پنجشنبه, ۰۸ مُحرم ۱۴۴۷هـ| ۲۰۲۵/۰۷/۰۳م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية
  • نشر شده در فقهی

پرسش:

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

قبل از سؤال؛ من و برادران زیادی در دعوت برای شما تقاضای خیر فراوان و دعای طول عمر و حسن عمل داریم! آمین.

اما سوال من در مورد توضیح عبارتی است که در مقدمۀ دستور آمده: «دولت یک نهاد اجرایی برای مجموعه‌ای از مفاهیم، ​​معیارها و اعتقادات است»، این سه اصطلاح، به طور خاص با مثال چه معنای دارند؟

الله سبحانه و تعالی به شما خیر و برکت دهد.

پاسخ:

وعلیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

در نخست از الله می‌طلبم که به شما و برادران‌تان به سبب دعای نیک‌تان برکت دهد و از الله تقاضای خیر فراوان برای‌تان دارم!

شما در سوال خود به آنچه در کتاب مقدمۀ دستور، قسمت اول در توضیح مادۀ (1) آمده، اشاره نمودید که در آن چنین آمده است: «بنابراین، دولت به عنوان یک نهاد اجرایی برای مجموعه‌ای از مفاهیم، ​​معیارها و اعتقاداتی است که توسط گروهی از مردم پذیرفته شده است». ضمناً این سخن نه تنها در کتاب مقدمه، بلکه در کتاب‌های دیگری مانند کتاب شخصیت اسلامی جلد دوم نیز آمده است که می‌گوید: «زیرا وجود امت عبارت از مجموعه‌ی مردم با مجموعه‌ای از مفاهیم، ​​معیارها و اعتقادات است و نهاد دولت عبارت از مجموعه‌ای مردم است که با مجموعه‌ای از معیارها، مفاهیم و اعتقادات، صلاحیت حکومت دارند». اما پرکاربردترین کتاب برای این سخن؛ کتاب "ورود به جامعه" است که ده‌ها بار در آن به این سخن اشاره شده است.

با بررسی این گفته معلوم می‌شود که از میان سه اصطلاح (مفاهیم، ​​معیارها، اعتقادات) به طور عام و خاص به قسمی‌که می‌گویند، بیان آن چنین است:

1-       افکار عبارت از معانی الفاظ هستند و مفاهیم عبارت از معانی افکار می‌باشند؛ اگر انسان به فکری اعتقاد داشته باشد، سپس همان فکر محض به مفهومی تبدیل می‌شود که بر رفتار تأثیر می‌گذارد. در کتاب شخصیت اسلامی جلد اول، صفحۀ 12-13 در فایل وُرد آن موارد زیر آمده است:

«مفاهیم عبارت از معانی افکار هستند، نه معانی الفاظ؛ زیرا لفظ عبارت از کلامی است که دلالت بر معانی دارد که ممکن است در واقعیت وجود داشته باشد یا نداشته باشد. وقتی شاعر می‌گوید:

ومن الرجال إذا انبريتَ لهدْمِهِ *** هَرَمٌ غليظُ منَاكِبِ الصُّفَّا حِ

فإذا رميتَ الحَقَّ في أَجْلادِهِ *** تركَ الصراعَ مُضعضَعَ الألوا حِ

در میان مردان، کسانی اند که اگر بخواهید آن‌ها را نابود کنید *** هم‌چون هرمی ضخیم با دستی سنگین است

اما اگر حق را بر پوست او بیندازی *** مبارزه را برای تضعیف الواح رها سازد

این معنا در واقعیت وجود دارد و از طریق حواس قابل ادراک است؛ هرچند تحقق آن مستلزم ژرف‌نگری و وضاحت باشد؛ اما وقتی شاعر می‌گوید:

قالوا: أَينظم فارسين بطعنة *** يومَ النّزالِ ولا يراه جَليلا

فأجبتهمْ: لو كانَ طولُ قَناته *** مِيلا إذنْ نَظَمَ الفَوارسَ ميلا

گفتند: آیا می‌تواند در روز جنگ اسپ‌سواران را با نیزه *** صف‌آرایی کند و او را با وقار نبیند؟

من به آن‌ها پاسخ دادم: اگر طول نیزۀ او *** یک مایل بود، اسپ‌سوار را یک مایل نظم می‌داد

این معنا اصلاً وجود ندارد؛ چون ممدوح اسپ‌سواران را با نیزه سازماندهی نکرده و هیچ‌کس این سؤال را نپرسیده است و نمی‌توان اسپ‌سواران را تا یک مایل سازماندهی کرد. این معانی برای جملات، الفاظ آن‌ها را توضیح و تفسیر می‌کند.

 اما معنای فکر این است: در صورتی‌که این معنای موجود در کلام دارای واقعیتی باشد که حواس بر آن بیفتد یا ذهن آن را امری معقول بداند و آن را باور کند، این معنا نزد کسی‌که آن را حس‌ یا درک می‌کند، مفهوم است و کسی‌که آن را حس یا درک نمی‌کند، برایش مفهوم نیست، حتی اگر درک این معنا بخشی از جمله‌ای باشد که به او گفته شده یا خوانده شده است. پس مفاهیم عبارت از معانی است که ادراک می‌شود و واقعیتی در ذهن دارد، فرق نمی‌کند که این یک واقعیت محسوس در خارج باشد و یا واقعیتی‌که در خارج بر اساس یک واقعیت محسوس وجود خارجی شناخته شود و غیر از معانی الفاظ و جملات، مفهوم نامیده نمی‌شود، بلکه فقط اطلاعات است و بس.

بر این اساس، هر فکری‌که تصدیق شده باشد، صرف نظر از ضیق یا وسعت معنای موجود در آن، مفهوم نامیده می‌شود.

2-      از جمله مفاهیمی‌که مربوط به یک امر فرعی است، مثل حرمت نوشیدن خمر که یک معنا دارد و آن این‌که شریعت از نوشیدن خمر نهی می‌کند؛ یعنی فقط یک فرع دارد. اما برخی مفاهیم به چند معنا مربوط می‌شوند؛ زیرا چندین فکر فرعی را می‌توان با آن‌ها سنجید؛ بنابراین، محدود به یک موضوع نیست. مثلاً مفهوم حلال و حرام مفهومی است که همه اعمال انسان را در بر می‌گیرد؛ چون به عنوان میزان اعمال انسان قرار می‌گیرد که فقط به یک چیز مربوط نمی‌شود؛ بلکه این مفهوم در این مورد معیاری است که با آن عقاید و مفاهیم دیگر سنجیده می‌شود. مثلاً مفهوم "اصل در اشیاء اباحت است" معیاری است که با آن خیلی چیزها سنجیده می‌شود و محدود به یک چیز نیست. مثلاً مفهوم "هدف وسیله را توجیه نمی‌کند" ملاک بسیاری از اعمال سیاسی و غیرسیاسی است. این چنین معیار از نگاه وسعت، عام‌تر از مفهوم است و در مقابل، از طرفی خاص‌تر از آن است؛ زیرا مفهوم به اعتبار اصطلاحی بر افکار جزئی اطلاق می‌شود، همانطور که بر معیار نیز اطلاق می‌گردد. بنابراین، روشن می‌شود که هر معیاری برای کسانی‌که به آن معتقدند، یک فکر و یک مفهوم است؛ اما هر مفهومی به عنوان معیار نیست؛ زیرا مفهوم ممکن است گاهی یک فکر فرعی باشد و ممکن است یک معیار باشد؛ اما معیار چیزی نیست جز موضوعی‌که فروع بر اساس آن ساخته و سنجیده می‌شوند. پس معیار، فکر فرعی نیست.

3-       اعتقادات، مفاهیم و معیارهای هستند که نقش خون در رگ را در فرد و امت به عهده دارند و چنان در نفس‌ افراد و جامعه متمرکز شدند که بیرون کشیدن آن‌ها دشوار است. هرگاه مفهوم و معیار در شخص و جامعه ریشه‌ یافت، اینجاست که چنان اعتقادی حاصل می‌گردد که دور ساختن و نابود ساختن آن از فرد و جامعه به آسانی ممکن نیست. بعضی مفاهیم و معیارهایی وجود دارد که لازم است تا به درجۀ عقیده نزد فرد و جامعه برسد تا فرد و امت را حفظ بدارد؛ مانند مفهوم و معیاری‌که می‌گوید: اصل در اعمال مقید بودن به حکم شرعی است، مفهوم طاعت، جهاد، توکل به الله سبحانه و تعالی و غیره...

با این ملاحظه‌ای که در مورد عقیده ذکر شد، می‌توان گفت: هر عقیده‌ای یک مفهوم یا معیار است، اما هر مفهوم یا معیاری، عقیده نیست؛ زیرا مفهوم و معیاری‌که ریشه در نفس فرد و جامعه نداشته باشد، به درجۀ عقیده نمی‌رسد؛ اگرچه به آن باور وجود داشته باشد، یعنی به درجه‌ای از استحکام، استقرار و ثباتی نمی‌رسند که اصطلاحاً به آن اعتقاد می‌گویند. البته این بدان معنا نیست که مردم به معنای لغوی عقیده به آن‌ها معتقد نمی‌شوند؛ چون به آن‌ها اعتقاد دارند؛ بلکه آن دو (مفهوم و معیار) وصف عقیده را به معنای اصطلاحی محقق نمی‌سازند؛ هرچند مفهوم و معیار شده اند.

در کتاب نظام اجتماعی صفحۀ 11 فایل وُرد آمده است: «علت این آشفتگی فکری و انحراف در فهم صواب، تهاجم گسترده‌ای است که تمدن غرب با آن به ما حمله کرد و آن را در اندیشه و علایق ما کاملاً حاکم ساخت. به وسیلۀ آن مفاهیم ما در مورد زندگی، معیارهای ما از اشیاء و اعتقادات عمیق در جان ما را تغییر داد. مثل غیرت ما به اسلام و تکریم مقدسات‌مان.» پایان.

نتیجه‌گیری

اگر فکر فرعی باشد و تصدیق به آن حاصل شود، مفهوم است و اگر فکری باشد که افکار فرعی دیگری بر آن استوار شده و تصدیق به آن حاصل گردیده است، این مفهوم به عنوان معیار قرار می‌گیرد. مفهوم و معیار اگر ریشه در جان‌ها، جامعه و امت داشته باشد، به اعتقادات تبدیل شده است... بنابراین، استفادۀ مورد نظر از این اصطلاحات سه گانه و ضرورت تفکیک در میان شان هنگام کار برای تغییر جامعه و تأسیس دولت ظاهر می‌شود. وقتی حزب برای تغییر در امت تلاش می‌کند، باید از افکار فرعی که می‌خواهد به مفاهیم امت تبدیل کند، آگاه و صاحب درک باشد و از معیارهایی‌که می‌خواهد در امت ایجاد کند، آگاه باشد. از مفاهیم و معیارهای آگاه باشد، که می‌خواهد نقش خون در رگ را به خود بگیرد که ریشه در جان فرد، جامعه و امت داشته باشد، تا تبدیل به عقایدی گردد که حذف آن دشوار است. این چنین حزب می‌تواند قبل از تشکیل دولت، اولویت‌های خود را در کار تعیین کند و بعد از آن بر مفاهیم و معیارهایی‌که برای حفظ امت و دولت مهم‌ترین و لازم‌ترین است، تمرکز کند و بیشترین توجه را به آن‌ها معطوف نماید و تلاش کند تا آن‌ها را به اعتقاداتی تبدیل سازد که نمی‌توان آن را به راحتی از دل‌ها بیرون کرد.

امیدوارم پاسخ روشن باشد.

برادرتان عطاء بن خلیل أبوالرشته

مترجم: محمدیونس کریمی

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

به جواب ابوحنیفه شامی

امیر بزرگوارما، الله سبحانه و تعالی به عمرتان برکت دهد!

چی می‌شود در صورتی‌که از ماه ذی القعده به روزۀ دو ماه شروع کند؟ آیا روزۀ عید اضحی از جمله روزۀ کفاره محسوب می‌شود و آیا قطع کردن پی‌درپی به سبب افطار در این روز جائز است و بعداً قضاء بیاورد؟ به امید این‌که مطلب را واضح کنید و الله سبحانه و تعالی شما را برکت دهد.

پاسخ

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

شما در این سوال و استفسار خود جواب سوال را تبصره نمودید که ما در 15 شعبان 1443هـ.ق/18 مارچ 2022م در خصوص کفارۀ قتل خطاء و این‌که آیا جائز است که ماه مبارک رمضان در ضمن روزۀ دو ماه باشد که شریعت صیام آن را برای کسی‌که غلام نیابد، فرض نموده است؟ و شما در خصوص پی‌درپی بودن و در خصوص این سوال نمودید که وقتی روزۀ خود را در ماه ذی القعده شروع نمود، پس آیا روزۀ روز عیداضحی برایش جائز است؟ و آیا برایش جائز است که به سبب افطار عیداضحی پی‌درپی بودن را قطع کند؟

جواب به گونۀ ذیل آمده بود: «حکم کفارۀ قتل خطاء در این قول الله سبحانه و تعالی آمده است:

﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ أَن يَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلَّا خَطَأً ۚ وَمَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَأً فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَىٰ أَهْلِهِ إِلَّا أَن يَصَّدَّقُوا ۚ فَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ عَدُوٍّ لَّكُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ ۖ وَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُم مِّيثَاقٌ فَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَىٰ أَهْلِهِ وَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ ۖ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ تَوْبَةً مِّنَ اللَّهِ ۗ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا [نساء: ۹۲]

ترجمه: هیچ فرد باایمانی مجاز نیست که مؤمنی را به قتل برساند، مگر این‌که این کار از روی خطا و اشتباه از او سر زند(و در عین حال،) کسی‌که مؤمنی را از روی خطا به قتل رساند، باید یک برده مؤمن را آزاد کند و خونبهایی به کسان او بپردازد؛ مگر این‌که آن‌ها خونبها را ببخشند. و اگر مقتول، از گروهی باشد که دشمنان شما هستند(و کافرند)، ولی مقتول باایمان بوده(تنها) باید یک برده مؤمن را آزاد کند (و پرداختن خونبها لازم نیست). و اگر از جمعیّتی باشد که میان شما و آن‌ها پیمانی برقرار است، باید خونبهای او را به کسان او بپردازد، و یک برده مؤمن (نیز) آزاد کند. و آن کس که دسترسی (به آزاد کردن برده) ندارد، دو ماه پی‌درپی روزه می‌گیرد. این، (یک نوع تخفیف، و) توبه الهی است. و الله، دانا و حکیم است.

مطابق به این آیۀ کریمه تقاضا در وقت نبود غلام روزه گرفتن دو ماه پی در پی است، یعنی بر کسی‌که روزۀ کفاره واجب شده باید در وقتی روزه بگیرد که تحقق این تقاضای پی درپی بودن روزۀ دو ماه برایش ممکن باشد و تحقق این تقاضا در ذی القعده و ذوالحجة ممکن نیست، به دلیل قطع شدن روزه در این دو ماه با وجود روز اضحی و روزهای تشریق.

لذا برای کسی‌که کفاره قتل خطاء بر آن لازم شده به مقتضی این آیۀ کریمه لازم است که فرصت و وقتی را جستجو کند که امکان روزۀ دو ماه پی در پی برایش ممکن باشد، بدون این‌که در آن انقطاع به وجود آید؛ در حالی‌که او توانائی این کار را دارد، چنانچه در جواب سوال گذشته بیان کرده بودیم.

برای معلومات باید گفت که در کتاب موسوعة الفقهیة الکویتی آمده که در خصوص مسألۀ قطع پی در پی بودن فطر دو عید و ایام تشریق به گونۀ ذیل ذکر کرده است:

«آنچه که پی در پی را در مسألۀ روزۀ کفارات قطع می‌کند: پی در پی کفارۀ روزه به سبب امور آتی که فقهاء ذکر کردند، قطع می‌شود: ج- داخل شدن رمضان، دو عید و ایام تشریق.12- احناف به این نظر اند که داخل شدن ماه رمضان، عید فطر، عید اضحی و ایام تشریق روزۀ کفاره را قطع می‌کند، به خاطری‌که روزۀ رمضان واجب بوده و دیگر انواع روزه‌ها در این ماه حرام است و به دلیل این‌که شخص می‌تواند دو ماه دیگری را روزه بگیرد که این حالات و اوقات نباشد و این نظری است که شوافع نیز به همین نظر است، غیر از روزۀ اسیر، اما وقتی اسیر به اجتهاد خودش روزه بگیرد و قبل از آنکه دو ماه روزۀ کفاره تکمیل شود، ماه رمضان و یا عید داخل شود، در خصوص انقطاع تتابع روزه کفاره در این صورت همان اختلاف است که در خصوص افطار مریض اختلاف است.

اما حنبلی‌ها به این نظر اند که کفارۀ روزه به این سبب به صورت مطلق قطع نمی‌شود، به دلیل وجوب روزۀ رمضان با لازم نمودن شریعت و به دلیل این‌که فطر دو عید و ایام تشریق هم‌چنان به سبب لازم نمودن شریعت واجب است، یعنی این وقتی است که شریعت روزه گرفتن آن را منع نموده است، مانند شب.» ختم.

این مسأله چنین معنی می‌دهد که احناف، شوافع و مالکی‌ها به این نظر اند که فطر روز عید تتابع یعنی پی‌درپی بودن دو ماه کفاره را قطع می‌کند و بر صاحب کفاره لازم است که حساب دو ماه را از سر بگیرد؛ اما حنابله به این نظر اند که تتابع (پی در پی بودن) دو ماه کفاره به سبب عید اضحی قطع نمی‌شود.

2- اما روزۀ روز عید اضحی و ایام تشریق جائز نیست، به دلیل این‌که مسلم از ابوهریره رضی الله عنه روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه و سلم:

«نَهَى عَنْ صِيَامِ يَوْمَيْنِ يَوْمِ الْأَضْحَى وَيَوْمِ الْفِطْرِ»

ترجمه: از روزۀ دو روز یعنی روز اضحی و فطر منع نموده است.

و به دلیل حدیثی‌که مسلم از نبیشة هذلی روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:

«أَيَّامُ التَّشْرِيقِ أَيَّامُ أَكْلٍ وَشُرْبٍ»

ترجمه: روزهای تشریق روزهای خوردن و نوشیدن است.

و این چنین معنی می‌دهد که برای صاحب کفاره جائز نیست که در روز عیداضحی و ایام تشریق روزه بگیرد؛ اگر روزه کفاره این روزها را شامل می‌شد؛ بلکه بر آن لازم است که این روزها را افطار کند و فطر آن در این روزها به معنی انقطاق تتابع (پی درپی) روزۀ کفاره‌ای است که در ذوالقعده تشریع شده است؛ یعنی این‌که بر او لازم است که غیر از آنچه قبلاً روزه گرفته دو ماه دیگر را به صورت تتابع (پی در پی) روزه بگیرد؛ زیرا تتابع (پی درپی) که از طرف شریعت در روزۀ کفاره تقاضا شده، قطع شده است.

3- وقتی به جواب سوال 15 شعبان 1443هـ.ق مراجعه کردم، متوجه شدم که در آن جواب سهواً یک اشتباه نوشتاری صورت گرفته است؛ زیرا در جواب مشار الیه آمده است: «کفارۀ قتل خطاء برای کسی‌که غلام را برای آزادسازی نیابد، روزۀ پی در پی دو ماه و یا طعام دادن شصت مسکین است؛ چنانچه در آیه مبارکۀ قرآن کریم آمده است:

﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ أَن يَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلَّا خَطَأً ۚ وَمَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَأً فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَىٰ أَهْلِهِ إِلَّا أَن يَصَّدَّقُوا ۚ فَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ عَدُوٍّ لَّكُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ ۖ وَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُم مِّيثَاقٌ فَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَىٰ أَهْلِهِ وَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ ۖ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ تَوْبَةً مِّنَ اللَّهِ ۗ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا [نساء: ۹۲]

ترجمه: هیچ فرد باایمانی مجاز نیست که مؤمنی را به قتل برساند، مگر این‌که این کار از روی خطا و اشتباه از او سر زند(و در عین حال،) کسی‌که مؤمنی را از روی خطا به قتل رساند، باید یک برده مؤمن را آزاد کند و خونبهایی به کسان او بپردازد؛ مگر این‌که آن‌ها خونبها را ببخشند. و اگر مقتول، از گروهی باشد که دشمنان شما هستند(و کافرند)، ولی مقتول باایمان بوده(تنها) باید یک برده مؤمن را آزاد کند (و پرداختن خونبها لازم نیست). و اگر از جمعیّتی باشد که میان شما و آن‌ها پیمانی برقرار است، باید خونبهای او را به کسان او بپردازد، و یک برده مؤمن (نیز) آزاد کند. و آن کس که دسترسی (به آزاد کردن برده) ندارد، دو ماه پی‌درپی روزه می‌گیرد. این، (یک نوع تخفیف، و) توبه الهی است. و الله، دانا و حکیم است.

در جواب سابق آمده است: «او روزۀ دو ماه پی در پی است، برای کسی‌که غلام را برای آزاد کردن و یا نان دادن شصت مسکین را نیابد.» کلمۀ (یعتق) درست است، ولی جملۀ (و یا طعام دادن شصت مسکین) غیر صحیح است؛ پس در کفارۀ قتل خطاء طعام دادن شصت مسکین نیست و در آیه‌ای که در جواب سوال به آن استناد شده، نیز جمله طعام دادن شصت مسکین ذکر نشده است؛ بلکه در جواب آمده که بر کسی‌که توان روزه را ندارد، طعام دادن نیست. در بند 3 جواب مذکور ذکر شده است.

«آنچه من ترجیح می‌دهم این است که وقتی به موجب آنچه ذکر کردیم نتوانست روزه بگیرد، در این صورت چیزی بر او لازم نمی‌شود؛ بلکه از الله سبحانه و تعالی استغفار کند و به سبب نوافل به الله سبحانه و تعالی تقرب بجوید که او غفور و رحیم است؛ اما چرا ما کفارۀ قتل خطاء را بر کفارۀ ظهار قیاس نمی‌کنیم؟ زیرا در کفارات تعلیل و قیاس نمی‌شود...» بناءً جمله «و یا طعام دادن شصت مسکین» در این موضوع سهواً تحریر یافته است؛ پس این جمله با سائر جواب مشار الیه در تناقض است. درست این است که بگوئیم که این جواب با حذف جملۀ ذکر شده صحیح است:

«پس کفارۀ قتل خطاء همان روزۀ دو ماه پی در پی برای کسی است که غلام را برای آزاد ساختن نمی‌یابد؛ چنانچه در آیۀ مبارکه ذکر شده است:

﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ أَن يَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلَّا خَطَأً ۚ وَمَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَأً فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَىٰ أَهْلِهِ إِلَّا أَن يَصَّدَّقُوا ۚ فَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ عَدُوٍّ لَّكُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ ۖ وَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُم مِّيثَاقٌ فَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَىٰ أَهْلِهِ وَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ ۖ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ تَوْبَةً مِّنَ اللَّهِ ۗ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا [نساء: ۹۲]

ترجمه: هیچ فرد باایمانی مجاز نیست که مؤمنی را به قتل برساند، مگر این‌که این کار از روی خطا و اشتباه از او سر زند(و در عین حال،) کسی‌که مؤمنی را از روی خطا به قتل رساند، باید یک برده مؤمن را آزاد کند و خونبهایی به کسان او بپردازد؛ مگر این‌که آن‌ها خونبها را ببخشند. و اگر مقتول، از گروهی باشد که دشمنان شما هستند(و کافرند)، ولی مقتول باایمان بوده(تنها) باید یک برده مؤمن را آزاد کند (و پرداختن خونبها لازم نیست). و اگر از جمعیّتی باشد که میان شما و آن‌ها پیمانی برقرار است، باید خونبهای او را به کسان او بپردازد، و یک برده مؤمن (نیز) آزاد کند. و آن کس که دسترسی (به آزاد کردن برده) ندارد، دو ماه پی‌درپی روزه می‌گیرد. این، (یک نوع تخفیف، و) توبه الهی است. و الله، دانا و حکیم است.

از آیۀ مبارکه فوق واضح می‌شود که تقاضای این دو ماه به صورت پی‌درپی در کفاره مطلوب است، پس سائر روزه‌های فرضی در کفاره داخل نمی‌شود، مانند روزۀ ماه مبارک رمضان، و نص شرعی در روزۀ رمضان.

﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ﴾  [بقره: 185]

ترجمه: (روزه، در چند روز معدودِ) ماهِ رمضان است؛ ماهی‌که قرآن، برای راهنمایی مردم و نشانه‌های هدایت و فرق میان حق و باطل، در آن نازل شده است. پس آن کس از شما که در ماه رمضان در حضر باشد، روزه بدارد!

این غیر از نص شرعی است که در خصوص کفارۀ قتل خطاء وارد شده است، پس این دو باهم تداخل پید نمی‌کنند. امید است که جواب واضح شده باشد.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

به جواب طارق محمود

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

شیخ بزرگوار ما، الله سبحانه و تعالی صحت و عافیت دائمی را برای شما نصیب فرموده و شما را به وسیله‌ی قدرتمندان مسلمانِ با تقوی یاری نموده و نصرت را به دستان شما نصیب فرماید! آمین یا رب العالمین!

شیخ بزرگوار ما! طوری‌که من کتاب‌های علماء را خواندم و با برخی از نصوص مواجه شدم، بعضی از صحابه مثل عبدالله بن مسعود و ام المومنین عائشه رضی الله عنها به اعتبار این‌که این نصوص آیات از قرآن کریم هست، روایت کردند؛ ولی این نصوص گرفته نشده و به آن‌ها به عنوان بخشی از قرآن کریم اعتبار داده نشده است؛ زیرا این نصوص در خبر واحد وارد شده و مشخص است که قرآن کریم به وسیله‌ی خبر واحد ثابت نمی‌شود؛ پس در صورتی‌که خبر به صورت واحد نقل شده باشد، در این صورت ظنی است. اما سوال اینست که ما با این نصوص در حالی‌که صحیح و از طریق کسی روایت شده که ثقه و عادل بوده و دارای حافظه قوی می‌باشد، چی تعامل کنیم؟ این نصوص هرچند که به صورت متواتر ثابت نشده؛ ولی به گمان غالب ثابت شده؛ پس آیا این نصوص در نزد فقهاء و مجتهدین معتبر است؟ آیا در خصوص عمل به این نصوص می‌توان مانند نصوص شرعی عمل کرد و احکام شرعی را از این نصوص استنباط کنیم؟ و یا این‌که این نصوص معتبر نبوده و طوری پنداشته می‌شود که گویا روایت نشده است؟

الله سبحانه و تعالی شما را برکت دهد! از بابت این‌که سوالم طولانی شد، معذرت می‌خواهم!

پاسخ

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

از بابت دعای نیکی‌که در حق ما نمودید، الله سبحانه و تعالی برای شما برکت دهد! ما هم برای شما طلب خیر می‌کنیم.

اما قبل از جواب در خصوص سوال شما در مورد قرآن کریم؛ مسائل زیر را از کتاب‌های ذیل نقل می‌کنیم:

1-      در باب "ما يعتبر حجة من القرآن" در جزء سوم کتاب شخصیه چنین آمده است: «آنچه از قرآن به صورت متواتر برای ما نقل شده و می‌دانیم که آن بخشی از قرآن است، تنها همان به عنوان حجت و دلیل محسوب می‌شود. اما آنچه که به صورت خبر واحد برای ما نقل شده مانند مصحف ابن مسعود و غیره چنین چیزی حجت شمرده نمی‌شود؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم مکلف بود تا قرآن را بر گروهی از صحابه تحمیل نماید که به قول این گروه حجت قاطعه ثابت شود و کسانی‌که به قول آن‌ها حجت قاطعه به وجود می‌آمد، نسبت به ایشان تصور نمی‌شود که آن‌ها توافق به نقل ننمودن قرآن بکنند. هم‌چنان در خصوص ایشان تصور نمی‌شود که اگر بخشی از قرآن به آن‌ها سپرده شده باشد، آن‌ها نقل نکرده باشند؛ چنین چیزی متصور نیست، اما آنچه که به صورت خبر واحد نقل شده او معتبر نیست؛ زیرا واحد بودن خبر برخلاف آن چیزی است که رسول الله صلی الله علیه و سلم به آن مکلف شده بوده و بر خلاف آن چیزی است که رسول الله صلی الله علیه وسلم قرآن را به تعدادی از مسلمانان تحمیل کرده تا قرآن را حفظ قرآن نمایند؛ در حالی‌که آن‌ها از جمله کسانی بودند که به سبب قول شان حجت ثابت می‌شد. این در کنار آن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم امر به کتابت قرآن نموده است؛ پس در این صورت انفراد یک شخص و یا تعدادی‌که به سبب گفته‌ی شان حجت قاطعه ثابت نمی‌شود، نقل قرآن بخشی از قرآن ثابت نمی‌شود؛ به همین دلیل آنچه از قرآن به صورت خبر واحد نقل شده به صورت مطلق حجت نیست.»

هم‌چنان در همین کتاب چنین آمده است: «اما تفاوت مصاحف آنچه از خبر واحد باشد، از قرآن نبوده، قرآن شمرده نمی‌شود و حجتی هم نیست، و آنچه متواتر باشد، از قرآن شمرده شده و حجت است؛ پس قضیه متعلق به مصحف نیست بلکه قضیه متعلق به آیاتی است که مصحف آن را شامل می‌شود. اگر آیه از رسول الله صلی الله علیه و سلم به صورت متواتر نقل شده باشد، یعنی آن روایت را عددی‌که به حد تواتر برسد، روایت کرده باشد و روایت از کسانی باشد که به اساس گفته‌ی شان حجت قاطعه ثابت شود، پس آن روایت از جملۀ قرآن پنداشته شده و حجت می‌باشد و آن روایتی‌که چنین حالت و شرائط را نداشته باشد، قرآن پنداشته نمی‌شود. به همین دلیل تمام مصحف عثمان رضی الله عنه قرآن است؛ زیرا تمام آیاتی را که این مصحف احتواء می‌کند، به صورت متواتر نقل شده و کسانی نقل کرده که به اساس قول شان حجت قاطعه ثابت می‌شود؛ اما به مصحف ابن مسعود نگاه کرده شود، آنچه را این مصحف از آیات منقولۀ متواتر احتواء می‌کند، قرآن پنداشته شده و آنچه را به صورت خبر واحد احتواء می‌کند، قرآن پنداشته نشده و حجت نمی‌باشد، مثل «فصيام ثلاثة أيام متتابعات؛ پس سه روز، روزۀ پی در پی است».

بناءً اعتراض که در شأن حفظ قرآن و در خصوص مصاحف صحابه وارد شده مردود بوده و ثابت می‌شود که قرآن تنها همان روایاتی است که به صورت متواتر نقل شده و اخبار آحاد از جمله قرآن نمی‌باشد؛ چیزی‌که توجه به آن لازم است، این بوده که قرآن به صورت مشاهده در وقتی‌که به رسول الله صلی الله علیه و سلم نازل شده، نقل شده و در پهلوی حفظ قرآن به صورت کتبی نیز تحریر یافته است. پس صحابه رضوان الله علیهم اجمعین قرآن را به صورت روایت از رسول الله صلی الله علیه و سلم روایت و نقل نکردند، بلکه قرآن را به عین همان شکلی‌که به رسول الله صلی الله علیه و سلم وحی شده و به همان شکلی‌که رسول الله صلی الله علیه و سلم دستور به کتابت آن داده اند، نقل نمودند؛ به خلاف حدیث؛ زیرا حدیث از رسول الله صلی الله علیه و سلم روایت شده و در وقت گفتار رسول الله صلی الله علیه و سلم و در وقت روایت آن نوشته نشده است و جمع‌آوری و ثبت حدیث در زمان تبع تابعین صورت گرفته؛ ولی قرآن در همان وقت نزول خود جمع‌آوری و ثبت شده است و صحابه قرآن را به همان شکل نقل کرده که نازل شده است؛ به همین دلیل گفته می‌شود که صحابه قرآن را برای ما عیناً نقل نموده اند.

2-      در جلد سوم کتاب شخصیه باب "الناسخ والمنسوخ": چنین آمده است: «دوم نسخ حکم آیه است، نه نسخ تلاوت آیه و همین قول، قول جمهور علما و مورد اعتماد است. این قول را این مسأله ثابت می‌سازد که تمام آیات قرآن به دلیل قطعی ثابت شده و هرگاه آیه‌ای به دلیل قطعی ثابت نشده باشد، به عنوان قرآن اعتبار داده نشده و نسخ تلاوت هیچ آیۀ از آیات قرآن به اساس دلیل قطعی ثابت نشده است؛ ولی این‌که دلیل ظنی بر وجود نسخ تلاوت وارد شده هیچ اعتبار و ارزش در مسأله نسخ ندارد؛ زیرا قطعی توسط ظنی نسخ نمی‌شود؛ بلکه قطعی توسط قطعی مانند خودش و یا توسط قطعی بالاتر از خودش نسخ می‌شود. این در حالی است که هیچ دلیل قطعی بر نسخ تلاوت وارد نشده و این خود دلیل است بر این‌که هدف از نسخ حکم است نه نسخ تلاوت.»

-          هم‌چنان در همین کتاب آمده است: «اما نسخ قرآن از لحاظ تلاوت ممنوع و غیر جائز است و تحقق نسخ تلاوت توسط دلیل قطعی ثابت نشده است. دلیل این‌که نسخ آیه از لحاظ تلاوت جواز ندارد، همان آیۀ مبارکۀ : (نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا؛ ما بهتر از آن و یا مانند آن را می‌آوریم.) می‌باشد، زیرا همۀ قرآن بدون تفاوت خیر است؛ اگر هدف از نسخ آیه پاک کردن آن از لوح محفوظ و کتابت بدیلی برایش باشد، در این صورت وصف خیریت در مورد آن آیه مصداق پیدا نمی‌کند؛ لذا معنی نسخ همان نسخ حکم آیه است؛ نه خود آیه. هم‌چنان نزول، حفظ و کتابت قرآن به صورت متواتر صورت گرفته که ایمان به قرآن به همین اسلوب جزء از عقیده محسوب می‌شود. عقیده تنها از دلیل قطعی الثبوت و قطعی الدلالت گرفته می‌شود و قطعی بودن نزول، حفظ و کتابت قرآن در این صورت حاصل نمی‌شود؛ زیرا دلیل قطعی وجود ندارد که دال بر جواز نسخ قرآن از لحاظ تلاوت داشته باشد؛ پس نسخ قرآن از لحاظ تلاوت جائز نیست، اما دلیل عدم وقوع نسخ قرآن از لحاظ تلاوت این است که هیچ دلیل قطعی وارد نشده تا ثابت سازد که آیۀ از آیات قرآن به اساس دلیل قطعی نسخ شده است. اما آنچه که از زید ابن ثابت روایت شده که گفت شنیدم که رسول الله صلی الله علیه و سلم می‌گفت:

-          «الشَّيْخُ وَالشَّيْخَةُ إِذَا زَنَيَا فَارْجُمُوهُمَا الْبَتَّةَ. فَقَالَ عُمَرُ: لَمَّا أُنْزِلَتْ هَذِهِ أَتَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ فَقُلْتُ: أَكْتِبْنِيهَا؛ مرد زناکار و زن زناکار وقتی زنا کردند، هر دو را سنگسار کنید؛ سپس عمر گفت؛ وقتی این نازل شد، من نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم آمدم، گفتم آیا این را برایم بنویسم؟» (احمد این حدیث را تخریج نموده است) و آنچه که عائشه رضی الله عنها روایت نموده است که گفت: «كَانَ فِيمَا أُنْزِلَ مِنَ الْقُرْآنِ عَشْرُ رَضَعَاتٍ مَعْلُومَاتٍ يُحَرِّمْنَ، ثمَّ نُسِخْنَ بِخَمْسٍ مَعْلُومَاتٍ؛ در ابتداء از قرآن طوری نازل شده بود که شیرخوارگی ده ماه مشخص حرمت ازدواج زنان را ثابت می‌کند؛ پس از آن ده ماه نسخ و پنج ماه تعیین شد.» (این حدیث را مسلم روایت کرده است). روایتی‌که از ابن کعب و ابن مسعود روایت شده که آن‌ها چنین قرائت کردند: «فصيام ثلاثة أيام متتابعات» و آنچه روایت شده که سورۀ احزاب معادل سورۀ بقره است و غیر از این قول؛ همۀ این اخبار؛ اخبار آحاد است که حجت بر نسخ دلیل قطعی نمی‌شود؛ زیرا این اخبار ظنی هست و قطعی توسط ظنی نسخ نمی‌شود و قطعی را به جز قطعی نسخ نمی‌کند؛ پس لازم است تا به صورت قطعی ثابت شود که این آیه نازل شده است تا به آن عقیده شود و این آیه از جملۀ قرآن است و سپس به دلیل قطعی ثابت شود که آن آیه نسخ شده است و چنین چیزی اصلاً به وقوع نپیوسته است. بناءً نسخ قرآن از لحاظ تلاوت واقعی نمی‌باشد.»

بناءً به دلائل و مسائل فوق جواب سوال شما از این قرار است:

ا- قرآن کریم چنین تعریف شده است: «قرآن کلام الله است که توسط جبرئیل علیه السلام لفظاً و معناً بر رسول آن محمد صلی الله علیه و سلم نازل شده که معجز بوده و تلاوت آن عبادت و به صورت متواتر برای ما نقل شده است.» این قرآن است که بر سیدنا محمد صلی الله علیه و سلم نازل شده و همین قرآن است که بر ما در بین دو جلد مصحف به صورت متواتر نقل شده است. این تعریفی است که به تمام معنی بر مصحف عثمان رضی الله عنه منطبق شده و این تعریف بر مصحف انطباق پیدا می‌کند که در زمان خلیفه راشده عثمان ابن عفان رضی الله عنه در چند نسخه کاپی شد. نسخه‌ای را که ابوبکر صدیق رضی الله عنه در پیش روی و در زمان رسول الله صلی الله علیه و سلم نوشته شده بود و از این نسخه‌های کاپی شده‌اش را به جامعۀ اسلامی پیش‌کش نمود و اصحاب رضی الله عنهم بر این نسخه اجماع کردند؛ چنانچه این موضوع به صورت مفصل در کتاب‌های ما بیان شده است.

ب- این موضوع این را افاده می‌کند که آنچه بر ما به صورت خبر واحد نقل شده، مانند مصحف ابن مسعود و غیره از جملۀ قرآن محسوب نشده و حجت هم شمرده نمی‌شود. هم‌چنان این خبر از جمله سنت نیز محسوب نمی‌شود؛ زیرا این خبر روایت شده که از جملۀ قرآن است و روایت نشده که از جملۀ حدیث است و وقتی چنین باشد؛ پس این خبر از جمله سنت نبوده و جائز نیست که در احکام شرعی و سائر امور که لازم است تا از ادلۀ شرعی استنباط شود، به آن استدلال شود.

ج- قرائت قرآن به مثل این روایات و قرائات شاذه صحیح نیست. ما در پاسخ به پرسش تاریخی 18 ذی القعدۀ 1434هـ.ق/24 سبتمبر2013م موضوع را ذکر کردیم که اشاره به همین مسئله دارد و در این پاسخ به پرسش چنین آمده است: «اما قرائت قرآن به قرائات غیرمتواتر خواه موافق به رسم خط عثمانی موافقت کند و یا نکند، قرائت به چنین قرائت‌های جائز نبوده و این قرائات قرآن محسوب نمی‌شود؛ بلکه قرآن همان چیزی است که به صورت متواتر از رسول الله صلی الله علیه و سلم نقل شده است.»

د- تا زمانی‌که این نصوص روایت شده به صورت آحاد باشد و ادعا شود که این روایات از جملۀ قرآن است، قرآن محسوب نمی‌شود و هم‌چنان این روایات از جملۀ سنت نیز شمرده نمی‌شود؛ زیرا روایت نشده است که این روایات از جملۀ سنت است، لذا نهایت آنچه ممکن است که در خصوص این روایات بگوئیم، اینست که این روایات تفسیر و توضیح صحابه برای قرآن است؛ یعنی ممکن است که این روایات قول صحابی محسوب گردد که این روایت در خصوص بیان معنی آیۀ باشد که این زیادت و قرائت به آن تعلق دارد. یعنی به معنی این است که صحابه این آیه را خوانده و سپس آن آیه را تفسیر نموده بدون این‌که بین آیه و تفسیر آن تفکیک و فاصله آورده باشد و این تفسیر صحابه به تعقیب آیه نقل شده و شنونده گمان کرده که این تفسیر صحابه از جملۀ قرآن است؛ در حالی‌که آن از جملۀ قرآن نبوده؛ بلکه تفسیر صحابی و مطابق به نظر صحابی است. این چیزی است که در این مسئله می‌توان به سوی آن برویم و به این نظر باشیم، فراتر از آن اصلاً ممکن نیست که به هیچ عنوانی بیرون شویم؛ پس قرائت ابن مسعود: «فصيام ثلاثة أيام متتابعات» به زیادت «متتابعات» قول ابن مسعود است که در آن لزوم و وجوب پی‌درپی بودن روزۀ کفارۀ یمین بیان شده است؛ یعنی این زیادت بیان برای حکم تتابع آن هم مطابق به نظر ابن مسعود رضی الله عنه است و ممکن نیست که این مسئله از اجتهاد و فهم صحابه فراتر برود و هم‌چنان این روایت حکم دلیل شرعی به عنوان سنت نمی‌گیرد. بناءً هر نص آحاد که از قرآن کریم با نص قطعی در تعارض قرار گیرد، در مورد آن دقت شود:

اگر سند آن ضعیف بود، به دلیل ضعف آن رد شود و اگر سند آن صحیح بود، آن نص از لحاظ درایت رد شود؛ زیرا این نص با نص قطعی در تعارض است.

3-      آنچه در بعض کتاب‌های فقهای مسلمانان ذکر شده برای معلومات بیش‌تر در این خصوص ذکر می‌کنیم:

ا- در صحفۀ 11908 کتاب موسوعة الفقهی کویتی چنین آمده است: «قرآن آنست که در بین دو جلد مصحف به ما به صورت متواتر نقل شده و به مصحف قید شده است؛ زیرا صحابه رضی الله عنهم در نقل و پاک‌سازی آن از غیرش تلاش و مبالغه کردند تا جایی‌که نقطه‌گذاری را ناپسند دانستند تا قرآن به غیراش خلط نشود؛ پس ما می‌دانیم که آنچه در مصحف نوشته شده، متفق علیه و قرآن است و آنچه خارج از مصحف است، قرآن نمی‌باشد؛ زیرا عرفاً و عادتاً محال است که با وصف موجودیت عوامل بسیاری به حفظ قرآن بازهم در قسمت حفظ و نگهداری آن سهل‌انگاری شود؛ مثلاً نقل شود و یا با آنچه از آن نیست خلط شود.»

موسوعة الفقیه این موضوع را ادامه داده است: «در خصوص این‌که هرآنچه از قرآن است لازم است تا در کلیات و جزئیات خود متواتر باشد، اختلافی وجود ندارد. هم‌چنان در مورد محل، وضع و ترتیب قرآن در نزد جمهور پژوهشگران اهل سنت نیز همین دیدگاه است؛ یعنی لازم است که محل، وضع و ترتیب آن نیز متواتر باشد.» در "مسلم الثبوت" و شرح این کتاب تحت نام "فواتح الرحموت" ذکر شده است: «آنچه به صورت آحاد نقل شده، به هیچ‌وجه از قرآن به شمار نمی‌آید و در این خصوص هیچ‌کسی از اهل مذاهب اختلاف نکرده است. "فواتح الرحموت" استدلال نموده که قرآن به دلیل چلنج دادنش تمامی عوامل نقل را شامل شده و به دلیل این‌که قرآن به اعتبار لفظ و معنی‌اش اساس احکام است، به حدی‌که بسیاری از احکام به نظم آن ارتباط دارد و به دلیل این‌که در تمام عصر و زمان‌ها به قرآن تبرک جسته می‌شود، به همین دلیل تلاش صحابه برای حفظ قرآن به صورت متواتر و قاطع به یقین رسیده است و هر آنچه که عوامل نقل آن تکمیل باشد، عادتاً متواتر نقل می‌شود؛ پس وجود قرآن از لحاظ عادت در حقیقت ملزوم تواتر است و وقتی لازم تواتر باشد، نفی گردد، ملزوم به صورت قطعی نفی می‌گردد و منقول به صورت متواتر آحاد نیست؛ پس در این صورت قرآن شمرده نمی‌شود...»

ب- در کتاب (الإتقان في علوم القرآن "1/ 279") نوشته‌ی سیوطی چنین آمده است: «و ابوعبید در فضائل قرآن گفته است، منظور از قرائت شاذه تفسیر قرائت مشهوره و بیان معانی آن است؛ مانند قرائت عائشه و حفصه "والصلاة الوسطى صَلَاةِ الْعَصْر؛ نماز وسطی همان نماز عصر است" و قرائت ابن مسعود "فَاقْطَعُوا أَيْمَانَهُمَا؛ دست راست شان را قطع کنید" و قرائت جابر "فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ لَهُنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛ واقعاً که الله اگر بالای شان اجبار شود، آمورزنده و مهربان است" گفته است این حروف و آنچه مشابه این‌ها است، تفسیر قرآن واقع شده و مثل این از تابعین نقل قول شده و نیک پنداشته شده و قبول شده است؛ پس در صورتی‌که از کبار صحابه روایت شده باشد، حتماً قبول می‌شود...»

امیدوارم که همین قدر کفایت سوال شما را کرده باشد و الله سبحانه و تعالی از همه عالم‌تر و با حمکمت‌تر است!

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

حمد و ثنا برای الله سبحانه و تعالی، درود و سلام بر رسول الله صلی الله علیه و سلم و اصحابش و کسی‌که آن‌را پیروی می‌کند! و بعد: به جواب برادرانی‌که سوالات شان را به صفحه‌ی ما ارسال کردند و از رؤیت هلال و حساب نجومی سوال کردند.

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

به سوالات شما اطلاع حاصل نمودم که در خصوص رؤیت هلال و حساب نجومی سوال کردید. ما در خصوص این مسئله به چند مرتبه جوابات را صادر کرده بودیم؛ اما بازهم مشکل نیست اکنون هم توضیحات و تأکیدات بیشتر در این‌جا می‌نمائیم، به امید این‌که برادران این توضیحات و تأکیدات را با بینش و عمق نظر تدبر نموده و توفیق از جانب الله سبحانه و تعالی است:

  •  برادران محترم! ما حساب نجومی را در مسئله‌ی رؤیت هلال داخل نمی‌سازیم. نصی‌که در خصوص رؤیت هلال آمده تنها به رؤیت تعلق دارد و ما تنها بر دیدن هلال روزه و افطار می‌کنیم؛ پس وقتی ما هلال را در شام بیست و نهم ماه رمضان ندیدیم، سی روز را تکمیل می‌کنیم؛ اگرچه هلال به حساب نجومی موجود بوده، ولی ابر و یا ظروف جوی آن‌را پوشانده باشد. پس رؤیت هلال اساس حکم صوم و افطار است؛ زیرا نص وارده در این خصوص همان رؤیت هلال است؛ نه موجودیت محض ماه. برای درک بهتر این مسئله به حدیث رسول الله صلی الله علیه و سلم توجه فرمائید که بخاری روایت کرده و گفته است، شنیدم که ابوهریره رضی الله عنه می‌گفت که رسول الله صلی الله علیه و سلم و یا ابوالقاسم فرمودند:

«صُومُوا لِرُؤْيَتِهِ وَأَفْطِرُوا لِرُؤْيَتِهِ فَإِنْ غُبِّيَ عَلَيْكُمْ فَأَكْمِلُوا عِدَّةَ شَعْبَانَ ثَلَاثِينَ»

ترجمه: بادیدن آن روزه بگیرید و با دیدن آن افطار کنید، اگر بر شما پوشیده ماند، پس تعداد روزهای شعبان را سی روز تکمیل کنید.

سپس چیزی‌که احمد تخریج نموده این است: ...شنیدم که ابوهریره رضی الله عنه می‌گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«لَا تَصُومُوا حَتَّى تَرَوْا الْهِلَالَ وَلَا تُفْطِرُوا حَتَّى تَرَوْا الْهِلَالَ، وَقَالَ: صُومُوا لِرُؤْيَتِهِ وَأَفْطِرُوا لِرُؤْيَتِهِ فَإِنْ غَبِيَ عَلَيْكُمْ فَعُدُّوا ثَلَاثِينَ»

ترجمه: تا زمانی‌که هلال را نمی‌بینید روزه نگیرید، و فرموده اند بادیدن آن روزه بگیرید و با دیدن آن افطار کنید، اگر بر شما پوشیده ماند، پس سی روز را بشمارید.

وقتی هلال را ابر پوشاند، به گونه‌ای که مسلمان‌ها آن‌را ندیدند، با وجودی‌که به حساب نجومی در پشت ابر موجود باشد، بازهم بنابر عدم رؤیت هلال افطار نمی‌کنیم، بلکه لازم است که روز سی‌ام را روزه بگیریم؛ زیرا ما هلال را ندیدیم. تکراراً یادآور می‌شوم که حدیث: «فَإِنْ غُبِّيَ عَلَيْكُمْ فَأَكْمِلُوا عِدَّةَ شَعْبَانَ ثَلَاثِينَ» را دیده و دقت کنید، با وجودی‌که به حساب نجومی هلال موجود باشد.

  • ما می‌دانیم که به اساس محاسبات نجومی، وقت بیرون شدن هلال و حتی ثانیۀ بیرون شدن آن فهیمده می‌شود. هم‌چنان به اساس محاسبات نجومی فهیمده می‌شود که چی وقت هلال غائِب و چند دقیقه بعد از غیابت آفتاب باقی می‌ماند... با وصف آن نص شرعی بر محض موجود بودن هلال صراحت نداشته؛ بلکه بر رؤیت بنا یافته است، به گونه‌ای مثال اوقات نماز را دقت کنید، می‌بینید که نص در خصوص نماز تنها موجودیت وقت را ذکر نموده و بر رؤیت اقتصار نیافته است:

﴿أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ﴾ [اسراء: 76]

ترجمه: نماز را از زوال خورشید (هنگام ظهر) تا نهایت تاریکی شب [= نیمه شب‌] برپا دار؛

«إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ فَصَلُّوا»

ترجمه: وقتی آفتاب زوال نمود، نماز بخوانید.

 پس نماز موقوف بر وقت بوده و به هر وسیله‌ای که وقت تحقق یابد، نماز خوانده می‌شود و وقتی شما به آفتاب نگاه کنید تا وقت زوال را ببینید و یا به سوی سایه نگاه کنید تا سایه‌ای هر شی را ببینید که برابر آن شده و یا دو برابر آن شده است، چنان‌چه در احادیث اوقات نماز چنین آمده که اگر این کار را انجام دادی و تحقق پیدا کرد، نماز صحت دارد و اگر این کار را انجام ندادی؛ بلکه به اساس محاسبات نجومی حساب نمودی و دانستی که همین ساعت، وقت نماز است و یا این‌که به طرف ساعت خود نگاه کردی، بدون این‌که بیرون شوی تا آفتاب و یا سایه را ببینی، بازهم نماز صحیح می‌باشد. یعنی اگر وقت به هر وسیله‌ای که تحقق یابد، نماز جایز است چرا؟؛ زیرا الله سبحانه و تعالی نماز را با داخل شدن وقت مطالبه کرده و روش ثبوت دخول وقت را بر خود شخص گذاشته، بدون این‌که کیفیت روش ثبوت دخول وقت تعیین و محدود شده باشد و چنانچه شما می‌بینید، وقتی شما زوال را دیدید، نماز می‌خوانید و وقت زوال را به ساعت خود حساب نمودید، بازهم نماز می‌خوانید، یعنی با رؤیت وقت و حساب نجومی نماز می‌خوانید؛ زیرا نص بر رؤیت بنا نیافته؛ بلکه بر محض موجودیت آفتاب بنا یافته است... و این خلاف نص شرعی است که در خصوص روزۀ رمضان و فطر آمده و تنها بر رؤیت هلال بنا یافته است.

  • اما یک مسئله باقی می‌ماند و او این است که گاهی اوقات رؤیت هلال بر شاهد اشتباه می‌شود، مثلاً: شاهد شهادت می‌دهد که او هلال را دیده، درحالی‌که هلال را ندیده، بلکه چیز دیگری را دیده است؛ پس در چنین حالتی وظیفه و مسئولیت قاضی و صاحب صلاحیت است که شروع و ختم ماه را اعلان کند، و این موضوع بستگی به شهود و تعداد شهود داشته و به هر پیمانه‌ای که تعداد شهود زیاد شود، اطمینان نزدیک‌تر و بیش‌تر شده و از سالم بودن قوۀ بصارت شاهد به قوس هلال خبر می‌دهد؛ هم‌چنان از مدت باقی ماندن هلال بعد از غروب تحقق پیدا می‌کند و از مکانی‌که هلال را از آن‌جا دیده تحقق پیدا می‌کند و از این‌که آن شاهد مسلمان است ویا خیر؟ فاسق است و یا خیر؟ از این موارد نیز رؤیت هلال تحقق پیدا می‌کند... الی آخر.

محمد بن عبدالعزیز بن ابو رزمه گفته است: فضل بن موسی از سفیان از سماک از عکرمه از ابن عباس برای ما خبر داده که گفته است: شخص اعرابی در نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم آمد و گفت:

«فَقَالَ رَأَيْتُ الْهِلَالَ فَقَالَ أَتَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ قَالَ نَعَمْ فَنَادَى النَّبِيُّ ﷺ أَنْ صُومُوا»

ترجمه: من هلال را دیدم، گفت آیا شهادت بر لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ می‌دهی؟ اعرابی گفت، بلی، سپس رسول الله صلی الله علیه و سلم صدا زده و فرمودند؛ روزه بگیرید!

این حدیث را سنن نسائی روایت کرده است. به این شکل ثبوت هلال به اساس شهادت شهود بوده؛ ولی به شرطی‌که محاسبات نجومی در شهادت آن در مرحلۀ اول داخل نشده، یعنی شاهد نگوید که محاسبات نجومی ثابت می‌سازد که هلال در پشت ابر موجود است و یا این‌که ثابت می‌سازد که موجود نیست؛ زیرا داخل ساختن محاسبات نجومی در این مسئله خلاف آن‌چیزی است که در حدیث رسول الله صلی الله علیه و سلم آمده است:

«صُومُوا لِرُؤْيَتِهِ، وَأَفْطِرُوا لِرُؤْيَتِهِ، فَإِنْ غُبِيَ عَلَيْكُمْ فَعُدُّوا ثَلَاثِينَ»

ترجمه: با دیدن آن روزه بگیرید و با دیدن آن افطار کنید، اگر بر شما پوشیده ماند، پس سی روز را تکمیل کنید.

پس نص در این‌جا واضح است و او این است که ماه سی روز تکمیل شود، با وجودی‌که به اساس محاسبات نجومی هلال در پشت ابر موجود بوده، اما دیده نشود.

  • اما در خصوص این سوال سائل که گفته: رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است: «إِنَّا أُمَّةٌ أُمِّيَّةٌ، لاَ نَكْتُبُ وَلاَ نَحْسُبُ، الشَّهْرُ هَكَذَا وَهَكَذَا يَعْنِي مَرَّةً تِسْعَةً وَعِشْرِينَ وَمَرَّةً ثَلَاثِينَ؛ ما امت بی‌سوادی هستیم، نمی‌نویسیم، محاسبات نجومی را کرده نمی‌توانیم، ماه گاهی این‌گونه است، گاهی این‌گونه، یعنی بعضی اوقات بیست و نه روز است و گاهی اوقات سی روز. آیا از این‌حدیث مفهوم مخالف فهیمده نمی‌شود؟ به این معنی‌که وقتی ما به اساس رؤیت ماه عمل می‌کنیم، به خاطری‌که کتابت و محاسبات نجومی را نمی‌دانیم؛ اما وقتی کتابت و محاسبات نجومی را آموختیم، پس در این وقت محاسبات نجومی را اعتبار می‌دهیم.»

این فهم و برداشت مفهوم مخالف جایز نبوده و این یک سخن مردود است؛ چنانچه مسئله‌ای این‌که مفهوم مخالف از این حدیث معطل می‌باشد، در اصول نیز آشکار است؛ زیرا وصف (امیت) به اعتبار اغلبیت گفته شده و این یک اصطلاح است، چون اکثریت اعراب بی‌سواد بودند، ولی به اساس منطوق سایر نصوص از جمله حدیث «فَإِنْ غُمَّ عَلَيْكُمْ فَأَكْمِلُوا الْعِدَّةَ ثَلَاثِينَ» مفهوم مخالف این حدیث از بین می‌رود، چون در این حدیث کدام قیدی ذکر نشده، یعنی وقتی رؤیت هلال به سبب ابر و یا باران و یا به هر دلیل دیگری غیر ممکن گردد، حکم شرعی این است که ماه سی روز تعیین شود، اگرچه هلال وجود داشته باشد، ولی ابر آن‌را پوشانده باشد؛ بنابر آن، به منطوق حدیث عمل شده و مفهوم مخالف معطل قرار می‌گیرد؛ یعنی مفهوم مخالف به دو دلیل در این‌جا معطل است: یکی این‌که این جمله به اساس یک اصطلاح ذکر شده و دوم این‌که منطوق نص دیگری وجود دارد که با این مفهوم مخالف در تعارض قرار می‌گیرد. این چیزی است که در اکثر حالات برداشت مفهوم شرط گذاشته شده، یعنی وقتی به اساس یک اصطلاح ذکر شود، معطل قرار می‌گیرد و یا این‌که نص دیگری به اساس منطوق نص اولی را تعطیل کرده باشد، مثلا ﴿وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ﴾ [اسراء: 31]؛ اولاد خود را از ترس تنگ‌دستی نکشید! اکنون می‌بینیم که (خشية إملاق) صفت است که معنی ترس فقر را می‌رساند و هم‌چنان به اعتبار اغلبیت به عنوان یک اصطلاح اعتبار داده می‌شود؛ چون آن‌ها از ترس فقر اولاد خود را می‌کشتند، سپس این مفهوم به اساس این نص تعطیل شده است:

وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ﴾ [نساء: 93]؛

ترجمه: و هرکسی مؤمنی را قصداً به قتل رساند، کیفر او دوزخ است.

به همین دلیل این مفهوم معطل می‌شود، پس گفته نمی‌شود که قتل اولاد از ترس فقر حرام است؛ ولی به حالت غنا حلال می‌باشد؛ بلکه قتل نفس در هردو حالت حرام بوده، خواه به دلیل فقر باشد و یا به دلیل غنا. هم‌چنان در آیۀ مبارکۀ:

 ﴿لَا تَأْكُلُوا الرِّبَا أَضْعَافاً مُضَاعَفَةً﴾ [آل عمران: 130] صفت مضاعف از آیه فهیمده می‌شود که به اساس اغلبیت و به عنوان یک اصطلاح ذکر شده و مشرکین در آن زمان مضاعف می‌خوردند؛ سپس این مفهوم به اساس آیۀ مبارکه: ﴿وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا﴾ [بقره: 275]؛ الله بیع را حلال و سود را حرام نموده است. معطل قرار گرفته است. به همین دلیل، این مفهوم معطل می‌باشد. پس گفته نمی‌شود که حرام ربای زیاد بوده و خوردن ربای کم جایز می‌باشد، بلکه به هر پیمانۀ که ربا باشد حرام است؛ زیرا مفهوم (أضعافاً مضاعفة) طوری‌که گفتیم معطل است. به همین ترتیب، کلمه (أمية) معطل می‌باشد؛ چنان‌چه بیان کردیم، یعنی رؤیت هلال وقتی به اثر ابر و یا باران متعذر شد، لازم به تکمیل نمودن سی روز است، خواه محاسبات نجومی را بدانیم و یا ندانیم.

  • امسال در اعلان عید تأخیر کردیم، سبب این تأخیر همانا شهادت شهود مختلف مبنی بر رؤیت هلال بوده است:

ا- افغانستان، مالی، نایجریا بعد از غروب روز شنبه مورخ ۳۰ اپریل ۲۰۲۲م رؤیت هلال را اعلان کردند و عید را در اول شوال ۱۴۴۳ روز یک‌شنبه موافق به ۱می‌ ۲۰۲۲م اعلان نمودند.

ب- در حدود ۲۱ دولت عربی عدم ثبوت رؤیت هلال را بعد از غروب روز شنبه اعلان کردند؛ پس به اساس اعلان این دولت‌‌ها روز یک‌شنبه متمم ماه مبارک رمضان گفته می‌شد و روز دوشنبه ۲ می ۲۰۲۲ م عید بود.

ج- چهار دولت به اساس تقویم می‌گفت که روز شنبه بیست و هشتم ماه مبارک رمضان است، به همین دلیل این چهار دولت در شام روز شنبه اصلاً در صدد جستجوی رؤیت هلال نشده و روز دوشنبه را متمم رمضان می‌دانستند و روز سه شنبه ۳ می ۲۰۲۲م را عید می‌دانستند که این دولت‌های هند، بنگلدیش، ایران و پاکستان بودند.

  •  در این‌جا لازم می‌دانم که باید برای دیدن هلال و ماه باید تتبع و پیگری صورت گیرد؛ زیرا کسی‌که ماه را دید، دیدن آن بر کسی‌که ندیده نیز حجت و دلیل بوده و ثبوت رؤیت هلال محسوب می‌شود؛ چنانچه این موضوع در نصوص شرعی وارده شده بدون این‌که محاسبات نجومی در موضوع آن داخل شود؛ زیرا حدیث رسول الله صلی الله علیه و سلم در این خصوص واضح است، «فَإِنْ غَبِيَ عَلَيْكُمْ فَعُدُّوا ثَلَاثِينَ» و دیگر این‌که مالی و نایجیریا در غرب افغانستان است و اگر رؤیت هلال در افغانستان ثابت شود، پس از باب اولی در مالی و ناجیریا ثابت شده است. بناءً ما اعلان ثبوت هلال را از افغانستان شروع نمودیم و رؤیت هلال در این سه کشور به گونۀ ذیل صورت گرفت:

ا- نایجیریا ثبوت رؤیت هلال را در ماه شوال بعد از غروب روز شنبه در مناطق دیفا، طاوا و مرادی و هم‌چنان در شهر زندر اعلان نمود.

ب – ستره محکمه/دیوان عالی افغانستان شام روز شنبه اعلان کرد که روز یک‌شنبه ۱ می‌ اولین روز ایام عید فطر ۲۰۲۲م  در این سرزمین است و طوری‌که از این سرزمین گزارش آمد رؤیت هلال در ولایات غور، غزنی، قندهار و فراه صورت گرفته و شهادت صحیح ۲۷ نفر در نزد کمیتۀ این منطقه ثابت شده است.

ج – هم‌چنان دولت مالی ثبوت رؤیت هلال ماه شوال را در شام شنبه در دوموقعیت از جانب ۸ نفر شاهد ثابت دانسته است.

یعنی این‌که رؤیت هلال از طرف ۳۹ نفر شاهد در مناطق مختلف صورت گرفته است... و ما توان خود را در راستای رؤیت هلال مخصوصاً در افغانستان انجام دادیم؛ زیرا مالی، نایجیر به طرف غرب است، وقتی رؤیت هلال در افغانستان صحیح باشد، پس از باب اولی در مالی و نایجیر صحیح است... پس ما به گفته رسانه‌ها اکتفاء نکردیم و حتی از جانب اشخاص معتبری‌که در ولایات بوده، اکتفاء نکردیم، بلکه به مطبوعات افغانستان به تماس شدیم و هم‌چنان با بعضی برادرانی‌که در اروپا زندگی دارند، به تماس شدیم تا با بعضی اشخاص مشهور به خوبی در افغانستان در خصوص رؤیت هلال صحبت نمایند تا این‌که در نزد ما رؤیت هلال ثابت شد؛ سپس بعد از ثبوت رؤیت هلال حدوداً ساعت ۱۲ بجه شب به وقت مدینه ما رؤیت هلال را اعلان کردیم.

  •  اما این‌که سوال شده که چرا مسلمانان در خصوص رؤیت هلال اختلاف دارند؟ جواب این سوال بسیار آسان بوده و به دلایل ذیل این مسئله قابل درک است:

ا- بدون شک اختلاف سبب عدم پیروی و پیگری حکم شرعی است، با وجود این‌که این مسئله بسیار واضح و آشکار است! رسول الله صلی الله علیه و سلم برای ما بیان کرده اند که جستجوی رؤیت هلال لازم و واجب بوده و بر این مسئله چنین صراحت دادند:

«فَإِنْ غَبِيَ عَلَيْكُمْ فَعُدُّوا ثَلَاثِينَ»

ترجمه: اگر بر شما پوشیده ماند، پس سی روز را بشمارید.

و گفته است:

«لَا تُقَدِّمُوا الشَّهْرَ حَتَّى تَرَوْا الْهِلَالَ أَوْ تُكْمِلُوا الْعِدَّةَ ثُمَّ صُومُوا حَتَّى تَرَوْا الْهِلَالَ أَوْ تُكْمِلُوا الْعِدَّةَ»

ترجمه: تا هلال را نمی‌بینید حکم نکنید و یا این‌که باید روزهای ماه را تکمیل کنید، سپس روزه بگیرید تا هلال شوال را ببینید و یا این‌که تعداد روزها را تکمیل کنید.

 این حدیث را ابوداود روایت کرده و گفته است:

«إِذَا رَأَيْتُمْ الْهِلَالَ فَصُومُوا وَإِذَا رَأَيْتُمُوهُ فَأَفْطِرُوا فَإِنْ غُمَّ عَلَيْكُمْ فَصُومُوا ثَلَاثِينَ يَوْماً»

ترجمه: وقتی هلال را دیدید روزه بگیرید و وقتی هلال را دیدید افطار کنید، اگر هلال پوشیده ماند، پس بر شما لازم است که روزه بگیرید و سی روز را کامل کنید.

این حدیث را مسلم روایت کرده و احادیث در این بخش بسیار زیاد است و این احادیث دال بر این است که معتبر در این مسئله رؤیت هلال و یا تکمیل نمودن روزهای ماه است. مقصود این احادیث این نیست که هرکس هلال را به چشم خود ببیند؛ بلکه هدف شهادت شهود عادل است. از ابن عمر رضی الله عنهما در حدیث صحیح روایت شده است:

«تَرَاءَى النَّاسُ الْهِلَالَ فَأَخْبَرْتُ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ أَنِّي رَأَيْتُهُ فَصَامَهُ وَأَمَرَ النَّاسَ بِصِيَامِهِ»

ترجمه: مردم هلال را دیدند، پس من برای رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادم که من هلال را دیدم؛ پس ایشان روزه گرفتند و مردم را به روزه امر کردند.

این حدیث را ابوداود روایت کرده است.

ب – سبب دوم این است که خلافت وجود ندارد تا مسلمانان را وحدت بخشد؛ پس برای مسلمانان حاکم واحد وجود ندارد که اختلاف را از بین امت بردارد؛ چنان‌چه با تدبر در حدیث رسول الله صلی الله علیه و سلم این مسئله کاملاً واضح می‌شود. احمد در مسند خود تخریج نموده که هشیم برای ما حدیث گفت که ابو بشر از ابو عمیر بن انس روایت نموده که عمومه انصاری که از اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم بود، برایم گفت که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته است:

«غُمَّ عَلَيْنَا هِلَالُ شَوَّالٍ فَأَصْبَحْنَا صِيَاماً فَجَاءَ رَكْبٌ مِنْ آخِرِ النَّهَارِ فَشَهِدُوا عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ﷺ أَنَّهُمْ رَأَوْا الْهِلَالَ بِالْأَمْسِ فَأَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ ﷺ أَنْ يُفْطِرُوا مِنْ يَوْمِهِمْ وَأَنْ يَخْرُجُوا لِعِيدِهِمْ مِنَ الْغَدِ»

ترجمه: هلال ماه شوال بر ما پوشیده ماند و ما روزه گرفتیم، سپس در قسمت آخر روز قرار داشتیم که سوارهای آمدند و در نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم شهادت دادند که آن‌‌ها هلال را شام آن روز دیدند، سپس رسول الله صلی الله علیه و سلم امر کردند که در همان روز افطار کنند و فردای آن به نماز عید بیرون شوند. (این حدیث در مسند احمد روایت شده است.)

لذا گرچه در آن زمان روابط بین قریه جات و شهرها سخت بود، اما به مجردی‌که رسول الله صلی الله علیه و سلم مسلمانان را در مدینه امر به افطار کردند، مشکل حل شد؛ زیرا دیدن هلال در دشت و بادیه تکمیل شد. سپس رسول الله صلی الله علیه و سلم مسلمانان را امر کردند تا فردای آن نماز عید را اداء کنند؛ زیرا گروه بادیه‌نشین بعد از وقت نماز عید آن روز به مدینه رسیدند. این مسئله در زمانی بود که انتقال اخبار از یک شهر به شهر دیگر وقت طولانی را در بر می‌گرفت؛ در حالی‌که امروزه چی به سادگی و راحتی تمام خبرها از یک شهر به شهر دیگر و از یک سرزمین به سرزمین دیگر انتقال می‌یابد. اگر برای مسلمانان خلیفۀ واحد و دولت واحد می‌بود، بدون شک مسلمانان در کنار هم برادروار بنده گی الله سبحانه و تعالی را می‌نمودند؛ مخصوصاً که اسلام به تبنی و گزینش حکم اختلافی امر کرده که مسلمانان را وحدت می‌بخشد. دولت حزب و فرد را برای آن مطابق به شریعت مبین اسلام امر کرده است؛ پس تبنی نظر شرعی‌که مسلمانان را جمع کند، مسئله‌ای است که مقام و ارزش آن در نزد اسلام بسیار بزرگ است.

این دو چیزی است که اختلاف را بر می‌دارد و بر مسلمانان واجب است که تمام وسع و توان شان را برای تحقق این دو چیز به خرج دهند تا مسلمانان به عنوان بهترین امت پس به جایگاه اصلی شان برگردند؛ چنانچه الله سبحانه  تعالی در کتاب محکم خود فرموده است:

﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ﴾ [آل عمران: 110]

ترجمه: شما گزیده امتی بودید که برای مردم بر آورده شدید، مردم را به معروف فرا می‌خوانید و از منکر باز می‌دارید و به الله (سبحانه و تعالی) هم ایمان می‌آورید.

در خاتمه از الله سبحانه و تعالی می‌خواهم که همۀ مسلمانان را به سوی مهم‌ترین مسؤولیت شان هدایت کند و با عزت اسلام آن‌ها را عزت بخشد! به امید آن‌که دولت شان را بعد از غیابت این مدت طولانی برپا کرده و در فرمان‌برداری از پروردگار شان اختلاف نکنند؛ بلکه آن‌طوری‌‌که الله سبحانه و تعالی فرموده است باشند:

﴿فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ﴾ [آل عمران: 174]

ترجمه: پس به لطف نعمتی از الله و فضلی بی آنکه هیچ آسیبی به آنان برسد، بازگشتند و خشنودی الله (سبحانه و تعالی) را پیروی کردند و الله (سبحانه و تعالی) دارای فضل عظیم است.

الله سبحانه و تعالی طاعات را قبول نماید!

و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

پرسش:

"جوبایدن"، رئیس جمهور امریکا امروز چهارشنبه، "واشنگتن" مرکز امریکا را به هدف سفر رسمی که شامل اسرائیل، کرانۀ غربی و مملکت عربی سعودی می‌شود، ترک نمود...[عربیه نت 13 جولای 2022م] نشریۀ متذکره به روز هفتم به تاریخ 10 جولای 2022م در سایت خود چنین به نشر رسانده بود: «جوبایدن، رئیس جمهور امریکا گفت که او به زودی در هفتۀ آینده به خاورمیانه سفر خواهد کرد تا فصل جدید و امیدوار کننده‌ای را برای نقش امریکا در منطقه آغاز نماید...» روزنامه شرق اوسط به تاریخ 5 جولای 2022م در سایت خود نشر نمود که: «ند پرایس، سخنگوی وزارت امور خارجه امریکا گفته است که ایران در هفته‌ها و ماه‌های اخیر بارها خواسته‌هایی را خارج از چارچوب توافق هسته‌ای 2015 مطرح کرده است... به گزارش خبرگزاری رویترز، در حال حاضر دور دیگری از مذاکرات با ایران برنامه‌ریزی نشده است...» حالا سوال این است که آیا این بدان معناست که امریکا به توافق هسته‌ای پشت کرده است؟ هدف سفر" بایدن" در این مقطع زمانی چی بوده و آیا این سفر ارتباط به توافق هسته‌ای دارد و یا  این سفر به مناسبت مسائل دیگری انجام شده است؟ آیا ممکن است که ایران یک قدرت هسته‌ای شود؟ الله سبحانه و تعالی به شما برکت داده، پیروزی و فتح را نصیب‌تان گرداند!

پاسخ:

در حقیقت پرسش متشکل از دو بخش است: بخش اول درباره موضوع توافق هسته‌ای با ایران و بخش دومی درباره سفر "بایدن" که پاسخ آن به قرار ذیل است: 

اول: توافق هسته‌ای:

1-      قضیۀ هسته‌ای ایران با ابعاد محلی، منطقه‌ای و بین‌المللی، بخش مهمی از سیاست امریکا در قبال ایران است و حتی با دیگر قضایا تداخل دارد تا به ابعاد منطقه‌ای و بین‌المللی در استراتژی امریکا تبدیل شود. بنابراین، دیده می‌شود که از زمان امضای توافق هسته‌ای امریکا و ایران در سال 2015 و انکار آن توسط امریکا در سال 2018 و مذاکرات برای بازگشت به آن، همانطور که امروز اتفاق می‌افتد، می‌بینید که به راست و چپ تغییر می‌کند. با نگاهی دقیق به چشم‌انداز استراتیژی ایالات متحده برای برنامه هسته‌ای ایران، متوجه می‌شویم که سیاست امریکا بیشتر به مدیریت این قضیه تا حل و فصل آن نزدیک است! این دیدگاه امریکائی‌ها از قضیۀ هسته‌ای به هیچ‌وجه از استراتژی منطقه‌ای امریکا در سرزمین‌های اسلامی و بین المللی جدا نیست.

2-        واقعیت عینی‌که وجود دارد، اینست؛ باید باور کرد که ایران در بیش‌تر سیاست‌های خارجی خود پشت صحنه با امریکا هماهنگ بوده و از سیاست امریکا خارج نمی‌شود. به گونۀ مثال؛ اشغال عراق توسط امریکا در سال 2003م این هماهنگی را تا حد زیادی آشکار کرد؛ زیرا  نفوذ امریکا و ایران در عراق مساویانه در کنار هم پیش می‌رفت؛ سپس ائتلاف بین‌المللی به رهبری امریکا علیه داعش و مداخله در سوریه به هیچ یک از اهداف ایرانی در سوریه یا شبه‌نظامیان آن ضربه نزد. بنابراین، امریکا آن‌ها را در جنگ علیه انقلاب شام رها کرد تا این انقلاب را ریشه‌کن کنند و امریکا با هواپیماهایش به بهانه "تروریسم" انقلابیون شام را مورد حملات قرار داد که این چنین تعاملاتی تنها در بین کشورهایی‌ می‌تواند صورت گیرد که بر سر مسائل پیش‌رفت‌های شان توافق کنند. پس نقش امریکا و ایران در سوریه برای حفظ مزدورش، بشار بود. علاوه بر این، اشغال افغانستان توسط امریکا، هماهنگی ایران و امریکا را نیز آشکار کرد؛ چنانچه برخی اظهارات ایرانی‌ها لطف ایران را برای امریکا در تسهیل اشغال افغانستان واضح ساخته است!

3-      پس از پایان جنگ عراق و ایران در سال 1988م و ظهور عراق به عنوان یک قدرت نظامی بزرگ، ایران در سال 1989م به ساخت برنامه موشکی و هسته‌ای خود به هدف جبران نمودن و سرپوش گذاشتن آنچه که در جنگ با عراق بود، شروع کرد. امریکا از دهۀ پنجاه به بعد به طور رسمی به ایران در تحقیقات هسته‌ای کمک کرد و این تحقیقات پس از انقلاب خمینی متوقف، اما در سال 1989م دو باره راه‌اندازی شد. به همین ترتیب، با از بین رفتن ارتش عراق توسط ارتش امریکا در سال‌های 1990-1991 و اخراج آن از کویت و اعمال تحریم‌ها و بازرسی‌ها بر عراق، میدان در منطقه برای برجسته شدن قدرت ایران خالی شد و سیاست امریکا پس از جنگ سرد به دنبال دشمن خیالی بود تا حضور پایگاه‌های نظامی خودش را در سراسر جهان پس از فروپاشی اتحاد شوروی توجیه نماید و ایران بهترین توجیه و بهانه برای این خواست امریکا بود؛ چنانچه امریکا بسیاری از سیاست‌گذاری‌های خود را به بهانۀ تهدید ایران توجیه می‌نمود تا جایی‌که روسیه از بهانه امریکا برای نصب سپر موشکی امریکا در لهستان و رومانی با تهدیدات موشکی ایران بسیار به شگفت آمد!

4-      بنابراین، برنامه هسته‌ای ایران و عجله ایران برای نصب هزاران دستگاه غنی‌سازی یورانیوم، زنگ خطر را در کشورهای بزرگ اروپایی و هم‌چنین کشورهای حاشیه خلیج فارس به صدا درآورده است که با بررسی دقیق‌تر، متوجه می‌شویم که همه این‌ها برای سیاست امریکا از چندین جهت ضروری بود:

الف- ایجاد تهدید ایران برای کشورهای حاشیه خلیج فارس که منابع نفتی در آن قرار دارد تا امریکا بتواند از حاکمان شان حمایت کند. رئیس جمهور"ترامپ" به این افتخار که امریکا از عربستان حمایت می‌کند، از وی می‌خواهد تا در قالب باج‌خواهی و مافیا پول بپردازد و او می‌گفت که بدون حمایت امریکا سعودی نمی‌تواند دو هفته دوام بیاورد.

ب- در سطح بین‌المللی، امریکا محاصره استراتژیک‌ را علیه روسیه و نصب سپر موشکی خود در نزدیکی مرزهای روسیه آغاز کرد که همۀ این اقدامات به بهانه‌های مختلف، از جمله محافظت از کشورهای اروپایی در برابر موشک‌های ایران بود.

5-      با ترس فزایندۀ اروپا، قدرت‌های بین المللی شروع به مذاکره کرده و از سال 2006 با ایران به امید کنترل برنامۀ هسته‌ای‌اش در چارچوب نظامی نه، بلکه در چارچوب صلح‌آمیز مذاکره کردند و برای این منظور، گروه 5+1 یعنی قدرت‌های گروه بین المللی هسته‌ای پنج + آلمان تأسیس شد، با وصف این‌که امریکا یکی از این قدرت‌های پنج‌گانه بود، مذاکرات هسته‌ای با ایران توسط قدرت‌های بین المللی و بدون مشارکت مستقیم امریکا انجام شد، یعنی این مذاکرات که 9 سال (تا سال 2015م) طول کشید، برای امریکا محدود کردن برنامۀ هسته‌ای ایران جدی نبود، و کشورهای اروپایی علاوه بر روسیه و چین، جلسات پی‌هم و بی‌نتیجه می‌گرفتند. این مذاکرات عامل دیگری در قسمت بارز ساختن قدرت ایران و نمایش دادن تهدیدات آن بود.

6-      علاوه بر آن، اختلافات داخلی در امریکا به شدت در خصوص برنامه هسته‌ای ایران تأثیر گذاشته است. دولت ترامپ دوره‌ای بود که اختلاف امریکا به نقطه خطرناکی رسیده بود. رئیس جمهور "ترامپ" در آن زمان به سیاست سلف خود، یعنی "اوباما" در مورد برنامه هسته‌ای ایران حمله کرد و در زمان خروج از توافق هسته‌ای در سال 2018م از تحریم‌های حداکثری علیه ایران و باز کردن راه برای تضعیف بیش‌تر ایران توسط یهودیان خبر داد و از آنجایی‌که با قلدوری رفتار می‌کرد، در آغاز جولای 2020م با کشتن قاسم سلیمانی، رهبر سپاه پاسداران قدس، ایران را تذلیل نمود و نیز به دلیل این‌که دولت ترامپ برخلاف دولت دموکرات "اوباما" در هماهنگی کامل با رژیم یهودی به رهبری نتانیاهو بود، رژیم یهودی در حمله به اهداف ایرانی از حد خود فراتر رفته بود؛ خواه این حملات هدف قرار دادن مستقیم هسته‌ای مثل خرابکاری در نیروگاه "نطنز" باشد و یا غیرمستقیم مانند سرقت اسناد مهم هسته‌ای ایران توسط رژیم یهودی، این علاوه بر ترورهای متعددی بود که دانشمندان و کارشناسان هسته‌ای ایران را توسط رژیم یهود مورد هدف قرار داد.

7-      در آن وقت دموکرات‌های امریکا در حالی‌که خارج از حکومت بودند، با اراکین نظام ایران به ‌خصوص "جواد ظریف"، وزیر امور خارجۀ وقت، تماس گرفتند و برای شان وعده می‌دادند که پیروزی حزب دموکرات در انتخابات ریاست‌جمهوری  2020م به معنای بازگشت به توافق هسته‌ای می‌باشد. این قولی بود که "بایدن"، نامزد دموکرات قبل از رئیس جمهور شدن اعلام نموده و "بایدن" به بهانۀ اختلافات داخلی امریکا خود را متعهد به بازگشت به توافق هسته‌ای ایران کرده بود، و رئیس جمهور"بایدن" بعد از مدت کوتاهی عملاً وظایف خود را در امریکا در سال 2021 آغاز کرد و به مذاکرات هسته‌ای با ایران بازگشت. اما این مذاکرات هم‌چنان در جای خود است، زیرا بازگشت امریکا به توافق هسته‌ای با ایران دیگر از استراتیژی امریکایی‌ها نبوده؛ بلکه در پی بروز دادن مجدد تهدیدات ایران هستند. علاوه بر این، نمایندگان جمهوری‌خواه در کنگره خواستار ارائه موافقتنامه جدید با ایران به اساس رأی‌گیری در کنگره شدند و تهدید کردند که در صورت غالب شدن در کنگره دوباره آن را رد خواهند کرد که این مسئله نیز باعث سردرگمی روند مذاکرات شد و یک سال و نیم است که دولت "بایدن" نمی‌تواند به توافق هسته‌ای با ایران بازگردد.

8-      سپس جنگ اوکراین بر موضوع توافق هسته‌ای سایه افگنده و در این وقت دولت "بایدن" برعهده داشت که عرضه نفت به اروپا را به عنوان جایگزینی برای روسیه تضمین کند و این یکی از الزامات رهبری امریکا به پیمان ناتو است. دولت "بایدن" سیاست خود را بر لزوم لغو تحریم‌ها علیه ایران و سوق دادن تجارت نفت این کشور به بازارهای بین‌المللی و هم‌چنین با ونزویلا و عربستان سعودی جهت داد، و در خصوص ایران، امریکا در ماه مارچ 2022 م عجالتاً تسریع روند انعقاد توافق هسته‌ای ایران را پس از حملۀ روسیه به اوکراین آغاز کرد. دولت "بایدن" آماده بود که مطالبات ایران را در قسمت حذف سپاه پاسداران از فهرست گروه‌های تروریستی که قبلاً "ترامپ"، رئیس جمهور سابق امریکا او را شامل نموده بود، بپذیرد. بناءً بازگشت امریکا به توافق هسته‌ای در نتیجه آخرین تحولات در سیاست امریکا پس از جنگ اوکراین بسیار نزدیک شده، اما زمانی‌که روسیه -که بخشی از گروه 5+1 است- روابط تجاری خود را با ایران شرط گذاشت، امریکا از امضای این توافق انصراف کرد. انتظار می‌رود که اگر روسیه بر شرایط خود باقی بماند، موضوع توافق هسته‌ای در ماه‌های آینده تا پایان انتخاباتِ میان دوره‌ای کنگرۀ امریکا در نوامبر 2022م به کندی ادامه خواهد داد... زیرا به نظر می‌رسد که "بایدن" اکنون از توافق هسته‌ای ایران به مسئلۀ انتخابات میان دوره‌ای بیش‌تر تمرکز کرده است.

دوم: سفر بایدن به منطقه:

1-       کسی‌که در خصوص سفر "بایدن" به منطقه تعمق می‌کند، در می‌یابد که این سفر مقدمه‌ای برای انتخابات میان‌دوره‌ای و بالا بردن سهام "بایدن" و حزبش در این انتخابات است؛ اگرچه در ظاهر این سفر به اهداف دیگری ارتباط داده شود! زیرا "بایدن" در یک بحران داخلی با حزب جمهوری‌خواه قرار گرفته، مخصوصاً در دو موضوع قابل توجه: موضوع اول بهره‌گیری حزب جمهوری‌خواه از علاقه‌مندی فزایندۀ "بایدن" به توافق هسته‌ای با ایران بدون فشار و تحریم‌های بیش‌تر و دوم، عدم توجه "بایدن" به افزایش و تحکیم روابط رژیم یهود، طوری‌که "ترامپ" انجام می داد. از آنجایی‌که این دو موضوع بر انتخابات میان‌دوره‌ای امریکا تاثیر گذار است، "بایدن" در ماه‌های باقی مانده از انتخابات میان‌دوره‌ای نومبر 2022م به این دو موضوع توجه بیش‌تری می‌کند.

 راه‌حل "بایدن" در خصوص موضوع اول این است که "بایدن" این دیدار را با بیانیه "ند پرایس"، سخنگوی وزارت امور خارجۀ امریکا ارائه کرد که توسط روزنامه شرق اوسط به تاریخ 5 جولای 2022م گزارش شد که «...در حال حاضر دور دیگری از مذاکرات با ایران وجود ندارد. ...» این علاوه بر اظهارات چندپهلویی "بایدن" در مورد توافق است که منجر به پایان دادن مراحل توافق هسته‌ای یا کاهش سرعت آن تا بعد از انتخابات میان‌دوره‌ای به هدف جلوگیری از سوء استفاده حزب جمهوری‌خواه از این موضوع علیه "بایدن" و حزبش می‌شود.

 سپس "بایدن" با اعلام حمایت بی‌سابقه از رژیم یهودی، با گذاشتن بزرگ‌ترین بسته حمایتی تاریخ به "تل ابیب" که بیش از 4 میلیارد دلار برآورد شده، به موضوع دوم پرداخت. این علاوه بر تسریع عادی‌سازی رژیم یهود است که همه این مسائل به خاطر اطمینان برای بدست آوردن آرای لابی یهودی در انتخابات میان‌دوره‌ای به نفع او می‌باشد که به این هدف بیش‌تر از "ترامپ" و حزبش از رژیم یهود حمایت کرده است. بنابر این، همین وقت و زمانِ سفر "بایدن" به منطقه، مخصوصاً به سوی رژیم یهود بود که در این ماه، جولای 2022 صورت گرفت و در حقیقت ابراز حمایت از رژیم یهود کارت تبلیغاتی از لابی یهودی برای "بایدن" محسوب می‌شود. این علاوه بر افزایش محبوبیت او نسبت به مردم‌اش است که این محبوبیت با تأییدی مزدوران دنباله‌روش در منطقه صورت می‌گیرد؛ خصوصاً مسئلۀ انرژی عربستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس! همین مسئله باعث بالا رفتن سهم انتخاباتی "بایدن" می شود که این مطلب با موارد زیر ثابت می‌شود:

الف- کاخ سفید گفت که "جوبایدن"، رئیس جمهور امریکا می‌خواهد از سفر خود به خاورمیانه -که از چهارشنبه آغاز می‌شود- برای تقویت نقش ایالات متحده در منطقه‌ استفادۀ استراتیژیک، با اهمیت و فزاینده‌ای بنماید. "جیک سالیوان"، مشاور امنیت ملی ایالات متحده، در یک کنفرانس مطبوعاتی در کاخ سفید، دوشنبه، اهداف این سفر را که اولین سفر بایدن در دورۀ ریاست جمهوری وی است و شامل اسرائیل، فلسطین و سپس عربستان سعودی می‌شود، به بررسی گرفت؛ سفری‌که رهبران کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، مصر، اردن و عراق جمع می‌شوند. "سالیوان" در خصوص موضوع عادی‌سازی اشاره به تمایل امریکا نموده و گفت که برای تقویت آنچه که مسیر بهبود روابط اسرائیل با بیش‌تر کشورهای عربی خواند می‌شود(هرگونه عادی سازی مثبت است)." بایدن" از کشورهای حاشیه خلیج فارس خواسته بود تا تولید نفت را با توجه به قیمت‌های بالای 100 دلار در هر بشکه افزایش دهند که این مطلب نگرانی‌های جهانی در مورد انرژی و امنیت غذایی را در ادامه جنگ روسیه علیه اوکراین در خصوص نرخ تورم بالا برد. [الجزیره 11 جولای 2022م]

ب- الجزیره به تاریخ 10 جولای 2022 م مقاله‌ای را در واشنگتن پست منتشر کرد: «"جوبایدن" رئیس جمهور امریکا گفت که هفته آینده به خاورمیانه سفر خواهد کرد تا فصلی جدید و امیدوارکننده برای نقش امریکا در منطقه آغاز کند... در مقاله منتشر شده توسط واشنگتن پست، رئیس جمهور امریکا گفت که نشست سران منطقه در عربستان سعودی(جده) نشانه‌ای از ایجاد ثبات و استقرار در خاور میانه است؛ با اشاره به این‌که او اولین رئیس جمهور امریکا خواهد بود که از اسرائیل به جده سفر می کند. "بایدن" در رابطه با روابط با اسرائیل اشاره کرد که دولت او بزرگ‌ترین بسته حمایتی تاریخ را به "تل ابیب" داده است که بیش از 4 میلیارد دلار برآورد شده است.»

ج-  نشریۀ شرق اوسط در تاریخ 5 جولای 2022 م در وب‌سایت خود منتشر کرد: «ند پرایس، سخنگوی وزارت امور خارجه امریکا امروز (سه شنبه) گفت که ایران در هفته‌ها و ماه‌های اخیر بارها خواسته‌هایی را خارج از چارچوب توافق هسته‌ای 2015م مطرح کرده است. وی افزود: مطالبات جدید حاکی از عدم جدیت از سوی تهران است. هفته گذشته در دوحه، مذاکرات غیرمستقیم بین تهران و واشنگتن که هدف آن شکستن بن‌بست در مورد چگونگی بیرون‌رفت از توافق هسته‌ای بود، بدون پیشرفت مورد انتظار پایان یافت. به گزارش خبرگزاری رویترز، "پرایس" گفت که در حال حاضر دور دیگری از مذاکرات با ایران طرح ریزی نشده است.»

د- در نشریۀ موسوم به روز هفتم به تاریخ 5 می 2022 م آمده است: «چند چالشی وجود دارد ‌که "جو بایدن"، رئیس جمهور ایالات متحده و حزب دموکرات با نزدیک شدن به انتخابات میان‌دوره‌ای کنگره پس از بحران‌های‌ پی‌درپی -که دولت امریکا را با شکست مواجه کرده بود- مواجه شدند. امریکا در طی سه ماه تلاش کرد تا روسیه را از ادامه جنگ در داخل خاک اوکراین منصرف سازد، با وصف مجموعۀ از تحریم‌های پی‌درپی اقتصادی که امریکا بر ضد روسیه وضع کرد و با این تحریم‌ها اثرات جهانی تورم و روند تولید انرژی همراه بود که باعث شد بانک فدارالی امریکا نرخ سود را به میزان 5% بالا ببرد. این بلند رفتن در طول 22 سال گذشته بی‌سابقه بوده و به باور تحلیل‌گران و رسانه‌های اجتماعی امریکا، انتخابات نیمه‌‌دوره‌ای به مثابۀ نظرسنجی در خصوص ریاست جمهوری" بایدن" در دوسال اول آن در حکومت بوده است.

بنابر این، هدف اصلی سفر "بایدن" به منطقه در این زمان خاص، یعنی قبل از انتخابات میان دوره‌ای، همان است که در ابتدا ذکر کردیم: «کسی‌که به سفر "بایدن" به منطقه دقت می‌کند، می‌بیند که این سفر مقدمه‌ای برای انتخابات میان دوره‌ای است که سهام "بایدن" و حزبش را در این انتخابات افزایش می‌دهد، اگرچه ظاهراً این سفر به اهداف دیگری ارتباط داده شود.»

سوم: و در خاتمه ما به دو مسئله تأکید می‌کنیم:

1-      بر این دولت‌های به اصطلاح بزرگ، مشکلات وارد می‌شود که گاه منجر به درگیری شدید بین احزاب و اجزای آن‌ها می‌شود... اما درد این‌جاست که این دولت‌ها راه‌‌حلی برای مشکلات خود در سرزمین‌های ما و به هزینه ما پیدا می‌کنند! "بایدن" از سرزمین ما دیدن می‌کند؛ اما قبل از آن از بین مردمی‌که بیشترین دشمنی را با ما دارند -یعنی رژیم یهود که سرزمین مبارک ما فلسطین را اشغال نموده- پرواز می‌کند و سپس مستقیماً به سرزمین حجاز می‌رود؛ جایی‌که حاکمان آن با تسلیم و شادمانی از او استقبال می‌کنند و "بایدن" افتخار می‌کند و می‌گوید که او اولین رئیس جمهور امریکا خواهد بود که از "اسرائیل" به جده سفر می‌کند. .. و بزرگ‌ترین بسته حمایتی تاریخ را برای یک کشور یهودی فراهم می‌کند... با این حال، حاکمان آل‌سعود حیا نمی‌کنند، بلکه حیا را از دست داده اند! سپس"بایدن" با حاکمان کشورهای حاشیه خلیج فارس دیدار و درباره افزایش تولید انرژی برای کاهش تورم در امریکا گفتگو کرده و سپس با این گروه حکام(حاکمان رژیم‌های مصر، عراق و اردن) جمع می‌شوند و در خصوص قضیۀ عادی‌سازی دیدار می‌کند و می‌گوید: «هر گونه عادی سازی مثبت است.» "بایدن" این‌گونه می‌خواهد که با این حکام -به جای جهاد برای از بین بردن یهود- روابط‌شان را با رژیم یهود عادی‌سازی کند! و سپس آن حاکمان بدون ترس و واهمه‌ای از الله سبحانه وتعالی و رسولش صلی الله علیه وسلم و بدون کدام شرم از مؤمنان برای "بایدن" کف می‌زنند، به جای این‌که امریکا و رژیم یهود را دشمن بخواند:

﴿هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ﴾ [منافقون: 4]

ترجمه: آن‌ها دشمنان واقعی تو هستند، پس از آنان بر حذر باش! الله آن‌ها را بکشد، چگونه از حق منحرف می‌شوند؟!

2-       در مورد آنچه در اخیر سوال آمده بود «آیا ایران می‌تواند به یک قدرت هسته‌ای تبدیل شود؟» بلی، می‌تواند؛ اگر ایران سیاست خارجی خود را همانطور‌ی‌که بیان شد، با امریکا هماهنگ نسازد؛ در این صورت ایران می‌تواند به یک قدرت مهم تبدیل شود، اما پیوند سیاسی ایران با سیاست امریکا باعث می‌شود که در مدار امریکا بچرخد و با کنترل توافق هسته‌ای، این موضوع را به مذاکرات وین، یعنی با موافقت امریکا ربط داده است. سعید خطیب زاده، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت: «اگر فردا توافقی در "وین" تکمیل شود، اگر فردا در وین به توافق برسد، تمام اقداماتی‌که ایران انجام داده است، از نظر فنی برگشت‌پذیر است.» [اندپندنت عربی 13 جون 2022م)

بنابراین تغییر اساسی در ایران بعید به نظر می‌رسد، مگر این‌که ایران اسلام را در سیاست داخلی و خارجی خود حاکم قرار داده و بعد از آن رابطه خود را با امریکا به طور کامل و غیرقابل برگشت قطع نماید... ما به این نظریم و این عمل را از سوی سیاستمداران فعلی ایران بعید می‌دانیم؛ اما به الله سبحانه وتعالی عذر می‌کنیم؛ شاید به پروردگارشان رجوع کنند و از الله بترسند.

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

به جواب بکر ساعد

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته و مغفرته!

از الله سبحانه و تعالی می‌خواهم که شما را به تمام خیرها مؤفق گرداند و او صاحب خیر است.

پرسشم این است: وقتی علماء اجماع کردند که اگر کسی از این‌که بسم الله جزء از سورۀ فاتحه محسوب می‌شود، انکار کند کافر نمی‌شود؛ زیرا این مطلب به احادیث متواتر ثابت شده؛ پس چرا در بعضی از مصاحف کنونی بسم الله در اول سورۀ فاتحه نوشته شده است؟! آیا این مسئله با این‌که الله سبحانه و تعالی قرآن کریم را حفظ می‌کند، در تعارض قرار ندارد؟ وقتی دولت اسلامی انشاء الله تأسیس شود، موقف دولت اسلامی در آینده در خصوص مسایل غیر متواتر مثل ذکر سورۀ بسمله در اول قرآن کریم و ذکر دعاهای غیر متواتر در آخر مصحف چی خواهد بود؟ الله سبحانه و تعالی شما را برکت دهد.

پاسخ

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

قبلاً ما به تاریخ 21 ربیع الاول 1432هـ.ق 26 مارچ 2011م در خصوص بسم الله  جواب داده بودیم که در این جواب چنین آمده بود:

«نسبت به بسم الله  باید گفت که بسم الله جزء از آیۀ سورۀ نمل است: ﴿إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ اما وقتی در اول سورۀ فاتحه و یا در اوایل سایر سوره‌ها ذکر شود، پس در این صورت اختلاف است که آیا بسم الله  از جمله آن سوره به حساب می‌آید و یا این‌که تنها به عنوان فاصل بین سوره‌ها است؟ این اختلاف کدام مشکلی ندارد؛ زیرا هردو گروه اقرار به این دارند که بسم الله الرحمن الرحیم بخش از قرآن در سورۀ نمل است، اختلاف تنها در وضع بسم الله در اول سوره‌ها غیر از سورۀ توبه است که آیا ذکر آن در اوایل سوره‌ها جزء از سوره‌ها و یا جزء از سورۀ فاتحه است و یا نیست ... پس تا وقتی همه اقرار داشته باشند که بسمله آیه از قرآن کریم و از سورۀ نمل است، اختلاف در خصوص اوایل سوره‌ها بوده و این اختلاف هیچ نوع تأثیری به جز از قرائت آن در نماز ندارد؛ به این معنی که آیا باید در نماز در اول سورۀ فاتحه و اوایل سوره‌های دیگر به صورت جهری و سری خوانده شود و یا خوانده نشود؟ که این اختلاف توسط مجتهدین استنباط شده و مطابق به احکام شرعی است.» ختم.

برای وضاحت بیش‌تر و جواب به سایر موارد که در سوال‌تان ذکر شده موارد ذیل را ذکر می‌کنم:

1-      در صفحه 159 الی 160 جزء اول کتاب شخصیه آمده است: «جبرئیل تمام آنچه از قرآن است، در هر سال یک مرتبه به رسول الله صلی الله علیه و سلم قرائت می‌کرد و در آن سالی‌که رسول الله صلی الله علیه و سلم وفات نمودند، جبرئیل تمام قرآن را به رسول الله صلی الله علیه و سلم دو مرتبه خواند. از عائشه رضی الله عنه از فاطمه علیها السلام روایت است:  

«أَسَرَّ إِلَيَّ النَّبِيُّ إِنَّ جِبْرِيلَ كَانَ يُعَارِضُنِي الْقُرْآنَ كُلَّ سَنَةٍ مَرَّةً وَإِنَّهُ عَارَضَنِي الْعَامَ مَرَّتَيْنِ وَلَا أُرَاهُ إِلَّا حَضَرَ أَجَلِي»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم آهسته برایم گفت که جبرئیل در هرسال یک مرتبه قرآن را برایم می‌خواند؛ ولی در این سال دو مرتبه برایم خواند و من این مسئله را چیزی دیگری غیر از این‌که اجلم فرارسیده است، نمی‌دانم.

هم‌چنان از ابوهریره روایت است که گفت:

«كَانَ يَعْرِضُ عَلَى النَّبِيِّ الْقُرْآنَ كُلَّ عَامٍ مَرَّةً فَعَرَضَ عَلَيْهِ مَرَّتَيْنِ فِي الْعَامِ الَّذِي قُبِضَ فِيهِ» ]بخاری این حدیث را روایت کرده است[

ترجمه: ایشان در هر سال یک مرتبه تمام قرآن را بر رسول الله صلی الله علیه و سلم می‌خواند؛ ولی در این سال که وفات شدند، دو مرتبه خواند.

جبرئیل قرآن را در هر سال به رسول الله صلی الله علیه و سلم پیش می‌نمود؛ یعنی در هر سال ترتیب آیات قرآن را پیش‌کش می‌کرد و هم‌چنان ترتیب آیات قرآن را نسبت به سوره‌ها پیش‌کش می‌نمود؛ زیرا معنای پیش‌کردن قرآن کریم به معنی پیش‌کردن جملات قرآن کریم، کلمات قرآن کریم و ترتیب قرآن کریم نسبت به یک دیگر است. هم‌چنان امکان دارد که از این حدیث فهیمده شود که عرض ترتیب بعض سوره‌ها نسبت به بعضی دیگری صورت می‌گرفت؛ مگر احادیث صحیح دیگری به صورت صریح در خصوص ترتیب آیات آمده است؛ زیرا این احادیث در خصوص ترتیب بعضی آیات نسبت به بعضی دیگر و ترتیب آیات در سوره‌ها می‌باشد.

«ضَعُوا هَذِهِ الآيَاتِ فِي سُورَةِ كَذَا بَعْدَ آيَةِ كَذَا»

ترجمه: این آیات را در فلان سوره بگذارید، بعد از فلان آیه بگذارید.

«ضَعُوا هَؤُلَاءِ الْآيَاتِ فِي السُّورَةِ الَّتِي يُذْكَرُ فِيهَا كَذَا وَكَذَا»

ترجمه: آن آیات را در سوره‌ای که فلان چیز و فلان چیز ذکر شده بگذارید.

به این ترتیب بعضی از سوره‌ها ختم می‌شد و سورۀ دیگری غیر از آن شروع می‌شد و این یک امر توقیفی از جانب الله سبحانه و تعالی بود که توسط جبرئیل صورت می‌گرفت. از ابن عباس رضی الله عنه روایت شده که گفته است:

«كَانَ النَّبِيُّ لَا يَعْلَمُ خَتْمَ السُّورَةِ حَتَّى يَنْزِلَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه و سلم ختم سوره را نمی‌دانستند تا این‌که بسم الله الرحمن الرحیم نازل می‌شد.

و در روایت دیگری آمده است:

«فَإِذَا نَزَلَتْ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ عَلِمُوا أَنَّ السُّورَةَ قَدِ انْقَضَتْ» (این حدیث را سنن بیهقی و ابوداوود روایت کرده)

ترجمه: وقتی بسم الله الرحمن الرحیم نازل می‌شد، می‌دانستند که سوره تکمیل شده است.

پس همه این احادیث به صورت قطعی دلالت به ترتیب آیات در سوره‌هایش و هم‌چنان ساختار سوره‌ها با تعداد آیات و چگونه وضع آن دارد و همه ترتیب قرآن از جانب الله سبحانه و تعالی توقیفی است و این شکلی است که امت از پیامبرشان صلی الله علیه  و سلم روایت کرده و این مسئله به صورت متواتر ثبت شده است...»

2-      وقتی صحابه رضی الله عنهم به مصحف عثمان اعتماد کردند، بسم الله  را در اول سورۀ فاتحه و در اوایل سایر سوره‌ها به جز سورۀ برائت ثابت دانستند؛ ولی واضح نبود که ذکر بسم الله در اول هر سوره یعنی سورۀ فاتحه و سایر سوره‌ها آیه‌ای از سوره است و یا این‌که بسم الله برای فصل بین سوره‌ها است؟ به همین دلیل در خصوص این‌که بسم الله  آیه‌ای از فاتحه و یا سایر سور است، در بین علماء اختلاف پیدا شد، با وصف موجودیت این اختلاف تمام‌شان اقرار کردند که بسم الله به صورت نوشتاری در مصحفی‌که صحابۀ کرام جمع کردند، در اول سورۀ فاتحه و در اوایل سایر سوره‌ها غیر از سورۀ برائت ذکر شده، پس بسم الله چیزی نیست که در این اواخر مسلمانان آن‌را در اول سورۀ فاتحه و یا سایر سوره‌ها ذکر کرده باشند؛ بلکه بسم الله  در مصحف عثمان در اول سورۀ فاتحه و سایر سوره‌ها به استثنای سورۀ برائت ذکر است و این ذکر به اساس اجماع صحابه و اتفاق شان رضی الله عنهم اجمعین صورت گرفته است.

3-      در جلد 1 صفحه 234 کتاب سیوطی تحت عنوان: "الإتقان في علوم القرآن" آمده است: «الفاتحه: جمهور علما گفتند که هفت آیه است و کوفیون و مکیون بسم الله را حساب کردند، غیر از ﴿أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ﴾ و باقی علماء عکس آن‌را نمودند و حسن گفته است هشت آیه است که بسمله و ﴿أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ﴾ را نیز به حساب آوردند و بعضی گفتند که شش آیه است که این دو را به حساب نیاوردند و دیگران این سوره را نه آیه خواندند؛ پس این‌ها بسم الله و ﴿أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ﴾ و ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ﴾ را حساب کردند. نظریه اول را آن‌چه احمد و ابوداود، ترمذی، ابن حزیمه، حاکم، دارقطنی و غیر از ایشان تخریج نموده تقویت نموده است. از ام سلمه روایت شده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم به این شکل می‌خواند:

﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ * الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ * إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ * اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ * صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلا الضَّالِّينَ﴾

پس این سوره را آیه آیه جدا کرده و آن‌را به اساس اعراب شمرده است و﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ را آیه شمرده و ﴿عَلَيْهِمْ﴾ را نشمرده است. دارقطنی به سند صحیح از عبدخیر روایت نموده است که گفته است علی رضی الله عنه از سبع المثانی سوال شد، پس او در جواب گفت: ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾ سپس گفته شد، این‌ها شش آیه هستند، سپس او گفت: ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ نیز آیه است.» ختم.

مطلب فوق به معنی این است که اختلاف در خصوص موضوع بسم الله از این جهت که او آیه است... با دلایل صحیح در باب اجتهاد قرار گرفته و پیروی از مجتهدین معتبر امر مشروع است...

4-      چیزی‌که بر مصحف داخل شده مانند نقطه‌گذاری، حرکات و علامات موضوعه برای وقف و احکام ترتیل... و یا آن‌چه در بعضی مصاحف در آخر آن بعضی ادعیه گذاشته شده و یا در حواشی آن تفسیر و شروح گذاشته شده ... تمام این مسایل تأثیری در اختلاط قرآن به غیرش ندارد. مسلمانان به قرآن توجه جدی کردند و ملیون‌هاتن آن‌را حفظ نمودند و نصوص آن متواتر شده و جای به نظر نمی‌رسد که قرآن به غیر خود خلط و یا بر مردم اشتباه و پوشیده گردد. به همین دلیل، مسلمانان از صدها سال است که بعضی مسایل را که بر قرائت قرآن کریم کمک می‌کند، مثل نقاط، حرکات و غیره داخل کردند و این مسایل هیچ تأثیری بر نص قرآن کریم ننموده، به همین دلیل، دولت خلافت از وجود این حرکات و علامات وقف وارده بر مصاحف را منع نمی‌سازد.

خلاصه این‌که موجودیت اختلاف نسبت به این‌که بسم الله آیۀ از فاتحه است و یا خیر و یا این‌که عدد آیات سورۀ فاتحه 6 است و یا 7؟ یا این‌که آهسته خوانده شود و یا جهریه؟ تمام این مسایل تأثیری در حفظ قرآن کریم توسط الله سبحانه و تعالی ندارد. مثلاً بسم الله در سورۀ نمل آیۀ از قرآن کریم است و قرآن از زمان خلفای راشدین رضی الله عنهم در یک مصحف جمع شده است؛ مانند که در زمان رسول الله صلی الله علیه و سلم نوشته شده است و مثلِ که آن را از رسول الله صلی الله علیه و سلم آموختند و الله سبحانه و تعالی راست فرموده است:

﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾ (حجر آیه: 9)

ترجمه: بی تردید ما خود این ذکر را نازل کردیم و مسلماً نگهدار آن نیز هستیم.

امیدوارم در همین حد کفایت کند.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

در بیانیۀ پایانی اتحادیۀ اروپا -که در اجلاس سرانش در پایتخت آن، بروکسل، در دو روز 23 و 24 جون 2022 تحت عنوان مدیترانۀ شرقی در رابطه به روابط ترکیه با یونان به ویژه اختلاف بر سر جزایر دریای اژه صادر شد- آمده است: "اتحادیه نسبت به اظهارات و اقدامات اخیر ترکیه ابراز نگرانی عمیق می‌کند. ترکیه باید به حاکمیت و تمامیت ارضی همه کشورهای عضو اتحادیۀ اروپا احترام بگذارد." (صدای آمریکا 24/6/2022) از سوی دیگر، ترکیه در بیانیه‌ای که توسط وزارت امور خارجه‌اش منتشر شد، گفته است: "دستیابی به موضعی مغرضانه و بدون چشم‌انداز از واقعیت در مورد کشورمان در تصمیم‌های اتخاذ شده در اجلاس سران کشورهای اتحادیۀ اروپا، مایۀ تأسف بوده و غیرقابل قبول است که اتحادیۀ اروپا برای مشروعیت بخشیدن به گزاره‌های افراطی مغایر با قوانین بین‌المللی در مورد مدیترانۀ شرقی و دریای اژه تلاش دارد." (آناتولی 24/6/2022)

یعنی بار دیگر، تنش بین روابط ترکیه و یونان بازگشته است؟ آیا این امر می‌تواند منجر به جنگ بین آن‌ها شود، با وجود این‌که هر دو در پیمان ناتو هستند؟ پس موضع آمریکا در زمانی‌که این اتحادیه را رهبری می‌کند، چیست؟ آیا می‌تواند این تنش را از بین ببرد و اوضاع را آرام کند، یا این تنش به تشدید ادامه پیدا خواهد کرد؟

پاسخ:

برای وضاحت بیشتر، موارد ذیل را به بررسی می‌گیریم:

1-      حدود 1800 جزیرۀ کوچک و بزرگ و صخره‌ای در دریای اژه وجود دارد که حدود 100 جزیرۀ آن مسکونی و تنها 24 جزیره با مساحت بیش از 100 کیلومتر مربع است. این جزایر با شهرهای یونان از زمانی‌که محمد فاتح رحمه الله از سال 1456م پس از فتح بزرگ استانبول، پایتخت امپراتوری روم شرقی در سال 1453م، فتوحات خود را در آن‌ها آغاز کرد، تحت حاکمیت اسلام و اقتدار مسلمانان قرار گرفت. اما وقتی ضعف در دولت عثمانی به عنوان یک دولت اسلامی ظاهر شد، کشورهای کفری از موقع استفاده کردند و شروع به توطئه علیه دولت اسلامی نمودند و یونانیان را به شورش علیه آن تحریک کردند، بلکه انگلیس، فرانسه و روسیه قیام نمود و مستقیماً در جنگ دریایی علیه آن مداخله کرد تا یونان را از آن جدا سازد تا این‌که در سال 1830م این حادثه انجام شد. اما حاکمیت بر بسیاری از جزایر برای دولت عثمانی باقی ماند تا این‌که ایتالیا در سال 1912م در جریان جنگ در لیبی جزایر مانش را اشغال کرد که به آن‌ها دوازده جزیره می‌گویند که علاوه بر ده جزیرۀ کوچک و مجمع صخره‌ای، در اصل 14 جزیره بودند. این جزایر به دلیل همجواری با مرزهای ترکیه پس از تقسیم در معاهدۀ لوزان اهمیت پیدا کردند، برخی از آن‌ها در حدود 3 کیلومتر از آن فاصله دارد؛ در حالی‌که از نزدیک‌ترین ساحل یونان در حدود 500 کیلومتر فاصله دارند. این جزایر در معاهدۀ لوزان به ایتالیا بخشیده شد که توسط دولت انقره به ریاست مصطفی کمال از طریق نمایندۀ وی، عصمت اینونو، امضا شد و در آن سرزمین‌های وسیع دولت عثمانی را واگذار کردند و به اصطلاح ترکیۀ فعلی راضی بودند که توسط متحدین به رهبری بریتانیا تعیین حدود شده است.

ایتالیا در ازای ورود به جنگ جهانی اول از جانب خود علیه آلمان و دولت عثمانی، حق بریتانیا را بر جزایر به رسمیت شناخت. در سال 1947، پس از شکست ایتالیا در جنگ جهانی دوم، قرارداد صلحی در پاریس بین دول متفقین و ایتالیا به امضا رسید. این قرارداد مقرر می‌کرد که ایتالیا جزایر مانش، دوازده جزیره را به شرطی به یونان واگذار کند که خلع سلاح شود. ترکیه خواستار مذاکره برای تعیین سرنوشت بسیاری از جزایر مورد مناقشه و جزایر کوچکی شد که طبق توافقات قبلی تابعیت خود را به هیچ کشوری منتقل نکرده‌اند، در حالی‌که یونان مدعی حق خود بر تمام جزایر دریای اژه است، به جز برخی جزایری‌که تنها بر اساس معاهدۀ لوزان به ترکیه بازگردانده شدند.

یونان خواهان افزایش آ‌ب‌های اقلیمی خود از 6 مایل به 12 مایل گردید. ترکیه با وجود این‌که طرف قرارداد پاریس نبوده و آن را امضا نکرده، هم‌چنان تابع و موافق آن است! چاووش اوغلو، وزیر امور خارجۀ این کشور در مصاحبه‌ای با روزنامۀ الحریات در تاریخ 26 می 2022 گفت: "یونان باید به پیمان صلح منعقد شده در سال 1947م پایبند باشد که تنها به یک واحد نظامی کوچک از سربازان یونانی اجازه می‌دهد در جزایر دودکانیز حضور داشته باشند". وی در صورتی‌که یونان به مفاد پیمان صلح پایبند نباشد، هشدار به تشدید این موقف داد... بُعد دیگر بحران مربوط به حقوق ناشی از آن حاکمیت است که در حوزه‌های نفوذ دریایی و مناطق اقتصادی بازنمایی می‌شود و حق اکتشاف منابع انرژی مانند نفت و گاز در نزدیکی این جزایر است. بحث استقرار پایگاه‌های آمریکایی در آن‌ها و جاه‌طلبی‌های اروپایی و به ویژه فرانسه در این منطقه به این موضوع اضافه شد.

2-      فرانسه وارد خط شد و آشکارا حمایت خود را از یونان در برابر ترکیه اعلام کرد و در تابستان 2020 اعلام نمود که در مقابل ترکیه در کنار یونان است و در مقابل گسترش کشتی‌های نظامی و حفاری ترکیه در شرق مدیترانه، هواپیماها و کشتی‌های جنگی رافال را فرستاد. این کشور در سپتامبر 2021م توافقنامۀ همکاری متقابلی را با یونان امضاء کرد که بر اساس آن "کمک متقابل با تمام ابزارهای مناسب در صورتی‌که دو کشور مشترکاً متوجه شوند که حملۀ مسلحانه علیه قلمرو یکی از آن‌ها در حال انجام است" را تصریح می‌کند. سپس فرانسه برای تقویت این توافقنامه در جنوری 2022 توافقنامه‌ای را برای همکاری نظامی مشترک بین دو کشور امضا نمود که بر اساس بیانیۀ ستاد کل فرانسه، "مشارکت استراتژیک دو کشور را در سطح نظامی متحد می‌کند". این موافقت‌نامه هم‌چنین "تقویت و ساختار روابط دفاعی- نظامی در بلندمدت و تجسم همکاری نظامی دوجانبۀ فرانسه و یونان را در سطوح راهبردی و عملیاتی امکان پذیر می‌کند و همکاری نظامی دوجانبه گسترش خواهد یافت." (فرانس برس 22/1/2022) دو روز قبل از امضای این قرارداد، یونان اعلام کرد که 6 فروند جنگنده رافال از 18 فروند هواپیمای رزمی رافال را که یونان سال گذشته از فرانسه خریداری کرد، به همراه 3 فروند ناوچه به ارزش 5.5 میلیارد یورو از فرانسه دریافت کرده است. به نقل از خبرگزاری فرانسه، کارشناسان گفتند: "این توافقنامۀ دفاعی بی‌سابقه و غیرعادی است، زیرا دو کشور عضو ناتو را به هم مرتبط می‌کند و ترکیه، یکی دیگر از اعضای ائتلاف را هدف قرار می‌دهد." فرانسه بر این موضع در اتحادیۀ اروپا و موضع آن تأثیر گذاشت و موقف آن طرفداری یونان در مقابل ترکیه بود.

3-      آمریکا در قبال این اقدام فرانسوی‌ها سکوت نکرد، بنابراین برای خنثی کردن اثر آن و زدن ضربۀ اول به یونان اقدام نمود. پس چنین اتفاق افتاد که یونان، قبرس و رژیم یهود در 20/12/2018 تمایل خود را برای ایجاد یک پروژۀ خط لوله برای انتقال گاز طبیعی از شرق دریای مدیترانه به اروپا بدون مشارکت ترکیه و بخش شمالی ترک قبرس در آن اعلام کردند. این خط لوله قرار بود حدود 10 میلیارد متر مکعب گاز طبیعی را به اروپا برساند؛ اما آمریکا پایان حمایت خود از این پروژه را اعلام کرد.

به تاریخ 10/1/2022 رژیم یهود و یونان اطلاع دادند که "از نظر سیاسی و مالی از این پروژه حمایت نخواهند کرد." و این یک "پیروزی برای ترکیه شمرده شد که از پروژه جدا شده است." (شرق الاوسط 10/1/2022) مجلۀ نظامی یونان در گزارشی‌که در 10/1/2022 منتشر نمود، اشاره کرد که: "پروژۀ آتن برای افزایش نفوذ ژئوپلیتیکی برای تبدیل شدن به مرکز انرژی و اتحاد تاریخی با (اسرائیل) است که سبب حاشیه راندن ترکیه و دستیابی به اهداف دیگر است تا به طور کامل فروپاشد. همین امر در مورد قانون مانیاتیس نیز صدق می‌کند که حدود بیرونی فلات قاره یونان را مشخص می‌سازد. هر دو هدف فروریخت، ترکیه قانون مانیاتیس را زیر پا گذاشت، که آن را میهن آبی می‌خواند و با توافق ترکیه و لیبی برتری خود را بر مواضع یونان تقویت کرد و اکنون موضع واشنگتن آمده است تا به او فرصت دهد. او اظهار داشت: "میتسوتاکیس نخست وزیر (یونان) خواهان گفتگو با ترکیه نیست، همانطور که او با آمریکا مذاکره نکرد." او افزود: "آمریکا از طریق آلمان برای جلوگیری از اعمال تحریم‌ها علیه ترکیه به دلیل بحران حفاری در شرق مدیترانه در سال گذشته تلاش کرد."

اگر به موضوع دقت کنیم، درمی‌یابیم که امریکا می‌خواسته تا به خاطر همکاری یونان با فرانسه، هشداری را متوجه یونان سازد و نتیجۀ حرکت فرانسه را در منطقه باطل نماید. آمریکا می‌خواست این پروژه را با ترکیه، متحد نزدیک خود، که در مدارش برای مقابله با فرانسه می‌چرخد، مرتبط نماید.

4-      یونان متوجه شد که آمریکا را توسط توافق با فرانسه و نزدیک شدن به آن (خشمگین) کرده، بنابراین، برای رفع این موضوع به امضای توافق‌نامه با آمریکا موافقت کرد و پارلمان یونان امضای آن را از 14/10/2021 به 13/5/2022 موکول کرده بود. چنانچه امضای آن صورت گرفت و در جریان رأی گیری، میتسوتاکیس نخست وزیر یونان از این توافق دفاع کرد و گفت: "توافقنامۀ همکاری دفاعی با ایالات متحده در خدمت منافع ملی کشور است. این یک رأی اعتماد برای یونان است و مهم است؛ زیرا در قدم نخست متضمن تعهد صریح است که حضور آمریکا در یونان هر 5 سال یکبار (به جای یک سال چنانچه قبلاً بود) تمدید می‌شود، و هر یک از طرفین حق دارند در صورت لزوم به آن پایان دهند. در قدم دوم این همکاری دوجانبه با ایالات متحده مهم است؛ زیرا نه تنها در زمان مناسب؛ بلکه در مکان نیز گسترش می‌یابد. در پایگاه دریایی سودا (در کرت)، کل زیرساخت‌ها در حال مدرنیزه شدن است و نقش کلی پایگاه در حال افزایش می‌باشد. سودا برعلاوۀ میدان شلیک در لیتوچورو و دو اردوگاه نظامی در ولوس و الکساندروپلیس، تنها میدان و پایگاهی است که یک ناو هواپیمابر آمریکایی می‌تواند در مدیترانۀ شرقی روی آن پهلو بگیرد. در قدم سوم توافق جدید بدان جهت مهم است؛ زیرا به وضوح ارادۀ مشترک برای دفاع متقابل از حاکمیت و تمامیت ارضی در برابر هر گونه تهدید، حتی حملۀ مسلحانه را بیان می‌نماید." (روز هفتم، ازخبرگزاری‌ها 13 13/5/2022)

بدین ترتیب، آمریکا یونان را مطیع ارادۀ خود، نفوذ خود را در آن تقویت و همکاری خود با فرانسه را فلج کرد!

5-      پس از آن، اظهارات یونان کم شد و نخست وزیر یونان گفت: "با وجود اظهارات تندی‌که منجر به تشدید تنش بین دو همسایه شد، باز نگهداشتن کانال‌های ارتباطی با ترکیه مهم است." (خلیج جدید.17/6/2022)

 اما این وضعیت اتحادیه اروپا را به دردسر انداخته است! از این رو، برای صرفه‌جویی در مصرف آب، به بیانیۀ عمومی و ملایم خود در قبال ترکیه اکتفا کرد و در عین حال از یونان به دلیل عضویت در اتحادیه حمایت نمود.

در بیانیۀ پایانی که در اجلاس سران در بروکسل به تاریخ 23 و 24 جون 2022 تحت عنوان "دریای مدیترانۀ شرقی" صادر شد، آمده است: "اتحادیه اروپا نسبت به اظهارات و اقدامات اخیر ترکیه ابراز نگرانی عمیق می‌کند. ترکیه باید به حاکمیت این کشور و تمامیت ارضی همه کشورهای عضو اتحادیه اروپا احترام بگذارد."

نخست وزیر یونان پس از آن گفت: ما کاملاً پشت آنچه در بیانیۀ پایانی اتحادیه اروپا آمده است که ترکیه را در قبال حاکمیت و تمامیت ارضی اعضای اتحادیۀ اروپا پاسخگو کرده، ایستاده‌ایم و خواستار کاهش تنش بر اساس قوانین بین المللی شده است. امیدوارم این بار ترکیه به این درخواست‌ها توجه کند؛ زیرا این تنها راه کاهش تنش است که توسط همسایۀ ما در دو ماه گذشته در شرق مدیترانه به طور کامل تشدید شده است. (صدای آمریکا 24/6/2022).

6-      بدین ترتیب، آمریکا توانست تنش بین ترکیه و یونان را کاهش دهد، زیرا ترکیه در مدارش می‌چرخد ​​و یونان تحت کنترل قرارداد دفاعی با آمریکا قرار گرفته است و نفوذ اتحادیۀ اروپا به ویژه فرانسه بر یونان کاهش یافته است. در واقع نظام ترکیه به صورت تلویحی اعطای دوازده جزیره به یونان را در قرارداد پاریس در سال 1947م به رسمیت شناخته است. این نظام برنامه‌ای برای بازگرداندن آن‌ها نیز ندارد؛ مانند سایر جزایری‌که در قراردادها به طور رسمی به یونان تعلق نگرفته اند. انتظار نمی‌رود رژیم سکولار ترکیه برای اعادۀ این جزایر در دریای اژه که تحت کنترل یونان هستند، اقدام جدی انجام دهد.

اردوغان کاری جز جنگ لفظی انجام نمی‌دهد و سپس عقب‌نشینی می‌کند، همانطور که در سال 2020 اتفاق افتاد؛ زمانی‌که کشتی‌های حفاری را در شرق دریای مدیترانه عقب‌نشینی نمود و روی این موضوع پرده انداخت. بنابراین، انتظار نمی‌رود که جنگ بین ترکیه و یونان برای اعادۀ این جزایر رخ دهد، زیرا رشته‌های قضیه در دست آمریکاست و ترکیه در مدار آن می‌چرخد ​​و نفوذ آمریکا پس از آن توافق در یونان بیشتر شده است.

7-      سرانجام، جزایر دریای اژه و در واقع یونان، پس از فتح قسطنطنیه در داخل دولت اسلامی (عثمانی) قرار گرفتند، بعد از فتح قسطنطنیه در سال 1435م بر اساس فرمودۀ رسول الله صلی الله علیه و سلم:

«لتُفْتَحَنَّ الْقُسْطَنْطِينِيَّة فَلَنِعْمَ الأَمِير أَمِيرهَا وَلَنِعْمَ الجَيْشُ ذَلِكَ الجیْشُ»  [مسند احمد]

ترجمه: قطعا قسطنطنیه فتح خواهد شد، چی نیکوست امیر آن فتح و چقدر زیباست آن لشکری که فتح می‌کند.

سه سال بعد، یعنی در سال 1456 میلادی، فتوحات به سمت یونان و به سمت آن جزایر آغاز شد و ندای اذان (الله أکبر، الله أکبر) در آن جا بلند گردید و قطعاً دوباره بازگشتنی است، ان‌شاءالله! در روزی‌که مؤمنان به نصرت الله سبحانه و تعالی خوشحال می‌شوند، روزی‌که مؤمنان را خلیفه‌ای رهبری کند و به آن چه الله سبحانه و تعالی نازل نموده است، بر آن‌ها حکومت نماید، همراه آنان در راه الله سبحانه و تعالی جهاد کند و اصل و فرع دار اسلام را برگرداند! زیرا خلیفه همان سپر امت و محافظ آن از دشمنانش است! راست گفت رسول الله صلی الله علیه و سلم:

«إنما الْإِمَامُ جُنَّة يُقَاتَلُ مِنْ وَرَائِهِ وَ يُتَّقَى بِه» [مسلم]

ترجمه: امام مسلمین، سپر است که در پشت آن جنگ کرده می شود و به آن پناه برده می شود.

مترجم: احمد صادق امین

 

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

به جواب ربیع ربیع

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

برادر دوست داشتنی! سوالم در خصوص حدیث لبید بن اعصم و سحر شدن رسول الله صلی الله علیه و سلم است، آیا این حدیث عصمت نبوت را مجروح می‌سازد؟ در حالی‌که الله سبحانه و تعالی فرموده است:

﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ (3) إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ﴾ (نجم: 3 و 4)

ترجمه: و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید! آنچه می‌گوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست!

﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾ (مائده: 67)

ترجمه: ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان! و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده‌ای! الله تو را از (خطرات احتمالی) مردم، نگاه می‌دارد؛ و الله، جمعیّت کافران (لجوج) را هدایت نمی‌کند.

﴿إِذْ يَقُولُ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلا رَجُلا مَسْحُوراً﴾ (اسراء: 47)

ترجمه: آنگاه که ستم‌گران می‌گویند شما جز از مردی سحر شده پیروی نمی‌کنید.

آیا حدیثی‌که عایشه رضی الله عنه روایت کرده که لبید بن اعصم رسول الله صلی الله علیه و سلم را سحر نموده، به خاطری‌که مخالف عصمت رسول الله صلی الله علیه وسلم است، از لحاظ درایت مردود است؟

شیخ ما! از الله سبحانه و تعالی می‌خواهم که شما را به خیر و به بر پائی خلافت موفق گردانده و در روز قیامت با انبیاء، صدیقین، صالحین و شهداء حشر نموده و الله سبحانه و تعالی شما را حفظ نماید!

پاسخ

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

اول: بلی این حدیث از لحاظ درایت مردود می‌باشد؛ زیرا معنی رد حدیث از لحاظ درایت به چنین موردی مصداق دارد.

در کتاب شخصیه جلد 1 صفحه 188 آمده است: «... بلکه موضوع از این قرار است که وقتی حدیثی متناقض با آن‌چه باشد که به صورت قطعی المعنی در قرآن آمده در این صورت است که این حدیث از لحاظ درایت یعنی از لحاظ متن مردود می‌باشد؛ زیرا این حدیث متناقض با قرآن است...» هم‌چنان در صفحه‌ی 93 جلد 3 کتاب شخصیه تحت عنوان شروط قبول خبر آحاد آمده است: «خبر آحاد وقتی قبول می‌شود که شرایط پذیرش آن از لحاظ روایت و درایت تکمیل باشد... اما شروط قبولی خبر آحاد از لحاظ درایت این است که در تعارض با آن‌چه قوی‌تر از آن است، قرار نگیرد؛ خواه آن نص قوی حدیث متواتر باشد و یا حدیث مشهور...»

دوم: برای توضیح بیشتر این مسئله موارد ذیل را ذکر می‌کنم:

1-      رسول الله صلی الله علیه و سلم از هر ارتکاب حرام و مکروه معصوم است که دلایل در این خصوص قطعی می‌باشد، پس هر آن‌چه رسول الله صلی الله علیه و سلم انجام داده وحی از جانب الله سبحانه و تعالی بوده، خواه آن عمل فرض باشد و یا مستحب و مباح، الله سبحانه و تعالی فرموده است:

﴿إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ﴾ (احقاف: 8)

ترجمه: من تنها از آنچه به سویم وحی می‌شود، پیروی می‌کنم

﴿قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَا يُوحَى إِلَيَّ مِنْ رَبِّي﴾ (اعراف:203)

ترجمه: بگو من فقط از آنچه از سوی پروردگارم به سویم وحی می‌شود، پیروی می‌کنم.

چنانچه او صلی الله علیه و سلم الگوی برای مسلمانان است؛ الله سبحانه و تعالی فرموده است: 

﴿وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا﴾ (حشر: 7)

ترجمه: هر آنچه فرستادۀ الله به شما داد، بگیرید و از آنچه نهی کرد، خود داری نمائید!

﴿قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ﴾ (آل عمران: 31)

ترجمه: بگو اگر شما چنین هستید که الله (سبحانه و تعالی) را دوست دارید، پس مرا پیروی کنید تا الله (سبحانه و تعالی) شما را دوست بدارد.

هم‌چنان هر آن‌چه رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته، خواه امر باشد و خواه نهی، آن وحی از جانب الله سبحانه و تعالی است.

2-      بلی، طوری‌که شما در سوال خود گفتید، مشرکین رسول الله صلی الله علیه و سلم را به سحر متهم کردند، اما قرآن جواب شان را طوری رد کرد که رسول الله صلی الله علیه وسلم مسحور نبوده و سحر نشده است؛ مثلاً در سوره‌ی اسراء این قول الله سبحانه و تعالی آمده است:

﴿نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ وَإِذْ هُمْ نَجْوَى إِذْ يَقُولُ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلاً مَسْحُوراً﴾ (اسراء:47)

ترجمه: هنگامی‌که به سخنان تو گوش فرامی‌دهند، ما بهتر می‌دانیم برای چه گوش فرا می‌دهند(و هم‌چنین) در آن هنگام که با هم نجوا می‌کنند؛ آنگاه که ستمگران می‌گویند: شما جز از انسانی‌که افسون شده، پیروی نمی‌کنید!

قرطبی در تفسیر این آیه کریمه فرموده است: «...آن‌ها از رسول الله صلی الله علیه و سلم قرآن را می‌شنیدند، سپس نفرت می‌ورزیدند و می‌گفتند؛ این شخص ساحر و مسحور است؛ چنانچه الله سبحانه و تعالی خبر داده است، این قول را قتاده و غیر از آن گفته است. ﴿وَإِذْ هُمْ نَجْوى﴾ یعنی آن‌ها در مورد تو نجوی می‌کردند، قتاده گفته است: نجوای ایشان این قول شان بود که می‌گفتند رسول الله صلی الله علیه و سلم مجنون و ساحر است که افسانه‌های پیشینیان را می‌آورد، و همین‌گونه تهمت‌ها را وارد می‌کردند. گفته شده است: وقتی عتبه اشراف قریش را به غذایی دعوت کرد که آماده کرده بود، رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ایشان داخل شدند و بر آن‌ها قرآن قرائت کردند و آن‌ها را به سوی الله سبحانه و تعالی دعوت کردند؛ پس آن‌ها نجوا کردند و می‌گفتند که این شخص ساحر و مسحور است. هم‌چنان گفته شده است: رسول الله صلی الله علیه و سلم حضرت علی را دستور داد تا غذای آماده کند و بزرگان قریش را به آن دعوت کند. حضرت علی این کار را کرد و رسول الله صلی الله علیه و سلم وارد شد و بر آن‌ها قرآن را تلاوت نمود و آن‌ها را به توحید دعوت کرد و گفت:

«قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ لِتُطِيعَكُمُ الْعَرَبُ وَتَدِينَ لَكُمُ الْعَجَمُ»

ترجمه: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ بگوئید تا عرب شما را اطاعت کند و عجم در برابر شما فرمانبردار شوند.

از رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌شنیدند؛ ولی آن‌ها ابا ورزیدند و در بین شان نجوا کنندگان می‌گفتند که این شخص ساحر و مسحور است؛ پس این آیه مبارکه نازل شد. زجاج گفته است که نجوی اسم مصدر است؛ یعنی آن‌ها صاحب نجوا یعنی اسرار بودند: ﴿إِذْ يَقُولُ الظَّالِمُونَ﴾ یعنی ابوجهل، ولید بن مغیره و امثال آن‌ها می‌گفتند؛ ﴿إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلاً مَسْحُوراً﴾ یعنی آن‌ها از مرد سحر شده‌ای که سحر آن‌را مریض و امور و عقل‌اش را مختل ساخته پیروی می‌کنند. این مطلب را به خاطری می‌گفتند تا مردم را از او دور و متنفر ‌سازند.» ختم.

منطوق این آیۀ کریمه رد است، بر آن‌چه مشرکین می‌گفتند که او مسحور است. مفهوم آیۀ مبارکه این است که رسول الله صلی الله علیه و سلم سحر و مسحور نبوده است. در سوره‌ای فرقان آمده است:

﴿وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ لَوْلَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيراً * أَوْ يُلْقَى إِلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْهَا وَقَالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلاً مَسْحُوراً * انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثَالَ فَضَلُّوا فَلَا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلاً﴾ (فرقان 7، 8 و 9)

ترجمه: و گفتند این چه رسولی است که غذا می‌خورد و در بازارها می‌گردد!؟ چرا فرشته‌ای بر او نازل نشده تا به همراهش هشدار دهنده باشد؟ یا چرا گنجی بر او افکنده نشده؟ چرا باغی ندارد که از آن بخورد؟ و ستم‌گران گفتند شما جز از مردی جادوزده‌‌ای پیروی نمی‌کنید. بنگر چگونه برای تو مثل‌ها زدند، به این ترتیب گمراه شدند و ره به جائی نمی‌برند.

و منطوق این آیه کریمه نیز رد است، بر آنچه گفتند که رسول الله صلی الله علیه وسلم سحر شده. مفهوم این آیه مبارکه این است که رسول الله صلی الله علیه وسلم سحر نشده و مسحور نبوده است.

3-      مجازات ساحر در اسلام قتل است که دلایل آن بسیار زیاد و مشهور است:

-          حاکم در مستدرک خود بر صحیحین تخریج نموده و این حدیث صحیح الاسناد را از جندب خیر تخریج و روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«حَدُّ السَّاحِرِ ضَرْبَةٌ بِالسَّيْفِ»

ترجمه: حد ساحر زدن با شمشیر است.

-          در مسند شافعی آمده است که سفیان از عمرو بن دینار خبر داده که او از بجاله شنیده است که عمر رضی الله عنه نوشت: "اقْتُلُوا كُلَّ سَاحِرٍ وَسَاحِرَةٍ. قَالَ: فَقَتَلْنَا ثَلَاثَ سَوَاحِرَ؛ هر مرد ساحر و زن ساحره را بکشید، گفت: ما سه زن ساحره را کشتیم." و گفت خبر داده شدیم که حفصه همسر رسول الله صلی الله علیه و سلم کنیزی‌که آن‌را سحر کرده بود، به قتل رساند. به این ترتیب مجازات ساحر به معنی مشهوری‌که وجود دارد، مجازات قتل است.

سوم: حالا جواب سوال شما را در خصوص حدیث لبید ابن اعصم که رسول الله صلی الله علیه وسلم سحر شده بیان می‌کنیم:

مسلم از عایشه روایت کرده که یهودی از بنی زریق رسول الله صلی الله علیه وسلم را سحر کرد؛ او گفت: جریان قسمی بود که به رسول الله صلی الله علیه و سلم گمان می‌شد که عملی را انجام داده؛ در حالی‌که انجام نداده بود؛ مثلاً یک روز و یا یک شب بود که رسول الله صلی الله علیه وسلم دعا کردند، باز دعا کردند، باز دعا کردند، سپس فرمودند:

«يَا عَائِشَةُ أَشَعَرْتِ أَنَّ اللهَ أَفْتَانِي فِيمَا اسْتَفْتَيْتُهُ فِيهِ؟ جَاءَنِي رَجُلَانِ فَقَعَدَ أَحَدُهُمَا عِنْدَ رَأْسِي وَالْآخَرُ عِنْدَ رِجْلَيَّ، فَقَالَ الَّذِي عِنْدَ رَأْسِي لِلَّذِي عِنْدَ رِجْلَيَّ، أَوِ الَّذِي عِنْدَ رِجْلَيَّ لِلَّذِي عِنْدَ رَأْسِي: مَا وَجَعُ الرَّجُلِ؟ قَالَ: مَطْبُوبٌ، قَالَ: مَنْ طَبَّهُ؟ قَالَ: لَبِيدُ بْنُ الْأَعْصَمِ، قَالَ: فِي أَيِّ شَيْءٍ؟ قَالَ: فِي مُشْطٍ وَمُشَاطَةٍ، قَالَ: وَجُفِّ طَلْعَةِ ذَكَرٍ، قَالَ: فَأَيْنَ هُوَ؟ قَالَ: فِي بِئْرِ ذِي أَرْوَانَ»

ترجمه: ای عایشه آیا دانستید که الله (سبحانه و تعالی) در خصوص چیزی‌که طالب معلومات شدم، معلومات داده است؟ دو مرد در نزدم آمدند که یکی شان در پشت سرم نشست و دیگری در پایان پایم، آن‌که در پشت سرم نشست به آن شخص که در پایان پایم نشست، گفت، و یا آن‌که در پایان پایم نشست، به آن‌که در پشت سرم نشسته بود، گفت: درد این مرد چیست؟ وی جواب داد و گفت؛ این سحر شده است. او گفت؛ چی کسی آن را سحر نموده؟ گفت: لبید این اعصم، گفت در چی چیزی؟ گفت در بافت موئی گفت و ظرف، گفت کجا است او؟ گفت در چاه ذی اروان.

گفت: سپس رسول الله صلی الله علیه وسلم آن‌را در نزد گروه از اصحابش آورد و گفت:

«يَا عَائِشَةُ وَاللهِ لَكَأَنَّ مَاءَهَا نُقَاعَةُ الْحِنَّاءِ، وَلَكَأَنَّ نَخْلَهَا رُءُوسُ الشَّيَاطِين»

ترجمه: ای عائشه، قسم به الله آب آن چاه مانند سرخی حناء بود و سر درختان آن مانند سر شیطان!  

عایشه گفت؛ سپس من گفتم: یا رسول الله آیا آنرا سوختاندی؟ ایشان فرمودند:

«لَا أَمَّا أَنَا فَقَدْ عَافَانِي اللهُ، وَكَرِهْتُ أَنْ أُثِيرَ عَلَى النَّاسِ شَرّاً، فَأَمَرْتُ بِهَا فَدُفِنَتْ»

ترجمه: نه، الله (سبحانه و تعالی) مرا شفا داد و من نخواستم که با بیرون کردن آن از چاه شر را بر مردم به وجود بیاورم، امر کردم و در همان چاه دفن شد.

با تعمق به این حدیث واضح می‌شود که این حدیث به مسائل ذیل در تعارض است:

1-      این حدیث با عصمت رسول الله صلی الله علیه وسلم در تعارض قرار می‌گیرد؛ مثلاً این حدیث طوری بیان می‌کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم سحر شده و او طوری گمان می‌کرد که عمل را انجام داده؛ در حالی‌که انجام نداده بود و او فکر می‌کرد که نماز ظهر را اداء نموده؛ در حالی‌که اداء نکرده بود و یا مثل این؛ در حالی‌که این موارد به صورت طبیعی طوری می‌رساند که گویا رسول الله صلی الله علیه وسلم به اعمال و افعالی پرداخته که وحی نبوده و تمام این چیزها متناقض با عصمت رسول الله صلی الله علیه و سلم در اعمال و اقوال آن حضرت صلی الله علیه و سلم است؛ مگر در وحی.

2-      این علاوه بر آن است که رسول الله صلی الله علیه وسلم لبید بن اعظم ساحر را به قتل نرسانده، در حالی‌که او منافق بوده، چنانچه در در بخاری آمده است که بر او احکام اسلام تطبیق شد، فقهاء در خصوص قتل ساحر ذمی اختلاف کردند؛ ولی در خصوص قتل مسلمان ساحر با تکمیل شروط آن اختلاف نکردند؛ در حالی‌که لبید در ظاهر مسلمان بود و احکام اسلام بر آن تطبیق شد، با وجود آن حسب روایات وارده به قتل نرسید.

3-      سوم تعارض مفهوم آیات کریمه به این حدیث می‌آید:

الله سبحانه و تعالی فرموده است:

﴿نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ وَإِذْ هُمْ نَجْوَى إِذْ يَقُولُ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلاً مَسْحُوراً﴾ (اسراء: 47)

ترجمه: آنگاه که به سخنان تو گوش می‌دهند، ما بهتر می‌دانیم که به چه چیزی گوش می‌دهند و نیز هنگامی‌که باهم نجوا می‌کنند و ستم‌گران می‌گویند شما جز از مردی سحر شده پیروی نمی‌کنید.

﴿وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ لَوْلَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيراً (7) أَوْ يُلْقَى إِلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْهَا وَقَالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلاً مَسْحُوراً (8) انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثَالَ فَضَلُّوا فَلَا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلاً﴾ (فرقان: 9-7)

ترجمه: و گفتند این چه رسولی است که غذا می‌خورد و در بازارها می‌گردد!؟ چرا فرشته‌ای بر او نازل نشده تا به همراهش هشدار دهنده باشد؟ یا چرا گنجی بر او افکنده نشده؟ چرا باغی ندارد که از آن بخورد؟ و ستم‌گران گفتند شما جز از مردی جادوزده‌‌ای پیروی نمی‌کنید. بنگر چگونه برای تو مثل‌ها زدند؛ به این ترتیب گمراه شدند و ره به جائی نمی‌برند.

چنانچه در فوق بیان کردیم. بناءً این حدیث و تمام احادیث صحیح السند که بیان‌گر سحر رسول الله صلی الله علیه و سلم است، از جهت درایت رد شده، یعنی رسول الله صلی الله علیه و سلم سحر نشده است... زیرا وقتی حدیث صحیح السند باشد؛ اما با آیۀ کریمه قطعی در تعارض قرار گیرد، آن حدیث از جهت درایت مردود می‌باشد.

امیدوارم که به همین حد کفایت کند و الله سبحانه و تعالی از همه عالم‌تر و در کارش باحکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

الله سبحانه و تعالی شما را حفظ نموده و بر حمل این امانت یاری نماید و شما را به نصرت اش به زودترین وقت کمک کند انشاء الله! شیخ بزرگوارما! اجازه فرمائید که این سوال خود را برای شما مطرح نمایم! الله سبحانه و تعالی علم و صحت شما را وسیع گرداند!

سوال در اصول فقه است: در جزء اول کتاب شخصیه در بحث اجتهاد آمده است: «و از جمله اجتهاد قول علی رضی الله عنه در خصوص حد شراب است که گفت: "کسی‌که شراب نوشید، هذیان گفت و کسی‌که هذیان گفت افتراء کرد و نظر من در خصوص مفتری این است که بر آن حد جاری شود". و این در حقیقت قیاس حد شراب بر حد قذف است؛ زیرا حد شراب در موقف قرار گرفته که در حالت سکر به اثر شراب نوشی احتمال قذف می‌رود و این به معنی این است که شریعت شیء را در مظنه شیء یعنی در جای احتمال آن قرار داده است مانند که خواب را در جای بی‌وضوئی قرار داده و مثل که وطی را در خصوص وجوب عده در جایگاه مشغول بودن رحم قرار داده است، پس همۀ این‌ها اجتهاداتی است که از جانب صحابه رضوان الله علیهم اجمعین صورت گرفته و بیان‌گر اجماع صحابه بر اجتهاد است.» ختم اقتباس.

سوال این است که طبق تبنی ما در حدود، کفارات، رخصت‌ها، عبادات قیاس جاری نمی‌شود، پس چگونه ما حد شراب را بر حد قذف به علت نوشیدن شراب در مظنۀ قذف قیاس می‌کنیم؟ وقتی شریعت خواب را شکنندۀ وضوء قرار داده و آن را به دلیل این‌که آن در مظنۀ حدث قرار دارد، در جایگاه بی‌وضوئی قرار داده؛ پس آیا ممکن است که بی‌هوشی، مستی، دیوانگی را به دلیل مظنۀ بی‌وضوئی بر خواب قیاس کنیم؟ با وصف این‌که این مسائل در وضوء از جمله عبادات محسوب می‌شود، الله سبحانه و تعالی شما را برکت دهد.

پاسخ

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

اول: بلی، در مسائلی وجود دارد که در آن تبنی نمی‌کنیم:

1-       در صفحۀ ۳۶ الی ۴۱ فایل ورد کتاب مفاهیم حزب التحریر آمده است: «نظام‌های اسلامی احکام شرعی است که متعلق به عبادات، اخلاقیات، مطعومات، ملبوسات، معاملات و عقوبات می‌باشد، پس احکام شرعی متعلق به عبادات، اخلاقیات، مطعومات، ملبوسات تعلیل نمی‌شود رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است: «حرمّت الخمرة لعين» یعنی شراب در ذات خود حرام شده است. اما احکام شرعی متعلق به معاملات و عقوبات تعلیل می‌شود، زیرا حکم شرعی در این احکام بر علتی بنا یافته که باعث تشریح حکم شرعی شده است... پس آن حکمی‌که در آن نص به صورت معلل وارد شده آن حکم تعلیل و بر آن قیاس می‌شود، اما آن حکمی‌که نص در آن به صورت غیر معلل ذکر شده و به طور مطلق آمده تعلیل نمی‌شود و در نتیجه بر آن قیاس صورت نمی‌گیرد.» ختم.

2-       در باب شروط حکم اصل در صفحات ۳۴۶ و ۳۴۷ فایل ورد جزء سوم کتاب شخصیۀ اسلامی ذکر شد است: «پنجم: آن‌که حکم اصل از روش قیاس عدول نکرده باشد و معدول به از روش قیاس به دو قسم است. اول: آنچه که معنی آن درک نمی‌شود و این مسأله یا از قاعدۀ عام مستثنی بوده و یا شامل قاعدۀ عام است. مثال مستثنی از قاعدۀ عام قبول شهادت خزیمه به تنهائی آن است، چنانچه بخاری روایت کرده است؛ زیرا این شهادت گرچه که غیر معقول المعنی است، اما از قاعدۀ شهادت نیز مستثنی ‌می‌باشد؛ اما چیزی‌که به قاعدۀ عام موافقت دارد؛ مثل تعداد رکعت‌‌های نماز، تعیین نصاب زکات، مقدار حدود و کفارات است؛ زیرا این مسائل هرچند که غیر معقول المعنی است، ولی از قاعدۀ عام استثناء نمی‌باشد و بر هرد دو تقدیر قیاس در آن ممتنع است...» ختم.

دوم: تبنی چگونه است؟ برای توضیح این مسأله امور ذیل قابل ذکر است:

1-       در شرح ماده ۳ مقدمه آمده است: «... این بدین دلیل است که احکام شرعی عبارت از خطاب شارع متعلق به افعال بندگان است که در قرآن و حدیث آمده و بسیاری از قرآن و حدیث لغتا و از لحاظ اصطلاح شرعی دارای معانی مختلف است. بناءً یک امر طبیعی و حتمی است که مردم در فهم و برداشت چنین نصوصی اختلاف می‌نمایند. به همین دلیل بر هر مسلمانی لازم است که وقتی احکام را برای عمل نمودن می‌گیرد، حکم شرعی معینی را برگزیند، خواه این مسلمان مجتهد باشد و یا مقلد، خلیفه باشد و یا غیر خلیفه...»

2-       در شرح ماده ۴ مقدمه به گونۀ ذیل آمده است: «مگر از حوادث مأمون در خصوص فتنۀ مسأله قرآن معلوم می‌شود که تبنی در افکار متعلق به عقائد، مشکلاتی را برای خلیفه و فتنۀ برای مسلمانان ایجاد می‌کند؛ لذا به خاطر عدم بروز مشکلات و حفظ رضایت مسلمانان و آرامش آن‌ها خلیفه در امور عقائد و عبادات تبنی نمی‌کند، اما معنی عدم تبنی در عقائد و عبادات به معنی این نیست که تبنی در این امور برای خلیفه حرام است؛ بلکه معنی آن این است که خلیفه در تبنی این موارد مخیر است، زیرا برای خلیفه جائز است که تبنی کند و یا تبنی نکند. به همین دلیل در تعبیر این ماده (تبنی نمی‌کند) ذکر شده نه تعبیر (جائز نیست که تبنی کند ) چیزی‌که دال بر این باشد که او اختیار تبنی را ندارد.»

3-       در نشریۀ تبنی صادرۀ ۱۴ جولای ۱۹۹۸ به گونۀ ذیل ذکر شده است: «... قیام حزب بر فکره که در اصول و فروع آن اختلاف باشد یک امر غیر ممکن است و این چنین فکرۀ بر نام حزب لغة مطابقت نمی کند؛ مثلاً حزب یک شخص به کسانی‌ اطلاق می‌شود که با رأی و نظر آن شخص موافق باشند. از همین مطلب فهیمده می‌شود که بر هر حزب لازم است تا فکره تبنی شده داشته باشد. بناءً از مهم‌ترین مواصفات حزب التحریر این است که مبدئی بوده و تبنی دارد و همین تبنی است که حزب را شکل؛ زیرا حزب تا زمانی‌که نظر واحدی در خصوص فکرۀ خود نداشته و یا در خصوص یک حکم شرعی یک نظر نداشته باشد، حزب گفته نمی‌شود؛ زیرا تا زمانی‌که وحدت فکر در نزد حزب وجود نداشته باشد و حدت کیان حزب به وجود نمی‌آید.»

سوم: طوری‌که ذکر شد، برای هر مسلمان لازم است که آنچه بر خود لازم می‌داند تبنی کند؛ برابر است که رئیس حزب باشد یا فردی از حزب. این از لحاظ اصل در هر کاری است و این مسأله مطابق به احکام شرعی طبق صلاحیت شخص در چوکات که تبنی اجازه داده شده می‌باشد. اما حزب وقتی حوادث زمان مأمون را می‌بیند به این نظر است که در بخش عقائد و عبادات به استثنای بعضی حالات تبنی نکند؛ سپس حزب در بعضی موارد و بخش‌ها تبنی کرده و در بعضی مسائل و بخش‌ها تبنی را ترک نموده است.

چهارم: سوال شما در مورد اجتهاد علی رضی الله عنه در خصوص حد شارب شراب است؛ این مسأله به این شکل است که صحابه در هر موردی اجتهادی شرعی می‌نمود، وقتی عمر رضی الله عنه از آخرین حد شراب مشوره گرفت، این اجتهادات وارد شد که اجتهاد علی رضی الله عنه از جمله همین اجتهادات بوده و این مسأله در جزء اول شخصیه واضح شده است: «... این به صورت متواتر برای ما رسیده است که در آن شکی وجود ندارد؛ از جملۀ این موارد قول ابوبکر رضی الله عنه از لفظ کلالة است که ایشان فرمودند: "در این خصوص من نظر خودم را می‌گویم، اگر اصابت به حق کرد از جانب الله سبحانه و تعالی می‌باشد و اگر به خطاء بود از جانب من و شیطان است و الله سبحانه و تعالی از آن پاک است کلالة آن حالتی است که پسر با پدرش تنها بماند.» در این‌جا وقتی ابوبکر رضی الله عنه گفته است که این نظر من است، منظورش این نبوده که این نظر شخصی خودش باشد؛ بلکه منظورش این است که از لفظ کلالة من چنین چیزی را برداشت نمودم و فهم من از لفظ کلاله چنین است.

هم‌چنان از جمله همین اجتهاد است که برای عمر رضی الله عنه گفته شد که سمرة از تجار یهود شراب گرفت و آن‌ها را گد کرد و به فروش رساند، پس عمر رضی الله عنه گفت الله سمرة را هلاک سازد آیا ندانسته که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:

«لعن الله اليهود حرمت عليهم الشحوم فجملوها فباعوها»

ترجمه: الله (سبحانه و تعالی) یهود را لعنت کند که بر ایشان چربی‌ها حرام شده بود؛ اما آن‌ها این چربی‌ها را زینت دادند و آن‌ها را به فروش رساندند.

مسلم این روایت را از طریق ابن عباس روایت نموده است و عمر رضی الله عنه شراب را بر چربی‌ها قیاس کرده و پول چربی را تحریم نمود. از جمله اجتهاد این قول علی رضی الله عنه می‌باشد که در حد شراب شده است:

«من شرب هذى ومن هذى افترى فأرى عليه حد المفتر»

ترجمه: کسی‌که شراب نوشید هذیان گفت و کسی‌که هذیان گفت افترا کرد، پس نظرمن این است که باید بر آن حد مفتری جاری شود.

و این قیاس حد شراب نوشی بر قذف است؛ زیرا شراب نوشی در مظنۀ و جای گمان قذف قرار دارد؛ با در نظر داشت این‌که شریعت چیزی‌که در مظنۀ شیء دیگری قرار می‌گیرد، آن را در منزل خود آن شیء قرار می‌دهد؛ چنانچه خواب در منزله بی‌وضوئی قرار داده شده و وطی در خصوص واجب بودن عده در جای مشغول بودن واقعی رحم قرار گرفته است. همۀ این موارد اجتهاد از جانب صحابه رضوانه الله علیهم اجمعین و اجماع شان بر اجتهاد است...» ختم.

چناننچه شما می‌بینید، برای شخص لازم است که هر آنچه برای خودش لازم می‌داند باید تبنی کند؛ اما نسبت به حوادثی‌که در زمان مأمون اتفاق افتاده به این نظرهستیم که در بعضی بخش‌ها تبنی کنیم و در بعض موارد تبنی نکنیم و موضوع اجتهاد علی رضی الله عنه که شما از آن سوال کردید، در زمان صحابه رضوان الله علیهم اجمعین و قبل از حوادث مأمون بوده است.

اما مسأله حد شراب در این خصوص دلائل از سنت و اجماع وجود دارد که این حد یا ۴۰ دره بوده و یا ۸۰ دره که این به اساس دلائل صحیحی وجود دارد و حتی روایت صحیحی از علی رضی الله عنه وجود دارد؛ چنانچه در نزد ابی شیبه ذکر شده است که ابو عبدالرحمن سلمی از علی رضی الله عنه روایت نموده است که گفت: «تعداد از مردم شام شراب نوشیدند و آیۀ کریمه را تأویل کردند، عمر رضی الله عنه از من در این خصوص مشوره گرفت و من نظر دادم که از ایشان بخواهند تا توبه کنند؛ اگر توبه کردند، هشتاد دره بزنید و اگر توبه نکردند، گردن‌های شان را بزنید، زیرا آن‌ها آنچه را که حرام شده حلال دانستند؛ پس عمر رضی الله عنه از ایشان درخواست توبه کرد و ایشان هم توبه کردند؛ پس عمر رضی الله عنه هشتاد هشتاد دره بالای شان جاری ساخت.

هم‌چنان مسلم در حدیث حضین بن المنذر در خصوص جلد ولید گفته است که علی ابن ابوطالب رضی الله عنه گفت:

"جلد النبي صلى الله عليه وسلم أربعين ، وأبو بكر أربعين ، وعمر ثمانين ، وكل سنة"

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه و سلم چهل دره جاری کرد، ابوبکر رضی الله عنه چهل دره جاری کرد، عمر رضی الله عنه چهل دره جاری کرد و همه سنت است.

این دو حد، حد شارب خمر است و غیر از این دو حد به صورت مطلق جائز نیست، زیرا از رسول الله صلی الله علیه و سلم دیگری روایتی نشده و هم‌چنان از صحابه رضی الله عنهم هم دیگر روایتی نشده که بیان‌گر این باشد که رسول الله صلی الله علیه و سلم غیر از چهل و یا هشتاد دره دیگر درۀ را جاری کرده باشد؛ اما برای خلیفه جائز است که یکی از این دو حد را لازم گرداند؛ زیرا اگر هشتاد دره را لازم گرداند، چهل دره در آن داخل می‌شود و زیاده بر آن به اساس این جائز است که صحابه رضی الله عنه هشتاد دره را گرفته بودند و اگر چهل دره را واجب گرداند، باز هم جائز است؛ زیرا این به اساس سنت ثابت است اما اگر بر چهل دره زیاد شد، برای حاکم جائز بوده واجب نمی‌باشد؛ پس هیچ مشکلی به واجب ساختن چهل دره بر حاکم نمی‌باشد.

پنجم: سوال دیگرت: «شریعت خواب را ناقض وضوء و به منزلۀ بی وضوئی قرار داده زیرا آن در مظنۀ بی‌وضوئی است... پس آیا امکان دارد که بی‌هوشی، حالت مستی و دیوانگی را بر آن قیاس کنیم زیرا این حالات هم در مظنۀ بی‌وضوئی قرار دارد با وصف این‌که این موارد از جمله امور عبادی محسوب می‌گردد؟» جواب در این خصوص این است که ما در این خصوص قیاس نمی‌کنیم، بلکه طوری‌که در احکام نماز ذکر شده چنین جواب می‌دهیم: «خواب و حالت غلبه بر عقل و ضوء را می‌شکند... اما زوال عقل بدون از خواب حالتی است که بر شخص حالت بی‌هوشی، مستی بیاید و یا مریض شود که عقل آن زائل گردد؛ پس در این صورت وضوء آن می‌شکند و دلیل بر این اجماع است؛ چنانچه ابن منذر در این خصوص روایت نموده است.» ختم

این چیزی است که ما آن را در این مسائل ترجیح می‌دهیم و الله سبحانه و تعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

فنلند و سوئد به تاریخ ۱۸ می ۲۰۲۲م  در خواست رسمی را برای الحاق به ناتو در بروکسل مقر ناتو پیش‌نمود. این پیشنهاد به سبب جنگ روسیه در برابر اوکراین بوده است، اما در عقب این پیشنهاد ترکیه به صورت فوری اعتراض نموده و به دلیل موقف این دو کشور در جنگ ترکیه بر ضد گروهای مسلح کرد که در رأس آن حزب کارگر کردستان یعنی PKK)  ) بوده می باشد، حزبی‌که در ترکیه و منطقه فعالیت دارد، در حالی‌که ظاهر قضیه این را نشان می‌دهد که شرط اساسی الحاق و گرفتن عضویت ناتو توافق همۀ اعضای سی‌گانه ناتو را لازم دارد، این در حالی است که ترکیه مخالف به پیوستن این دو کشور به ناتو است. سوال این است که در پس این مسائل چی چیزی قرار داشته و عوامل آن چی می‌باشد؟

پاسخ:

برای این‌که جواب واضح شود مسائل ذیل را ذکر می‌کنیم:

اول: با این که فنلند قبل از سوئد تصمیم الحاق به ناتو  را گرفته، مساحت و طول مرزهای مشترک روسیه با کشورهای اعضای این پیمان نزدیک به ۲۶۰۰ کیلو متر خواهد رسید. اعضای ناتو که به آن‌ها اکنون به نظر خصمانه دیده می‌شود، با توجه به این‌که با مرزهای فنلند به ۱۳۰۰ کیلومتر می‌رسد و در مقایسه طول مرزهای روسیه با اوکراین که احتمالاً به ناتو الحاق گردد و این مسأله یکی از بارزترین عناونین و دلائل جنگ است از ۴۰۰ کیلو متر اضافه نمی‌شود و وقتی سوئد به ناتو ملحق شود هرچند که به صورت مستقیم با روسیه هم مرز نیست فعالیت‌‌های ناتو به صورت شدیدتر و وسیع‌تر آن در بحر بالتیک ظاهر خواهد شد و در آن وقت تمام کشورهای که به بحر بالتیک نفوذ دارند به استثنای روسیه همه اعضای ناتو خواهد گشت؛ چیزی‌که موجودیت استراتیژیک روسیه را در این حوزه تضعیف نموده و اعضای ناتو را بر این دریا مسلط می‌نماید. در حقیقت الحاق سوئد به ناتو به معنی انتقال اراضی جزیرۀ گوتلاند سوئد تحت تسلط ناتو می‌باشد، آنوقت است که بر روسیه فعالیت در این منطقه دشوارتر خواهد شد و اقدامات، مانورها و حتی قوت ظرفیت‌های موجودیت دائمی روسیه در این منطقه سخت خواهد شد. در این صورت نباید نادیده بگیریم که مثلا سوئد پنج زیردریائی پیش‌رفته‌ای را به دست خواهد گرفت که مثل ناوگان لهستان و آلمان باشد و محاصره هر گونه تحرکات نظامی روسیه را در این منطقه افزایش دهد.

دوم: از منظر نظامی الحاق فنلند و سوئد به این پیمان کرملین را به پذیرش گزینش‌های پیچیده و نهایتاً سختی مواجه خواهد ساخت و این وضع و گزینش پیچیده منحصر به بعد نظامی و استراتیژیک و خطرناک‌ترین پیش‌رفت آن از زمان جنگ سرد نبوده بلکه بالاتر از آن در عرصۀ سیاسی کرملین تحت شعار اساسی جلوگیری گسترش ناتو در شرق و عدم اجازه آن در تقویت نفوذش در مرزهای اوکراین نزدیک به روسیه به جنگ پرداخته است. پس چگونه خواهد شد وقتی فنلند و سوئد به این پیمان ملحق شوند؟ این یکی از خطرناک‌ترین پیامد‌های سیاسی این جنگ خواهد بود، زیرا این پیمان عملا با  200 کیلومتری شهر "سن پترزبورگ" خواهد بود و این یک ضربه شدید سیاسی به جاه‌طلبی های رئیس جمهور ولادیمیر پوتین بوده و سوالات داخلی را در مورد امکان پذیر بودن جنگ با اوکراین در مرحله اول و بگومگوها را در مورد دلیل جنگ بدون محاسبات عواقب خطرناک از این نوع ایجاد می کند!

سوم: الحاق فنلند و سوئد به پیمان ناتو دلائل دارد که نشاندهنده مواجه شدن غرب در برابر چین است و انتظار می‌رود که تأکید شدیدی بر سرکوبی نفوذ چین در استراتیژی این پیمان برای اولین بار به اواخر سپتامبر۲۰۲۲م در کنفرانس ناتو در شهر مادرید صورت گیرد، چنانچه ناتو نیز جاه‌طلبی‌های خود را برای گسترش ائتلاف در خارج از جهان غرب پنهان نکرده و از وزرای خارجه جاپان، کوریا جنوبی، استرالیا و نیوزلند برای شرکت در این رویداد دعوت کرد. از این زاویه درخواست رسمی فنلند و سوئد برای الحاق به ناتو یک پیروزی سیاسی برای "جو بایدن" و شکستی برای پوتین و خطر برای رئیس جمهور چین "شی جین پینگ" است.

چهارم: ناتو که اندکی پس از پایان جنگ جهانی دوم تأسیس شد، ائتلافی متشکل از 30 کشور بوده که ترکیه بعد از ایالات متحده امریکا دومین قدرت نظامی آن می باشد. هنگامی‌که یک کشور جدیدی برای پیوستن به ناتو درخواست می‌دهد، اعضای این پیمان باید به اتفاق آرا به دعوت آن کشور موافقت کنند؛ از این رو قید و شرط ترکیه برای پیوستن این دو کشور اروپایی به ناتو مهم است. این در حالی است که ترکیه از 70 سال به این طرف یعنی از زمان عضویت‌اش، از گسترش این پیمان رسما حمایت کرد،ه ولی اکنون که اردوغان مخالف پیوستن فنلند و سوئد است، چهار دلیل دارد:

1-        اولین دلیل تلاش اردوغان برای به  قدرت ماندن آن در اوج رکود اقتصادی است. نرخ تورم در ترکیه با کاهش لیره به سه برابر افزایش یافته و اقتصاد در حال حاضر در این کشور در حال فروپاشی و وارد یک بحران عمیق‌تر شده است. این مسأله مشکلاتی را برای اردوغان پیش از انتخابات 2023 ایجاد کرده و باعث شده تا موقعیت اردوغان از زمان روی کار آمدن او در 20 سال پیش ضعیف تر از هر زمان دیگری باشد. مثلًا در نظرسنجی‌های اخیر محبوبیت اردوغان رو به کاهش بوده و به همین دلیل اردوغان با اعمال فشار بر ناتو برای نشان دادن مخالفت با پیوستن فنلند و سوئد امیدوار است که بتواند به کمک‌های اقتصادی و نظامی کشورهای عضو ناتو دست یابد تا این کمک‌ها باعث بهبود موقعیت اجتماعی اردوغان قبل از انتخابات گردد.

2-       اردوغان امیدوار است که از موضوع عضویت سوئد و فنلند در ناتو به عنوان فرصتی برای دستیابی به هدف دیرینۀ خود یعنی ایجاد منطقه عاری از مخالفین کرد در امتداد مرز ترکیه با سوریه استفاده کند. با گسترش مناطق آزاد شده، ترکیه می‌تواند بیجاشدگان سوری را که به گفته مخالفان، مشکلی در ترکیه ایجاد می‌کنند، اسکان دهد. طرح‌های عملیات نظامی هم‌چنین نشان‌دهنده این باور است که غرب در صورت نیاز به حمایت انقره برای الحاق این دو کشور اروپایی به این پیمان با چنین عملیات‌هایی مخالفت نخواهد کرد؛ چنانچه اعلام اردوغان هم‌چنین با هدف تقویت حمایت ملی گرایان در حالی است که او برای انتخابات سال آینده سخت آماده‌گی می‌گیرد. قبلاً عملیات نظامی فرامرزی ترکیه محبوبیت اردوغان را در گذشته افزایش داده و این اقدام او در زمانی انجام می‌شود که نظرسنجی ها نشان می‌دهد که حمایت از اردوغان و حزب حاکم عدالت و توسعه به اوج مشکلات اقتصادی است.

3-       دلیل سوم تمایل اردوغان برای دیدار رئیس جمهور آمریکا است. اردوغان در اپریل گذشته به خبرنگاران شکایت‌گونه گفت: روابطی‌که قبلاً با دونالد ترامپ رئیس جمهور سابق و باراک اوبا داشته با بایدن ندارد. اردوغان گفت:«(البته هر  چند گاهی جلساتی برگزار می‌شود، اما باید این جلسات پیشرفته تر شود.» وی افزود: «امیدوارم بتوانیم در مرحلۀ بعدی به این مسأله مهم دست پیدا کنیم.» ۲۴ می ۲۰۲۲م [عربی سی ان ان] یعنی این مسأله این را می‌رساند که این مخالفت ترکیه در حقیقت مربوط به سوئد و فنلند نه، بلکه این یک فرصت مناسبی است که اردوغان امیدوار است از این زمان به دیدار بایدن برسد؛ بایدنی‌که که رهبر ترکیه را در این مدت از خود دور نگه داشته است.

4-       دلیل چهارم توقف حمایت غرب از کردها و تسلیمی اعضای حرکت خدمت است. اردوغان هم‌چنان به تعقیب کسانی‌که به جنبش "خدمت" وابسته هستند، می‌باشد. (روزنامه "زمان" ترکیه گزارش داد که مقامات در خصوص 40 نفر حکم گرفتاری صادر کردند که از آن جمله کارمندان و منسوبین نظامی بوده اند که تعلق به جنبش "خدمت" داشته و وابسته به "فتح الله گولن" می باشند. این روزنامه خاطرنشان کرد که یک علمیات و کمپاین امنیتی در چندین شهر به مرکزیت استانبول و انقره برای دستگیری افراد تحت تعقیب راه اندازی شده است...» ( ۱ جون ۲۰۲۲م)

 در مورد حمایت غرب از کردها، علی رغم این‌‌که اتحادیه اروپا حزب کارگر کردستان را به عنوان یک سازمان تروریستی می‌داند، بسیاری از کشورهای اروپایی از بخش‌های ملت و شاخه نظامی حزب اتحاد دموکراتیک حمایت و کمک‌های تسلیحاتی می‌نمایند که انقره آن را ادامه دست‌درازی‌های سوریه و کمک به حزب کارگر کردستان می‌داند. به همین دلیل ترکیه به شدت در برابر این حزب مقابله کرده، چنانچه انقره بعضی دولت‌های اروپائی را مورد انتقاد قرار داده و گفته که این دولت‌ها با ایجاد دفاتر نماینده‌گی از سازمان‌های کردی و پذیرائی اعضای شان و اجازه برای فعالیت‌های سیاسی این سازمان‌ها حمایت می‌کند. ولی اکثر کشورهای اروپایی به درخواست انقره برای استرداد این‌سازمان‌ها پاسخی نداده و اردوغان هنگام صحبت درباره مخالفت کشورش با الحاق فنلند و سوئد به ناتو به این موضوع اشاره کرد و سعی نمود تا از این موضوع برای تأثیرگذاری بر حذف یا کاهش حمایت غرب از کردها و هم‌چنین استرداد اعضای جنبش خدمت استفاده کند.

پنجم: گفتگوهای فشرده بین ترکیه از یک سو و سوئد، فنلند، ایالات متحده و اعضای ناتو از سوی دیگر در حال انجام است. در این گفتگوها در تلاش اند که برخی از خواسته‌های انقره را در ازای موافقت انقره با الحاق استکهلم و هلسینکی به این پیمان برآورده کنند؛ مثلاً: در 18 می 2022م  "ابراهیم گلن" سخنگوی ریاست جمهوری ترکیه با مقامات ارشد آلمان، سوئد، فنلند، بریتانیا و ایالات متحده گفتگوهای تلفنی انجام داد که به موضوع عضویت سوئد و فنلند در ناتو ارتباط داشت... ۲۷ می ۲۰۲۲م 27[ https://futureuae.com] . و در همان روز مولود چاووش اوغلو وزیر امور خارجه ترکیه و آنتونی بلینکن، همتای آمریکایی وی، اولین نشست «مکانیسم راهبردی ترکیه و آمریکا» را در نیویورک برگزار کردند که در آن درباره موضوع پیوستن سوئد و فنلند به ناتو گفتگو کردند.(۱۸می‌ ۲۰۲۲م، https://mubasher.aljazeera.net)

ششم: بنا به دلائل فوق انتظار بر این است که ترکیه با اروپا و ایالات متحده در خصوص مسأله پویستن سوئد و فنلند به ناتو هم نظر  شود. طبق یافته‌های کنونی به نظر نمی‌رسد که انقره برای جلوگیری پیوستن این دو دولت به صورت کلی و قاطع به ناتو اعتراض کرده باشند؛ بلکه انتظار می‌رود که ترکیه نیز در نهایت به پیوستن این دو کشور به ناتو موافقت نماید؛ ولی بعد از دست یافتن ترکیه به اندک چیزهایی‌که آن را راضی بسازد؛ چنانچه در بند چهارم در طی چهار نکته بیان کردیم؛ اگرچه این مسأله مدت وقت گیر شود، چنانچه ترکیه قبلاً در سال 2009 م مشابه این موقف را اتخاز نموده و در خصوص تعیین "اندرس فوگ راسموسن" نخست وزیر پشین دانمارک به عنوان رئیس ناتو اعتراض کرد، اما در نهایت بعد از گفتگوهایی‌که کمی وقت گیر شد، ترکیه بر تعیین "راسموسن" به عنوان رئیس ناتو درمقابل چیزی که آن را در داخل ساختار سیاسی و نظامی راضی بسازد، موافقت نمود.

 

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه