شنبه, ۱۰ مُحرم ۱۴۴۷هـ| ۲۰۲۵/۰۷/۰۵م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية
  • نشر شده در سیاسی

پرسش:

به‌تاریخ 17 جولای 2021م اعلام شد که نشست گفت‌وگوهای خاص در قطر بین دو هیئت بلند پایه که متشکل از 7 نمایندۀ طالب و 7 نمایندۀ حکومت بود، به‌خاطر بحث در مورد مسایل اساسی بین طرفین برگذار گردید. این نشست پس از آن انجام پذیرفت که رئیس جمهور امریکا به‌تاریخ 8 جولای 2021م از وعده‌های قبلی‌ای که سپرده بود، عقب‌نشینی نموده و اعلام کرد که بیرون شدن نیروهای این کشور از افغانستان، به 31 آگست کامل خواهد شد. و چنان‌چه جنبش طالبان بیان داشته است که مساحات زیادی از خاک افغانستان را که بالغ بر 85 درصد می‌شود، به تصرف خویش در آورده است.

بر اساس توافق‌نامۀ دوحه باید گفت‌وگو ها بین جنبش طالبان و حکومت برای رسیدن به مشارکت سیاسی برگذار گردد. آیا طالبان بر حکومت مسلط خواهند شد و یا در حکومت مشارکت خواهند نمود؟ و آیا امریکا واقعاً از افغانستان بیرون خواهد شد و یا نفوذ آن به‌شکل مستمر باقی خواهد ماند؟

پاسخ:

برای این‌که بتوان دیدگاه برتر را بیان نمود، امور ذیل را باید به بحث گرفت:

1- وقتی امریکا در اواخر 2010م و اوایل 2011م به‌طور جدی طرح خروج نیروهایش از افغانستان را روی دست گرفت، این کشور با جدیت تمام گفت‌وگوها را همراه رهبران بلند پایۀ طالبان آغاز نمود و پاکستان حلقۀ میانۀ این گفت‌وگو ها بود. و در آن زمان، امریکا در برابر طالبان نرمی نشان داد؛ چنان‌چه در سال 2014م، گفت‌وگو های (این کشور همراه طالبان) منجر به آزادی 5 تن از طالبان از خلیج "گوانتانامو" در ازای آزادی یک گروهبان/ضابط امریکایی به‌نام "بوبرگال" گردید. پس از آن، مقدمات گفت‌وگوها تسریع داده شد و دو تن خدمات زیادی را برای طرفی‌که تمثیل می‌نمود، ایفا کرد که این دو تن عبارتند از "زلمی خلیل‌زاد" و "ملا عبدالغنی برادر" می‌باشد. در 5 سپتامبر 2018م زلمی خلیل زاد به‌عنوان نمایندۀ خاص ایالات متحدۀ امریکا برای صلح در افغانستان گماشته شد و مکلف شد تا وظیفۀ پایان بخشیدن اشغال نظامی امریکا در افغانستان را بدوش گیرد و پس از گذشت دو ماه از تعیین خلیل زاد به این وظیفه، در اکتبر 2018م پاکستان "ملا عبدالغنی برادر" را که در این کشور توسط حمله‌ای که در 8 فبروری سال 2010م در کراچی صورت گرفت، در زندان به‌سر می‌بُرد، آزاد نمود که پس از آزادی، به‌عنوان رئیس دفتر طالبان در دوحه گماشته شد. BBC در 25 فبروری 2019م نوشت: «نام ملا برادر در رأس فهرست زندانیانی است که طالبان در گفت‌وگوهای پی درپی خود همراه مسئولان امریکایی و حکومت افغانستان، خواستار آزادی آن‌ شدند تا این‌که وی در اکتبر 2018م آزاد شده و سپس مسئولیت دفتر سیاسی جنبش طالبان در قطر را از جنوری گذشته به دوش گرفت.» این دو شخص، نقش بارزی در گفت‌وگوها داشتند.

2- سپس این گفت‌وگو ها در 29 فبروری 2020م، توافق‌نامۀ دوحه را در قبال داشت و چنان‌چه شبکۀ خبری BBC منتشر نموده بود، بارزترین مواد این توافق‌نامه این‌گونه بود: مسئولان امریکایی و افغان اعلام نمودند در صورتی‌که طالبان در توافق‌نامه‌ای که امروز به امضاء رسید متعهد باشند، امریکا و هم‌پیمانان آن در ناتو در خلال 14 ماه نیروهای خویش را از افغانستان خارج خواهند نمود. این اعلامیه در بیانیۀ مشترک امریکایی-افغانی در کابل صادر شد.

"دونالد ترامپ"رئیس جمهور امریکا گفت: «این یک سفر طولانی و سختی در افغانستان بود.» وی افزود: «حال پس از گذشت این همه سال، زمان آن فرا رسیده که ارتش خویش را به وطن بازگردانیم.» خبر گزاری فوق علاوه نمود که در جنگ افغانستان بیش از 2400 نظامی امریکایی کشته شده است.

3- پس از توافق‌نامۀ دوحه،  اظهار نظرها تسریع یافته، دیدارها همراه تداوم کشمکش‌ها در تنازل و صعود بود.

- CNN اظهار نظر جوبایدن را نقل نمود که وی اعلام کرد: «اکنون من چهارمین رئیس جمهور امریکا هستم که وجود نیروهای امریکایی را در افغانستان مدیریت می‌کند. دو رئیس جمهور از حزب جمهوری‌خواه و دو تن دیگر از دموکرات‌ها. من هرگز این مسئولیت را به پنجمین رئیس جمهور واگذار نخواهم نمود. اکنون زمان آن فرا رسیده است که به طولانی‌ترین جنگی که امریکا به راه انداخته است، پایان داده شود.»

- بایدن به 8 جولای 2021م سخنرانی و سپس کنفرانس خبری‌ای را برگزار نمود که شبکه‌های تلویزیونی امریکا و جهان آن‌را پوشش دادند. وی در آن گفت: «پایان طولانی‌ترین جنگ در تاریخ امریکا را اعلام می‌کنیم. ما به وظیفۀ خویش در افغانستان موفق بودیم. القاعده را شکست داده و رهبر آن اسامه بن لادن را نابود نمودیم و مسئولیت نظامی ما تا پایان آگست آینده ادامه خواهد داشت.» وی افزود: «نیروهای امریکایی به‌خاطر ساخت افغانستان به این کشور اعزام نشدند؛ چون این وظیفۀ خود افغان‌هاست و ایشان ادارۀ کشور خود را به هر شکلی‌که مناسب می‌دانند باید به پیش ببرند و اکنون خطر در خارج افغانستان احساس می‌گردد. اولویت ما رقابت استراتیژی با چین، مبارزه با کوید 19 و تروریزم سایبری است. اگر به جنگی‌که قبل از 20 سال آغاز نمودیم، ادامه دهیم، نمی‌توانیم به این مأمول دست یابیم.» "جین ساکی" سخنگوی کاخ سفید با صراحت بیش‌تر به این موضوع پرداخته گفت: «هیچ برنامه‌ای برای جشن گرفتن تکمیل عقب‌نشینی امریکا از افغانستان روی دست نیست. ما هرگز در صدد جشن گرفتن لحظۀ موفقیت در جنگی نخواهیم بود که 20 سال را بدون تحقق هرگونه پیروزی به درازا کشید.» (منبع: آناتولی 8 جولای 2021م)

یعنی امریکا در خلال بیست سال هیچ‌گونه پیروزی‌ای را تحقق نبخشیده است. حتی این کشور به 2 جولای 2021م پایگاه بگرام را که مهم‌ترین و بزرگ‌ترین پای‌گاهش بود، پس از بستن سایر پایگاه‌هایش، تخلیه نمود. به این ترتیب، حملۀ صلیبی خود را در عمل قبل از موعد رسمی که بایدن رئیس جمهور این کشور قبلاً آن‌را 11 سپتامبر اعلام نموده بود، پایان داد و نیز قبل از موعد دومی بود که در سخنرانی آن‌را 31 آگست آینده اعلام نموده بود.

- در این میان، جنبش طالبان حملات نظامی خود را توسعه بخشیده و شهرستان/ولسوالی‌هایی را در شمال، جنوب، غرب و مرکز کشور سقوط دادند و سرعت تسلط جنبش طالبان بر اراضی افغانستان قابل توجه بود. مخصوصاً بر مرزهای کشورهای همسایه و تسلط بر عبورگاه‌ها با کشورهای همسایه. شهاب الدین دلاور عضو گروه گفت‌وگو کنندۀ هییئت طالبان از مسکو به 9 جولای 2021م گفت: «جنبش طالبان بر 85 درصد خاک افغانستان مسلط است.» اجمل شینواری سخنگوی نیروهای امنیتی افغانستان این گفته را رد نموده گفت: «این موضوع درست نیست، جنگ‌ها در اکثر مناطق جریان دارد.» (منبع: فرانس پرس 11 جولای 2021م)

جنبش طالبان متعهد به عدم آماج قراردادن کشورهای همسایه و کشورهای دوست گردید و این‌که هدف‌اش از بازدید مسکو ارائه تمام معلوماتی‌که است که امارت اسلامی در اختیار دارد و نیز این‌که به توسعۀ طلبی گروه داعش در افغانستان اجازه نخواهد داد و با این گروه خواهد جنگید و نیز این‌که این جنبش، گفت‌وگو هایی را با نمایندگان جامعه برای مشخص نمودن ساختار دولت انجام داده که این کار در حال خاتمه یافتن است و نیز این‌که هدف این جنبش ایجاد حکومت تک محوری نیست. (منبع: الجزیره 9 جولای 2021م)

4- به 17 جولای 2021م اعلام شد که: طرفین نزاع در افغانستان امروز شنبه در دوحه بر تشکیل کمیسیونی متشکل از 14 عضو که به شکل متساوی از هرجانب 7 تن عضویت آن‌را دارند، برای بحث روی آجندای گفت‌وگو هایی‌که در آن موضوعات سرنوشت‌ساز به بحث گرفته می‌شود، توافق نمودند. خبرنگار الجزیره به نقل از منبعی از هیئت گفت‌وگو کنندۀ افغانی در دوحه نقل نمود که جلسۀ افتتاحیه برای مباحثات در جوِ مثبت خاتمه یافت. سلسلۀ جدید از گفت‌وگو ها بین حکومت افغانستان و جنبش طالبان امروز در دوحه پایتخت قطر انجام پذیرفت و در این سلسله از دیدارها، موضوعات و قضایایی‌که سرنوشت‌ساز گفته می‌شود، به بحث گرفته می‌شود. عبدالله عبدالله رئیس شورای مصالحۀ ملی و رئیس هیئت حکومت گفت: «تحقق صلح در کشور اقتضا می‌کند که طرفین انعطاف نشان دهند.» وی افزود: «اکنون زمینه برای صلح مناسب است.» از طرفی هم، ملا عبدالغنی برادر رئیس دفتر سیاسی طالبان در دوحه گفت: «ما تمام تلاش خود را برای رسیدن به نتیجۀ مثبت در گفت‌وگو های صلح افغانی‌ای که امروز در دوحه گشایش یافت، صرف خواهیم نمود.» (منبع: الجزیره و سایر خبرگذاری ها)

5- سپس این کمیسیون کار خود را امروز 18 جولای 2021م پایان داده و بیانیۀ مشترکی را از نشست صادر نمود که خبرنگار الجزیره در دوحه آن‌را این‌گونه گزارش داد: هیئت حکومت افغانستان و جنبش طالبان به بیانیۀ نهایی مشترک برای گفت‌وگوهای جاری در دوحه به وساطت قطر توافق نمودند و هم‌چنان توافق نمودند که در زمانی نه چندان دور، نشست دیگری را در ضمن خط سیر نشست‌های دوحه برگذار کنند و نیز بر این توافق نمودند که گفت‌وگوها را برای ایجاد راه‌حل عادلانه برای پایان بخشیدن به جنگ چندین ساله سرعت بخشند. بیانیۀ مشترک در بین دو هیئت حکومت افغانستان و طالبان، بر توافق به سرعت بخشیدن گفت‌گوها به‌منظور رسیدن به راه‌حل منصفانه صراحت دارد تا این‌که این گفت‌وگوها در سطوح بلند پایه صورت گیرد تا  به اختلافات پایان داده شود. بیانیه پس از پایان نشست دوم برای گفت‌وگوهای صلح افغانی صدور یافت. نشستی‌که هدف آن پس از سال‌ها جنگ، رسیدن به حل وفصل سیاسی‌ای است که منجر به آوردن صلح در کشور شود. به نقل از منبعی در هیئت گروه طالبان، این جنبش پیش‌نهادی را ارائه نموده است که متضمن اجراآتی برای ایجاد اعتماد بین این جنبش و حکومت می‌باشد که این مامول از طریق آزاد سازی زندانیانی از دو طرف و اعلام آتش‌بس موقت در خلال عید مبارک قربان است. (منبع: الجزیره و سایر شبکه‌های خبری)

6- آن‌چه قابل ذکر است موضع بارز برخی از کشورهاست که امریکا در گفت‌وگوها همراه طالبان از آن سود می‌برد. از جمله:

الف- پاکستان: پاکستان کشوری است که طالبان را در سال 2018م بر اجرای گفت‌وگوها همراه امریکا مجبور نمود و زلمی خلیل زاد نیز از پاکستان به‌خاطر فراهم کردن تسهیلات سفر طالبان به دوحه برای گفت‌وگوها، تشکر نمود.

"لوید اوستین" وزیر دفاع امریکا در مارچ 2021م  به خاطر حمایت مستمر پاکستان از روند صلح افغانی، از همتای پاکستانی خود سپاس گذاری نمود. (منبع: مجله فجر تحت عنوان "رئیس پنتاگون از نقش پاکستان در روند صلح افغانی" در 23 مارچ 2021م)

افسران بلندپایه و طبقۀ سیاسی پاکستان، نقش اصلی در استراتیژی امریکا در افغانستان بازی نمودند. هم‌چنان نقش پاکستان، نقش بزرگ و تاریخی است. جنبش طالبان افغانستان خاستگاه پاکستانی دارد و سرویس اطلاعات و استخبارات پاکستان در افغانستان نفوذ داشته و در داخل طالبان اشخاص خود را دارند و با ایشان به ارتباط می‌باشند. به همین دلیل، امریکا به نقش پاکستان نیاز مبرم دارد.

ب- ترکیه: مثل این‌که در سوریه و لیبیا به نفع امریکا عمل نمود، به سمت افغانستان نیز حرکت نموده و به اهداف سیاست خارجۀ امریکا کمک می‌کند. در خلال نشست جهانی در استراحت‌گاه آنتالیا شهر دریایی ترکیه، مولود چاوش اوغلو وزیر خارجۀ ترکیه پیش‌نهاد مدیریت و تأمین امنیت میدان هوایی کابل را مطرح نمود.

واشنگتن نیز پس از نشست ماه گذشتۀ بایدن و اردوغان در بروکسل، از تعهد واضح انقره به خاطر پرداختن و ایفای نقش اصلی در تأمین امنیت میدان هوایی کابل استقبال نمود.

امریکا از ترکیه می‌خواهد که به مسئولیت حفاظت میدان هوایی که هنوز 500 سرباز آن در نزدیکی این میدان هوایی مستقر اند، بپردازد. بایدن در سخنرانی اخیر خود به این موضوع اشاره نموده گفت: «ما به طور کامل با هم‌پیمانان خود برای تأمین امنیت میدان هوایی بین‌المللی کابل هماهنگ شدیم.» اردوغان گفت: «ما همراه ایالات متحدۀ امریکا و پیمان ناتو برنامه‌های مهم آینده و آن‌چه را که قابل پذیرش و غیر قابل پذیرش می‌دانیم، مشخص نمودیم. این موضوع را در خلال نشست ناتو، دیدار خود همراه بایدن و در خلال گفت‌وگوهایی‌که توسط هیئت ما انجام پذیرفت، مطرح نمودیم. این امر را در افغانستان به بهترین شکل ممکن آن، به پیش خواهیم برد.» (منبع: الجزیره 9 جولای 2021)

"ابراهیم کالین" سخنگوی نهاد ریاست جمهوری ترکیه گفت: «ترکیه در تابستان جاری مسئولیت تأمین امنیت میدان هوایی کابل را پس از خروج نیروهای ناتو و پایان حمایت قاطع به رهبری امریکا در افغانستان، ادامه خواهد داد». (منبع: الشرق الاوسط 3 جولای 2021م)

جنبش طالبان وجود ترکیه را محکوم کرده و در بیانیۀ خویش چنین تصریح داشتند: «ما بقای نیروهای ترکیه را در افغانستان پس از خروج نیروهای بین‌المللی به رهبری امریکا از کشور، محکوم نموده و تأکید می‌کنیم که تصمیمی این چنینی، اشتباه است و این تصمیم رهبران ترکیه، حکیمانه نیست ؛چون نقض حاکمیت، یکپارچگی و سلامت اراضی ما محسوب شده و در تضاد با منافع ملی ما قرار دارد.» (منبع: الجزیره 13 جولای 2021م)

ج- آسیای میانه: ایالات متحدۀ امریکا همراه برخی از رهبران آسیای میانه در مورد تمرکز مجدد نیروهایش در این مناطق، صحبت نموده است. به نقل از روزنامۀ نیویارک تایمز مسئولان امریکایی همراه مقام‌های قزاقستانی، ازبکی و تاجیکی در مورد امکانات استخدام برخی از پایگاه‌ها در منطقه صحبت نمودند. "آنتونی بلینکن" وزیر خارجۀ امریکا در یک سلسله از تویترهای خود نوشت که در 22 اپریل همراه وزیر خارجۀ ازبکستان و قزاقستان در مورد استخدام نیروهای امریکایی و سایر نیروهای ناتو برای پایگاه‌های نظامی صحبت نموده است، و مدعی شد که برای حفاظت از افغانستان هواپیماهای بدون سرنشین، بمب‌افگن‌های دور بُرد و شبکه‌های جاسوسی ایجاد خواهد کرد. (منبع: نیویرک تایمز 27 آپریل 2021)

7- از آن‌چه گفته آمدیم، واضح می‌گردد که:

الف- تداوم گفت‌وگوها منجر به بیرون راندن امریکا از افغانستان نشده؛ بلکه منجر به فریب‌ خوردن از امریکا می‌گردد؛ چون این کشور، از درَ پیش‌رو خارج شده و دوباره از درَ پُشت وارد می‌گردد؛ درَ پُشتی‌که نگهبان آن مزدوران و پیروان امریکا در پاکستان، ترکیه ایران و کسانی‌که با این مزدوران، در خود افغانستان از جمله مهره‌های امریکا محسوب می‌گردند و در نهایت، در حفظ نفوذ امریکا در افغانستان، نقش اصلی را بازی می‌کنند.

ب- اما قطر فضای گفت‌وگو ها را به دو هدف مهیا نموده است: اول به‌خاطر بدَل و عوض همراه امریکا؛ برای برطرف نمودن محاصرۀ اقتصادی‌ای که از طرف سعودی بر وی اعمال شده است و این همان چیزی بود که... خصوصاً پس از توافق دوحه در 29 فبروری 2020م در زمان حکومت ترامپ به نتیجه نیز رسید.

دوم قطر و از پَس آن انگلیس برای به مضیقه کشاندن امریکا، از ارتباطات خویش با طالبان سود می‌برند و موضوع نگران کردن امریکا قصداً صورت می‌گیرد. به این ترتیب که قطر کمک‌های مالی به جنبش طالبان ارائه نموده، برای‌شان دفتر نمایندگی و منبر رسانه‌ای فراهم می‌کند و پس از آن امریکا برای تسهیل روابط همراه جنبش طالبان، نیازمند نقش قطر می‌گردد و به این ترتیب، انگلیس از آن‌چه اتفاق افتاده سود برده و با بهره‌گیری از نیاز امریکا به نقش قطر در فراهم‌آوری تسهیل روابط با طالبان، از قطر و خلیج به‌عنوان ابزار برای منافع خود استفاده می‌کند.

ج- ورود طالبان در گفت‌وگوها همراه امریکا و مزدورانش در نظام افغانستان، اشتباه بزرگی بود. از الله قوی و عزیر مسئلت داریم که مسلمانان افغانستان را از شر آن حفظ کند.

کفار استعمارگر گفت‌وگو نمی‌کنند، مگر به‌خاطر تحقق منافع خویش، به‌خاطر شرایطی‌که آن‌ها را فرا گرفته است. کسی‌که شرایط پیرامون امریکا را موشکافی کند و صاحب دلي آگاه بوده يا با حضور قلب گوش فرا دهد، به موارد ذیل بر خواهد خورد:

اول: ظهور چین در قرن جاری به‌عنوان یک نیروی نظامی و اقتصادی منافع امریکا را تهدید می‌کند و توجه امریکا به این کشور، در اولویت قرار گرفته است. اظهارات مسئولان امریکایی گواه این مدعاست، چنان‌چه قبلاً تذکر دادیم؛ بایدن در سخنرانی خود به‌تاریخ 8 جولای 2021م گفت: «...خطر در خارج افغانستان مشهود است و اولویت کنونی ایجاب می‌کند که با چین رقابت استراتیژی صورت گیرد.»

دوم: تلفاتی‌که امریکا در خلال اشغال افغانستان متقبل شده است: چنان‌چه قبلاً یاد نمودیم BBC News در تاریخ 29 فبروری 2020م در تبصره‌ای بر توافق‌نامۀ دوحه گفت: «در افغانستان بالغ بر 2400 امریکایی کشته شده است.»

تمام موارد فوق بر این تأکید دارد که امریکا بدون گفت‌وگو ها و با پایان شکست، از افغانستان خارج می‌شد. بدون گفت‌وگوهایی‌که با آن نفوذ خود را حفظ کند؛ چیزی‌که با جنگ نتوانست آن‌را بدست آورد!

د- ما می‌دانیم که در بین طالبان برادران صادق و مخلصی نیز وجود دارد، روی سخن ما با ایشان بوده و می‌گوییم:

- این‌که موضوع را جبران کرده و این گفت‌وگوها را متوقف کنند و امریکا را قادر به تحقق چیزی نسازند که نتوانست با جنگ بدست آورد.

- به این باور برسند که قضیۀ اصلی مسلمانان برگرداندن خلافت پس از غیاب طولانی‌اش است؛ موضوعی که از طرف الله سبحانه و تعالی فرض بوده و تحقق آن پیروی از رسول الله صلی الله علیه وسلم محسوب می‌گردد.

- این را بدانند که اشتراک در حکومتی مخلوط از اسلام و سکولاریزم را الله سبحانه وتعالی نمی‌پسندد؛ زیرا الله عزیز چیزی جز پاک و تمیز را نمی‌پذیرد.

حق این است:

﴿فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ﴾ (یونس: 32)

ترجمه: آيا سواي حق جز گمراهي است‌؟

پیروی از حق، طالبان، سرزمین و اهل آن و تمام مسلمانان را نجات خواهد داد. این برای‌تان نصیحتی از طرف حزب التحریر است؛ چنان‌چه در آغاز حکومت تان شما را به اعلان خلافت نصیحت نمود و شما آن‌را رد نمودید و سپس اشتباه این رد را متوجه شدید؛ چنان‌چه از "ملاعمر" در یکی از جلسات‌اش نقل شده است. مگر آن‌را وقتی متوجه شدید که کار از کار گذشته بود و ما مکرراً این نصیحت خویش را تکرار می‌کنیم. آیا کسی است که لبیک گوید؟

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ﴾ (انفال: 24)

ترجمه: اي مؤمنان! فرمان الله را بپذيريد، و دستور پيامبر او را قبول كنيد، هنگامي‌كه شما را به چيزي دعوت كند كه به شما زندگي (مادي و معنوي و دنيوي و اخروي) بخشد و بدانيد كه الله ميان انسان و دل او جدائي مي‌اندازد (و مي‌تواند انسان را از رسيدن به خواست‌ها و آرزوهاي دل باز دارد و او را بميراند و نگذارد عمر طولاني داشته باشد كه مهم‌ترين آرزوي دل هر انساني است) و بدانيد كه همه‌گان در پيشگاه الله سبحانه وتعالی گرد آورده مي‌شويد (و به حساب و كتاب‌تان رسيدگي مي‌گردد).‏

مترجم: اسماعیل نصرت

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

به جواب محمد شتات ابوصالح

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله وبرکاته!

امیدوارم نامه‌ای من به شما رسیده و از صحت و عافیت کامل بر خوردار باشید. از شما می‌خواهم که احادیث ذیل را برایم توضیح دهید؛ زیرا این احادیث در ظاهر در تناقض قرار دارد و بسیاری از مردم برای رد همدیگرشان بدون آن‌که منظور و مقصود این احادیث را بدانند از این احادیث سوء استفاده می‌کنند.

حدیث گروه اول: از نعمان بن بشیر روایت است‌که گفت: ما با رسول‌الله صلی‌الله علیه در مسجد نشسته‌بودیم و بشیر مردی بود که سخن خود را نگه‌می‌داشت؛ سپس ابوثعلبه خشنی آمد و گفت: ای بشیر بن سعد آیا حدیث رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم را در خصوص امراء حفظ داری؟ حذیفه گفت: من خطبه‌ای آن‌را حفظ دارم، ابوثعلبه نشست، سپس حذیفه گفت: رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:

«تَكُونُ النُّبُوَّةُ فِيكُمْ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ فَتَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَرْفَعَهَا ثُمَّ تَكُونُ مُلْكاً عَاضّاً فَيَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَكُونَ ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا ثُمَّ تَكُونُ مُلْكاً جَبْرِيَّةً فَتَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةً عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ»

ترجمه: نبوت در بین شما است تا زمانی‌که الله (سبحانه و تعالی) بخواهد سپس آن را از میان بر می‌دارد تا زمانی‌که بخواهد، سپس خلافت بر منهج نبوت را می‌آورد و خلافت بر منهج نبوت می‌باشد تا وقتی بخواهد، سپس آن را بر می‌دارد آن وقتی‌که الله (سبحانه وتعالی) بخواهد، سپس پادشاهان به دندان گیرنده می‌باشد و تازمانی‌که الله (سبحانه و تعالی) بخواهد می‌باشد، سپس آنان را نیز بر می‌دارد زمانی‌که بخواهد سپس پادشاهان جبریه می‌آید پس آن‌ها می‌باشند تا زمانی‌که الله (سبحانه و تعالی) آنان را بردارد سپس خلافت بر منهج نبوت می‌باشد.

 حدیث گروه دوم این‌چنین است: از حذیفه بن یمان روایت است که گفت:

«كَانَ النَّاسُ يَسْأَلُونَ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ عَنْ الْخَيْرِ وَأَسْأَلُهُ عَنْ الشَّرِّ وَعَرَفْتُ أَنَّ الْخَيْرَ لَنْ يَسْبِقَنِي قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَبَعْدَ هَذَا الْخَيْرِ شَرٌّ قَالَ يَا حُذَيْفَةُ تَعَلَّمْ كِتَابَ اللَّهِ وَاتَّبِعْ مَا فِيهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ قَالَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَبَعْدَ هَذَا الشَّرِّ خَيْرٌ قَالَ هُدْنَةٌ عَلَى دَخَنٍ وَجَمَاعَةٌ عَلَى أَقْذَاءٍ قَالَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ الْهُدْنَةُ عَلَى دَخَنٍ مَا هِيَ قَالَ لَا تَرْجِعُ قُلُوبُ أَقْوَامٍ عَلَى الَّذِي كَانَتْ عَلَيْهِ قَالَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَبَعْدَ هَذَا الْخَيْرِ شَرٌّ قَالَ فِتْنَةٌ عَمْيَاءُ صَمَّاءُ عَلَيْهَا دُعَاةٌ عَلَى أَبْوَابِ النَّارِ وَأَنْتَ أَنْ تَمُوتَ يَا حُذَيْفَةُ وَأَنْتَ عَاضٌّ عَلَى جِذْلٍ خَيْرٌ لَكَ مِنْ أَنْ تَتَّبِعَ أَحَداً مِنْهُم»

ترجمه: مردم از رسول الله صلی الله علیه و سلم از خیر پرسان می‌کردند و من از شر پرسان کردم و طوری فهمیدم که خیر همیشه است، من گفتم یا رسول الله آیا بعد از این خیر شری هم است؟ فرمودند ای حذیفه کتاب الله (سبحانه و تعالی) را فرا بگیر و به سه مرتبه گفت آنچه در این کتاب است پیروی کن، گفتم یا رسول الله آیا بعد از این شر خیری است؟ گفت هدنه بر دخن است و گروهی هستند که بر چشمان مردم خاک می‌پاشند، رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود، یا رسول الله هدنه بر دخن چی معنی دارد؟ رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود قلب‌های اقوام بر آنچه بوده باز نمی‌گردد. حذیفه گفت من گفتم یا رسول الله آیا بعد از این خیر شری است؟ گفت فتنه کور وکری است که دعوت‌گران آن بر دروازۀ دوزخ قرار دارند ای حذیفه اگر تو در حالی بمیری که ریشه‌ای درخت را به دندان بگیری بهتر است، برای تو از این‌که یکی از آنان را اطاعت کنی.

گروه اول این احادیث‌را طوری تفسیر کردند‌که پیروزی در آینده از آن‌امت است به یاری الله سبحانه و تعالی و خلافت بر منهج نبوت آمدنی بوده و به زودی حاکمیت از شریعت الله سبحانه و تعالی است که همانا خودش خیر است؛ در حالی‌که گروه دوم طوری به حدیث دوم استدلال می‌کنند که خیر امت گذشته و ما اکنون در زمان فتنه قرار داریم و رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم از آن‌خبر داده و برای مسلمان لازم است که برای محافظت دین‌اش گوشه گیری کند. امیدوارم که این سوال را جواب داده و احترام و قدردانی بنده‌را قبول فرمائید.

پاسخ

وعلیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

حدیث اول احمد طیالسی آن‌را تخریج نموده؛ اما حدیث دوم را که در سوال ذکر شده احمد تخریج نموده، ولی بخاری آن‌را به این لفظ ذکر کرده است: ابوادریس خولانی برایم گفت: او شنیده است که حذیفه ابن یمان می‌گفت:

«كاَنَ النَّاسُ يَسْأَلُونَ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ عَنْ الْخَيْرِ وَكُنْتُ أَسْأَلُهُ عَنْ الشَّرِّ مَخَافَةَ أَنْ يُدْرِكَنِي، فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّا كُنَّا فِي جَاهِلِيَّةٍ وَشَرٍّ فَجَاءَنَا اللَّهُ بِهَذَا الْخَيْرِ، فَهَلْ بَعْدَ هَذَا الْخَيْرِ مِنْ شَرٍّ؟ قَالَ: نَعَمْ. قُلْتُ: وَهَلْ بَعْدَ ذَلِكَ الشَّرِّ مِنْ خَيْرٍ؟ قَالَ: نَعَمْ، وَفِيهِ دَخَنٌ. قُلْتُ: وَمَا دَخَنُهُ؟ قَالَ: قَوْمٌ يَهْدُونَ بِغَيْرِ هَدْيِي تَعْرِفُ مِنْهُمْ وَتُنْكِرُ. قُلْتُ: فَهَلْ بَعْدَ ذَلِكَ الْخَيْرِ مِنْ شَرٍّ؟ قَالَ: نَعَمْ، دُعَاةٌ إِلَى أَبْوَابِ جَهَنَّمَ مَنْ أَجَابَهُمْ إِلَيْهَا قَذَفُوهُ فِيهَا. قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، صِفْهُمْ لَنَا. فَقَالَ: هُمْ مِنْ جِلْدَتِنَا وَيَتَكَلَّمُونَ بِأَلْسِنَتِنَا. قُلْتُ: فَمَا تَأْمُرُنِي إِنْ أَدْرَكَنِي ذَلِكَ؟ قَالَ: تَلْزَمُ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِينَ وَإِمَامَهُمْ. قُلْتُ: فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ جَمَاعَةٌ وَلَا إِمَامٌ؟ قَالَ: فَاعْتَزِلْ تِلْكَ الْفِرَقَ كُلَّهَا وَلَوْ أَنْ تَعَضَّ بِأَصْلِ شَجَرَةٍ حَتَّى يُدْرِكَكَ الْمَوْتُ وَأَنْتَ عَلَى ذَلِكَ»

ترجمه: مردم از رسول الله صلی الله علیه و سلم از خیر پرسان می‌کردند و من از ترس این‌که مبادا مرا شری دریابد از شر پرسان کردم و گفتم یا رسول الله ما در جاهلیت و شر بودیم و الله (سبحانه و تعالی) این خیر را برای ما آورد آیا بعد از این خیر شری می‌آید؟ گفتند؛ بلی. گفتم آیا بعد از این شر خیری می‌آید؟ گفت بلی، ولی در آن دخن است، گفتم دخن آن چیست؟ گفت قومی است که غیر از راه من مردم را فرا می‌خواند، بعضی چیزهای خوب و بعضی چیزی‌های بد، گفتم آیا بعد از آن خیر باز هم شری خواهد آمد؟ گفت بلی، دعوت‌گران دوزخ اند هرکسی دعوت شان را اجابت کند آن را در دوزخ می‌اندازند، گفتم یا رسول الله این قوم را برای ما معرفی کن، رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند این قوم از جلد و پوست ما هستند و به زبان ما سخن می‌زنند، گفتم اگر این قوم من را درک کرد به چه چیزی دستورم می‌دهید؟ فرمودند جماعت مسلمانان و امام آنان را ملازمت کن، گفتم، اگر جماعت و امام برای مسلمانان نبود؟ گفت: از همه‌ای این گروه ها دوری گزین و لو ریشه‌ای درخت را به دندان بگیری تا مرگ ترا فرا برسد و تو در همان حالت شکنجه باشی.

برادر بزرگوار طوری به نظر می‌رسد که موضوع برایت خلط شده و گمان می‌کنی که اخیر حدیث اول (ثم تكونُ خلافةً على مِنهاجِ نُبُوَّةٍ) با اخیر حدیث دوم (قال: فِتْنةٌ عَمْياءُ صَمَّاءُ، عليها دُعاةٌ على أبوابِ النارِ) یکی است. به همین دلیل برایت سوال پیدا شده که حال امت چگونه خواهد شد؟ در حدیث اول خلافت بر منهج نبوت می‌آید و در حدیث دوم (فِتْنةٌ عَمْياءُ صَمَّاءُ، عليها دُعاةٌ على أبوابِ النارِ) فتنه کور و کری است که دعوت‌گران دوزخ را با خود دارد.

برادر محترم طوری‌که شما فکر می‌کنید، مسئله به این شکل نیست، اخیر حدیث اول غیر از اخیر حدیث دوم می‌باشد؛ زیرا حذیفه بعد از اخیر حدیث دوم یعنی (دعوت‌گرانی هستند که بر دروازۀ جهنم هستند) سوال نکرد، بلکه حذیفه تشویش این‌را داشت که در چنین وضعیتی باید چی‌کند؟ برای حذیفه این وضعیت مسلمانان بسیار سنگین شد؛ پس برایش این‌قضیه قابل توجه شد که در چنین وضعیتی باید چی‌کند؟ ولی سوال نکرده که بعد از آن چی خواهد شد؟

اما این حالتی‌که در حدیث دوم وارد شده دقیقاً همان حالتی است که در حدیث اول وارد شده و گفته شده (پادشاهان جبریه می‌آید) یعنی بعد از زوال خلافت پادشاهان جبریه خلاف اراده و خواست مردم می‌آیند که مردم برای شان رضایت ندارند و خلاف حکم اسلام می‌آیند؛ یعنی به حالتی‌که از زمان سقوط خلافت یعنی ۱۹۲۴ بالای مسلمانان آمده و تا اکنون ادامه دارد، و واضح است که در چنین حالتی دعوت‌گرانی وجود دارند که بر لبه‌ی آتش اند؛ چنانچه در بخاری آمده است: (دُعَاةٌ إِلَى أَبْوَابِ جَهَنَّمَ مَنْ أَجَابَهُمْ إِلَيْهَا قَذَفُوهُ فِيهَا...) دعوت‌گرانی هستند که بر دروازه جهنم هستند و هرکسی از آن‌ها اجابت کند به داخل آن‌انداخته می‌شود. کسی‌که این صد سال را بعد از سقوط خلافت ۱۹۲۴ مورد تفکر قرار دهد، این واقعیت را در می‌یابد.

اما آن‌چه دلالت دارد که حالت حدیث اول یعنی موجودیت پادشاهان جبریه همان حالت حدیث دوم یعنی موجودیت دعوت‌گران بر دروازه‌های دوزخ اند. در حقیقت دریافت حالت گذشته در حدیث اول و دریافت حالت گذشته در فتنه عمیاء و صماء حدیث دوم است. حدیث اول قبل از پادشاهان جبریه پادشاهان به دندان گیرنده را ذکر کرده است، یعنی خلافت که در یک خانواده به صورت مسلسل آمده و تا ۱۳۰۰ سال دوام پیدا کرد که در زمان اموی‌ها، عباسی‌ها و عثمانی‌ها وجود داشت و طوری‌که در کتب خود ذکر کردیم، در جریان این خلافت‌های اسلامی به شکل خوب آن تطبیق نشد، مخصوصاً مسئله‌ی بیعت طوری‌ بود که برای خانواده خلیفه گذشته صورت می‌گرفت و مردم به این حالت عادت کرده بودند؛ پس در عوض این‌که بیعت برای کسی صورت می‌گرفت که عامه مسلمانان به آن راضی باشد بعیت محدود در خانواده خلیفه بود، یعنی در این زمان خلافت بود؛ اما خلیفه خلافت را به دندان‌‌های خود محکم می‌گرفت تا خلافت از خانواده‌اش خارج نشود و این مرحله‌ای بود که حدیث دوم ذکر کرده است(هدنة علی دخن) یا طوری‌که بخاری روایت نموده است (خير فيه دخن قلت وما دخنه قال قوم يهدون بغير هديي تعرف منهم وتنكر) یعنی خیری است که در ان دخن است، من گفتم دخن آن چیست؟ گفت قومی است که به غیر از هدایت من مردم را فرا می‌خوانند که بعضی اعمال شان درست و معروف است و بعضی از اعمال شان منکر است.

بعد از این مرحله رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم ما را در حدیث اول خبر می‌دهد که بعد از پادشاهان جبریه خلافت بر منهج نبوت می‌آید، اما حدیث دوم حذیفه رضی‌الله عنه در خصوص حالت بعد از فتنه‌ای عمیاء و صماء و دعوت‌گران دوزخی سوال نکرده است، و سوال نکرده است که بعد از این شر چی خواهد شد؛ بلکه مسئله بر آن سنگینی کرد و به این سوال مشغول شد که درک این حالت باید چی کند؟

خلاصه این‌که جمع بین دو حدیث به صورت ذیل می‌باشد:

  • حدیث اول پادشاهان جبریه را ذکر کرده، ولی شرور آنان‌را تشریح نداده و از آمدن خلافت بر منهج نبوت بعد از پادشاهان جبریه خبر داده است.

اما در حدیث دوم حذیفه سوال نکرده که بعد از فتنۀ عمیآء و صماء چی‌خواهد شد؟ و این همان حالت مرحله جبریه وارده در حدیث اول است بلکه پرسیده که اگر این حالت را دریابد، باید چی کند؟

به همین ترتیب اخیر این دو حدیث یکی نبوده بل‌که متفاوت است، حدیث اول به آمدن خلافت بر منهج نبوت بعد از پادشاهان جبریه پایان یافته و حدیث دوم بر مرحله‌ی دعوت‌گران بر دروازه‌های جهنم توقف کرده، یعنی پادشاهان جبریه؛ اما حذیفه از حالت بعد از آن سوال نکرده است.

  • یک مسئله باقی مانده و او این‌که اخیر سوال راجع به حدیث دوم ذکر شده است: «وَأَنْتَ أَنْ تَمُوتَ يَا حُذَيْفَةُ وَأَنْتَ عَاضٌّ عَلَى جِذْلٍ خَيْرٌ لَكَ مِنْ أَنْ تَتَّبِعَ أَحَداً مِنْهُمْ» ترجمه: و ای حذیفه اگر تو د رحالی بمیری که ریشه درخت را به دندان بگیری بهتر است از این‌که یکی از آنانرا پیروی کنی. و در روایت دیگری از بخاری آمده است: «قُلْتُ فَمَا تَأْمُرُنِي إِنْ أَدْرَكَنِي ذَلِكَ قَالَ تَلْزَمُ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِينَ وَإِمَامَهُمْ قُلْتُ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ جَمَاعَةٌ وَلَا إِمَامٌ قَالَ فَاعْتَزِلْ تِلْكَ الْفِرَقَ كُلَّهَا وَلَوْ أَنْ تَعَضَّ بِأَصْلِ شَجَرَةٍ حَتَّى يُدْرِكَكَ الْمَوْتُ وَأَنْتَ عَلَى ذَلِكَ» ترجمه: گفتم اگر این قوم من را درک کرد به چه چیزی دستورم می‌دهید؟ فرمودند جماعت مسلمانان و امام آنان را ملازمت کن، گفتم، اگر جماعت و امام برای مسلمانان نبود؟ گفت: از همه‌ای این گروه ها دوری گزین و لو ریشه‌ای درخت را به دندان بگیری تا مرگ ترا فرا برسد و تو در همان حالت شکنجه باشی.

 طبعاً این مسئله و اعتزال نسبت به کسی است که حق برایش آشکار نشده تا به سوی آن دعوت کند و همه‌ی این دعوت‌گران را بر لبه‌ی آتش می‌بیند، پس بر آن‌شخص است که از همه‌ی این دعوت‌گران کناره‌گیری کند؛ اما هنگامی‌که حق برایش آشکار شد و دعوت‌گران دید که به سوی حق فرا می‌خوانند، پس باید همرای شان برود و در حال اعتزال باقی نماند، بلکه تنها از دعوت‌گران به سوی آتش کناره‌گیری کند.

به این ترتیب جمع بین این دو حدیث و فهم‌شان طوری‌که ذکر شد ممکن است و الله سبحانه و تعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

پرسش

چهار شنبه 16 ژون 2021م در ژنیف اولین نشست سران کشورها بین دو رئیس جمهور، بایدن رئیس جمهور امریکا و پوتین رئیس جمهور روسیه برگذار شد. نتیجۀ این نشست چیست؟ و هدف از این نشست چه می‌تواند باشد؟ و آیا از نشست دو رئیس جمهور در ژنیف، نتایج مثبتی انتظار خواهد رفت؛ به این معنی که آیا روابط امریکا و روسیه – پس از سال‌ها وخامت در تاریخ دو کشور – بهبود خواهد یافت؟

پاسخ

درک ابعاد نشست سران امریکا و روسیه مقدور نخواهد بود؛ مگر این‌که امور پسَ پرده‌ای را دانست که روابط دو کشور را در سال‌های گذشته وخیم نمود که این امور قرار ذیل اند:

1- تعداد زیادی از رسانه‌ها و برخی از سیاسیون، کشور های امریکا و روسیه را به "دو کشور غول پیکر" توصیف می‌کنند؛ البته این تصویر دوام واقعیتی است که در اذهان نقش بسته است (واقعیتی) که امریکا و "اتحاد جماهیر شوروی" دو کشور قوی و بزرگ در جهان بوده و هرکدام شان صاحب پایگاهایی اند. واقعیت امر این است که ضربۀ بزرگی که روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی متقبل شد، این کشور را از سطح یک کشور رقیب جهانی با امریکا، به میزان زیادی تنزل داد. بنابراین، نشست برگذار شده بین سران دو کشور، از دید منزلت و جایگاه، به مراتب نسبت به نشست سران امریکا و شوروی سابق، از اهمیت کم‌تری برخوردار است؛ چون آن اجلاس‌ها، پیامدهای زیادی در قبال داشت؛ چنان‌چه فعلاً از ستون‌های شکوه روسیه، چیزی جز توان نظامی‌اش باقی نمانده است؛ مخصوصاً توان هسته‌ای، موشکی و توان‌مندی های فضائی اش و بدون این موارد، چیزی از عظمت گذشتۀ آن باقی نمانده است!

2- روابط روسیه با امریکا با پایان یافتن حکومت "اوباما" رو به وخامت گرایید؛ چنان‌چه در سال 2014م امریکا روسیه را به‌خاطر اشغال جزیزۀ کریمه تحریم نموده و از "گروه هشت" وی را اخراج نمود. سپس در سال 2016م تحریم‌هایی را به‌خاطر مداخله در انتخابات امریکا بر این کشور وضع نمود. حکومت اوباما در اواخر دسامبر 2016م،  35 تن از دیپلومات‌های روسیه را اخراج نموده و تحریم‌هایی را علیه سرویس‌های اطلاعاتی این کشور وضع نمود. یعنی پس از برنده شدن "ترامپ" در انتخابات و قبل از این‌که ترامپ زمام امور را بدست گیرد. (منبع: دویچه وله، 14 جنوری 2017م)

علی رغم سخنان شیرینی‌که ترامپ با آن پوتین را خطاب قرار می‌داد، امریکا همواره تحریم‌های مزیدی را بر روسیه وضع نموده است و روابط دو کشور به وخامت گرائیده است، چون نماینده‌‌گی‌ها و قونسولگری‌های زیادی از روسیه را در تعدادی از شهرهای امریکا مسدود نمود و بر کانال‌های خبری روسیه در امریکا فشارهای زیادی وضع نموده و تحریم‌های امریکا بر روسیه بر اساس دلایل موجه و غیر موجه تحمیل می‌شد.

به خاطر دستگیری "ناوالنی" مخالف دولت روسیه، تحریم وضع شد. در سال 2018م، به‌خاطر اتهام مسموم نمودن "سکریبال" مخالف دولت روسیه در بریتانیا، تحریم وضع شد. در پایان حکومت ترامپ به خاطر اتهام حملات سایبری، بر شرکت‌های تکنولوژی روسیه تحریم‌ها وضع شد.

وقتی "بایدن" قدرت را در دست گرفت این روابط دیگر هم بحرانی شد. بایدن رئیس جمهور امریکا، پوتین رئیس جمهور روسیه را "قاتل" خطاب نموده و مدعی شد که بزودی بهای مداخله در انتخابات امریکا را خواهد پرداخت. (منبع: اسکای نیوز عربی، 17 مارچ 2021م)

پس از این اظهار نظر، سفیر روسیه در مارچ 2021م واشنگتن را ترک کرد و در ماه بعد آن، سفیر امریکا مسکو را ترک نمود و امریکا، روسیه را به اخراج نمودن از سیستم مالی بین‌المللی تهدید نمود.

3- بایدن که منتسب به حزب دموکرات امریکا است، نفرت بیش‌تری نسبت به روسیه و رئیس جمهورش پوتین ایجاد نمود و او را متهم به مسبب بودنش در ناکامی "هیلاری کلینتون" در انتخابات 2016م می‌کند. دموکرات‌ها در زمان اقتدار جمهوری خواهان از ترامپ رئیس جمهور سابق خواهان تعیین جزا برای روسیه شده و ترامپ را متهم به اهمال در مجازات کردن روسیه می‌کردند و در این مورد، ترامپ را در تنگنا قرار داده بودند و روسیه را هشدار می‌دادند که اگر برندۀ انتخابات 2020م گردند جبران خواهند نمود. وقتی بایدن رئیس دموکرات‌ها برندۀ این انتخابات گردید، برنده شدنش هم‌زمان به حملات سایبری بسیار قوی علیه سیستم شرکت "سولار ویندوز" شد شرکتی‌که با سازمان‌های اطلاعاتی حساس امریکا کار می‌کند.

 سازمان اطلاعات امریکا روسیه را متهم به این حملات سایبری نموده و امریکا روسیه را "دشمن" توصیف نمود؛ بلکه دو روز قبل از برگذاری این نشست، بایدن هشدار داد که اوکراین را به پیمان ناتو ملحق می‌کند! به این ترتیب این نشست، با تنش موجود بین دو کشور هم‌سو نبوده، بلکه دارای چهرۀ دیگر می‌باشد که با تعمق پُشت صحنه و جریان این نشست واضح می‌گردد که:

الف- نشست بین دو رئیس جمهور پس از دونیم ساعت خاتمه یافت؛ این در حالی است که قرار بود چهار ساعت طول بکشد و بین دو رئیس جمهور، کنفرانس مطبوعاتی مشترک نیز انجام نپذیرفت و هرکدام‌شان به تنهایی به برگذاری کنفرانس مطبوعاتی مبادرت نمودند. هردو کنفرانس مطبوعاتی را شبکۀ الجزیره و رسانه‌های دیگر به 16 جون/ژوئن 2021م به شکل مستقیم، پوشش دادند.

بیانیۀ مشترک بین شان به توافق طرفین روی موضوعات زیر خلاصه شد:

این‌که جنگ هسته‌ای هیچ برنده‌ای را در قبال نخواهد داشت؛ هرچند که در کدام چشم اندازی بین دو کشور، (وقوع این جنگ) انعکاس نیافته است. بایدن رئیس جمهور امریکا متعهد به ملتزم بودن واشنگتن به تداوم توافق‌نامۀ استارت 3 که به منظور کاهش تولید سلاح‌های استراتیژی (انعقاد یافته) بود، گردید و نیز بر ایجاد کمیسیونی توافق صورت گرفت که موفقیت این موضوع را نظارت کند.

مسائل اختلافی زیادی بین دو کشور به بحث گرفته شد. (در این نشست هم‌چنان) رئیس جمهور روسیه همتای امریکایی خود را از چرائی توصیف کردنش به "قاتل" مورد سوال قرار داد. بایدن در کنفرانس مطبوعاتی از عواقب خطرناک احتمال مُردن "ناوالنی" چهرۀ مخالف دولت روسیه در زندان هشدار داد، مگر وی نشست را مثمر و مثبت توصیف نمود و به شکل ضمنی اعتراف نمود که این دیدار حامل پیام تهدید برای روسیه نیز بود اگر که بار دیگر اقدام به مداخله در انتخابات امریکا کرده و یا مجدداً حملات سایبری را انجام دهد.

پوتین رئیس جمهور روسیه در کنفرانس خبری گفت:«گفتن این‌که روابط بین دو کشور در حال بهبود یافتن است، دشوار خواهد بود، مگر جرقه‌های امید وجود دارد». وی امریکا را در مسائل حقوق بشر مورد تهاجم قرار داده و از زندان‌های استخبارات/اطلاعات امریکا در گوانتانامو و کشورهای دیگر و اقدامات غیر انسانی امریکا علیه سیاه پوستان و سایر ملت‌های دیگر، یاد نمود. این عکس العملی بود بر انتقادهای نیش‌دار امریکا در خصوص نقض حقوق بشر در داخل روسیه.

بایدن از اهمیت دیدار مستقیم بین خود و پوتین برای عدم ایجاد هرگونه سوء تفاهم در روابط بین دو کشور خبر داد و نیز تصریح نمود که آیندۀ این روابط مشروط بر اقدامات روسیه است.

ب- اگر دقت کنیم درخواهیم یافت این امریکاست که اقدام به فشار بالای روسیه کرده است و نیز این امریکا بوده است که اقدام بر بحرانی کردن روابط دو کشور نموده است؛ به‌ اندازه‌ای که پوتین رئیس جمهور روسیه چند وقت پیش آن‌را "بسیار مخرب" توصیف نمود. و نیز این امریکا بود که اقدام به برگذاری دیدار سران دو رهبر نمود بدون این‌که توافقی بر سر نقاط اختلافی صورت گیرد.

برای روسیه (این دیدار) مژدۀ خیر بوده و وی را به هلهله انداخت (چون روسیه فکر می‌نمود) که بایدن اولین رئیس جمهور امریکاست که در اولین تور خارجی خود تصمیم به نشست همراه رئیس جمهورش گرفته است و از این، به عنوان دلیلی مبنی بر این‌که امریکا به روسیه اهمیت می‌دهد تعبیر می‌کرد.

بایدن رئیس جمهور امریکا (با عمل‌کرد خویش این برداشت اشتباه روسیه را) رد نمود، چون از انگلیس نیز دیدن نمود و همراه "جانسون" نخست وزیر این کشور دیدار نمود و در اجلاس G7 به شکل حضوری اشتراک نمود؛ البته پس از آن‌که انتظار می‌رفت تا توسط انترنت از طریق شبکه‌های اجتماعی اشتراک کند. مضاف بر این، بایدن به‌شکل حضوری به اجلاس پیمان ناتو در بروکسل نیز اشتراک نمود و در آن‌جا، نشست‌های متعددی از جمله همراه اردوغان رئیس جمهور ترکیه نیز داشت.

در بروکسل، هم‌چنان بایدن دیداری نادر از نوع خود همراه روسای شورای اروپا "چارلز میشل" و" اورزولا فون در لاین" رئیس کمیسیون اروپا داشت. به این ترتیب، دیدار بین بایدن و پوتین یکی از دیدارهای زیادی بود که رئیس جمهور امریکا به‌شکل حضوری در تور اروپایی خود داشت، یعنی به منظور رفع این سوء تفاهم روسیه که گویا بایدن به شکل خاص همراه روسیه در این اجلاس اشتراک نموده است!

ج- با درنظر داشت مسائل فوق می‌توان گفت که نتایج مثبت در این دیدار سران دو رهبر، نهایت ناچیز بود که به موارد آتی خلاصه می‌شد. بازگرداندن سفرای دو کشور به پایتخت هم‌دیگر، التزام در خصوص پیمان استراتیژیک استارت 3، این‌که بهبود روابط مشروط به قدم‌های آیندۀ روسیه است، یعنی به کوتاه آمدن و مرتکب شدن اشتباه (مجدد روسیه) مثل اشتباه استراتیژی‌ای ‌که در سوریه، به مصلحت امریکا تمثیل نمود.

پوتین پس از نشستی‌که همراه "اوباما" رئیس جمهور سابق امریکا به 28 سپتامبر 2015م در نیویرک داشت، اعلام نمود که در سوریه مداخلۀ نظامی می‌کند. در واقع با این کار، خدمات نظامی خویش را به منافع امریکا عرضه نمود. شاید روسیه را کینه‌ای که علیه اسلام داشت انگیزه داد تا در کشتار مسلمانان سوریه دست بزند و یا شاید به‌ انگیزۀ گسستن انزوای بین‌المللی خویش پس از اشغال شبه جزیرۀ کریمه در سال 2014م که تحریم‌های غربی را نیز در قبال داشت، او را انگیزه (به مداخله در سوریه) داده باشد. مگر مهم‌تر از آن، این است که امریکا لذت خدمات نظامی روسیه را چشیده و برای خدمت به نفوذ خویش در سوریه، اهمیت آن‌را مشاهده نموده است و حال امریکا با آزمندی زیادی می‌خواهد که این (ماموریت) مهم را در اقیانوس چین برای روسیه واگذار کند.

مداخلۀ روسیه در سوریه با درنظر داشت این‌که روسیه می‌دانست بشار اسد مزدور امریکاست، اشتباه بزرگ استراتیژی بود که هیچ رهبرَ عاقلَ دولت مستقل، آن‌را انجام نمی‌دهد.   

د- اما اهداف اعلام نشدۀ امریکا از فشار آوردن‌اش بالای روسیه این است که از این کشور در استراتیژی امریکا علیه چین، (به عنوان) سنگ بین‌المللی استفاده کند. مهندس (استراتیژی) شریک ساختن روسیه در فشار آوردن بالای چین و مجبور کردن این کشور بر هم‌زیستی مسالمت آمیز همراه آمریکا، "هنری کسینجر" وزیر خارجۀ پیشین امریکا در زمان جنگ ویتنام در اواسط دهۀ شصت قرن گذشته بود. همواره دفاتر سیاسی امریکا به سمت این پیرکار امریکایی، به عنوان متفکر سیاسی، استراتیژیست و صاحب نظر باهوش در سیاست جهانی می‌بینند. به همین دلیل، این دفاتر سیاسی در سال 2016م برای وی دو نشست مهم ترتیب نمودند، در حالی‌که وی در دهۀ نود عمر خود قرار دارد. این دو نشست که به‌طور انفرادی به وقوع پیوست، همراه کاندیدان ریاست جمهوری ترامپ و هیلاری کلینتون صورت گرفت و توصیۀ این شخص برای دو کاندید، اهمیت و لزوم اشتراک روسیه و وادار کردن اش به این‌که همراه امریکا بر علیه چین موضع بگیرد، بود.

هـ- علی رغم این‌که این اهداف امریکا سری بوده است، مگر امریکا آن‌را به شکلی از اشکال به روسیه انتقال نموده است و روسیه آن‌را خوب می‌داند. "لاوروف" وزیر خارجۀ روسیه گفت: «امریکا قادر نخواهد بود تا از روسیه ابزاری برای رسیدن به اهداف خویش و رویارویی با چین درست کند... همین اکنون به شکل جدی برسر این بحث می‌کنند که چگونه بتوانند روسیه را به نفع خود برعلیه چین استخدام کنند ... می‌خواهند ما را ابزاری برای به‌خدمت گرفتن منافع ایالات متحدۀ امریکا قرار دهند.» وی افزود:« مگر مسلماً در این طرح خویش، موفق نخواهند.» (منبع: آرتی، 24 دسامبر 2018م)

و- دقیقاً (به‌کارگیری روسیه برای منافع امریکا) چیزی است که امریکا از روسیه می‌خواهد. به همین دلیل، به‌خاطر تطبیق دیدگاه "کسینجر"، برای مهار چین با اشتراک روسیه، بالای روسیه فشار آورده و فضای بین خود و این کشور را متشنج نموده است. در غیر این‌صورت، روسیه همراه امریکا در رقابت قرار ندارد، نه در اقتصاد و نه در سیاست بین‌المللی و روسیه به استثنای ابزار نظامی، دیگر امکانات یک دولت بزرگ را ندارد. امریکا با پیمان‌ها همراه اتحاد جماهیر شوروی و پس از آن با روسیه، ابزار نظامی روسیه را در چارچوبی بعید از تهدید امریکا، قرار داده است. (نه تنها این) بلکه امریکا از پیمان‌های زیادی خارج شده - مثل توافق‌نامۀ موشک‌های بالیستیکی که در سال 1972م منعقد شده بود - و به ساختن سپر موشکی خود پرداخت، ولی روسیه آن‌قدر اقتصاد قوی‌ای ندارد که برایش این امکان را بدهد تا توان‌مندی های نظامی خود را همانند امریکا توسعه دهد... به همین ترتیب قدرت هسته‌ای و استراتیژی روسیه علت و انگیزۀ وخیم شدن روابط اش با امریکا نیست، ولی هدف وخیم کردن روابط با روسیه، این بود که بالایش فشار آورده تا از چین - کشوری‌که محور تمرکز آمریکا شده است - فاصله بگیرد. به همین دلیل، "پاتریک شاناهان" وزیر دفاع سابق امریکا از رهبر ارتش خواست تا بالای چین تمرکز کرده و گفت: «چین، سپس چین و بعداً نیز چین.» (منبع: الجزیره نت، 3 جنوری 2019م)

ز- با این هم، امریکا با پُرتنش کردن روابط خود با روسیه در انگیزه دادن روسیه علیه چین، ناکام بوده است، خاصتاً این‌که فشار بالای روسیه هم‌زمان با فشار آوردن بالای چین بوده است؛ البته با جنگ تجارتی‌ (که علیه این کشور به‌راه انداخت). این عمل‌کرد باعث نزدیک شدن روسیه همراه چین شده است... یعنی فشار امریکا بر روسیه به‌خاطر مجبور کردنش تا همراه امریکا علیه چین قدم بردارد، نتایج معکوس داده است و بدون شک امریکا خطر توجه و نزدیک شدن روسیه با چین را می‌داند... به همین دلیل، حکومت بایدن تصمیم گرفته است تا اسلوب وضع "فشار" به طرف روسی را کنار گذاشته و در عوض، اسلوب دادن "جرقۀ امید" را با نشست سران جای‌گزین کند و سپس تا حد ممکن، نزدیکی روسیه و چین را بعید بگرداند... و با کمیسیونی که در نشست دو رهبر تشکیل شد، گفت‌وگوی بزرگی را هم‌راه روسیه آغاز نمود.

4- به این ترتیب، دیدار بایدن همراه پوتین برای تحقق این هدف بوده است، یعنی دادن جرقۀ امید برای پوتین برای برطرف کردن تنش امریکایی و فشار تحریم‌ها بالای روسیه به‌عنوان ابزاری تا روسیه در موضع خود از امریکا در برابر چین حمایت کند یا حداقل باعث عدم نزدیکی روس همراه چین شود.

اما سایر نقاط اختلافی بین دو کشور، (همانند نقطۀ فوق) حایز اهمیت نیست، مثلاً بحث دایر در بین‌شان در مورد سوریه. چون امریکا موضوع بحران سوریه را به‌شکلی می‌خواهد حل کند که روسیه با آن مخالف نیست. بناءً روسیه مادامی‌که آبرویش حفظ گردد، در این مورد مخالفت نمی‌کند و هم‌چنان در مورد افغانستان؛ چون روسیه عاجزتر از آن‌ست تا (شعلۀ آتش جنگ) را زیر پای امریکائیان شعله‌ور کند، چنان‌چه امریکا برعلیه روسیه آن‌را در دهه هشتاد شعله‌ور کرد. سپس مداخلۀ روسیه در انتخابات امریکا، برمی‌گردد به این‌که استفاده از انترنت به‌عنوان ابزار جدید برای تأثیرگذاری محسوب می‌گردد و شاید چون روسیه میزان قوت عکس العمل امریکا را نا‌دانسته دست به این کار زده است در غیر این‌صورت، از این مداخله دوری می‌جُست.

اما حملات سایبری‌ که امریکا روسیه را متهم به انجام آن می‌کند، دارای آن‌چنان تأثیر فعالی که ترمیم‌اش سخت باشد، نبود. در محکوم کردن این حملات بایدن پس از اجلاس همراه پوتین خاطر نشان کرد که اگر روسیه یک بار دیگر برای نفوذ (به اطلاعات امریکا) تلاش کند، امریکا دارای توانایی های زیادی برای نفوذ (توسط حملات انترنتی) روسیه و تخریب شبکۀ الکترونیکی آن است و تخریب خطوط لولۀ نفت روسی را به‌عنوان نمونه ذکر کرد.

5- رئیس جمهور روسیه ژنیف را در حالی‌ ترک کرد که می‌دانست امریکا منتظر قدم‌های آیندۀ روسیه در ماه‌های پیش‌رو می‌باشد و از طریق کمیسیون مشترکی‌که تصمیم به تشکیل آن شد، در صدد بحث و بررسی این قدم‌هاست و نیز رئیس جمهور روسیه به‌خوبی می‌داند که توانایی اِعمال فشار امریکا بالای روسیه زیاد است و برخی از این فشارها را امریکا امتحان نموده است و هم‌چنان می‌داند که چین وی را ترک خواهد کرد و متوجه غرب خواهد شد، چون منافع تجاری‌اش با غرب، به مراتب بیش‌تر از منافع‌اش با روسیه است. بنابراین، ماه‌های آینده به احتمال زیاد روابط امریکا با روسیه بهبود خواهد یافت و بازگشت سفیران دو کشور مقدمۀ آن اند. و نیز به احتمال زیاد، روابط چین و روسیه به سردی خواهد گرایید، به هر میزانی‌که روابط روسیه با امریکا گرم شود، به همان میزان روابط‌اش با چین سرد خواهد شد و اگر این موضوع تحقق یابد، اقدام رئیس جمهور بایدن به برگذاری نشست همراه پوتین رئیس جمهور روسیه، مانع نزدیکی روسیه همراه چین خواهد شد و هم‌چنان، روسیه به عنوان ابزاری فشار بالای چین قرار داده خواهد شد، هرچند که براساس دیدگاه "کسینجر"، به میزان کم‌تر از انتظارات امریکا باشد.

اگر این مأمول توسط روسیه تحقق نیافته و در داخل روسیه به رهبری پوتین، گرایش سرکشی (علیه امریکا) ادامه یابد، آن‌چه انتظار می‌رود این است که حکومت بایدن فشارهای خویش علیه روسیه را افزایش داده و این کشور را با کمربندی از آتش تهدید کند. اطراف آن را در قفقاز جایی‌که درگیری آذری و ارمنی وجود دارد سپس در موضوع اکراین به‌خاطر بازگرداندن توحید اراضی این کشور، حمایت غرب از این را کشور اعلام کند...

به این ترتیب، این کشورهای طاغوتی که در رأس آن امریکا قرار دارد، در آن‌چه مصلحت مردم است، نمی‌اندیشد، بلکه به تحقق منافع خویش فکر می‌کند حتی اگر به قیمت کشتن مردم تمام شود.

﴿أُوْلَـئِكَ شَرٌّ مَّكَاناً وَأَضَلُّ عَن سَوَاء السَّبِيلِ﴾ {فرقان:34}

ترجمه: آنان بدترين جايگاه و منحرف‌ترين راه را دارند.‏

امیر حزب التحریر

مترجم: اسماعیل نصرت

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

به أبو حنيفة فوالحة

پرسش

 السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

 امیر بزرگوار، با معذرت؛ اگر سوالم بر شما سخت شود؛ زیرا شما با شدت تلاش در پی خیر این امت رنج‌دیده هستید؛ اما مسئله‌ای وجود دارد که نمی‌توانم آن‌را درست درک کنم و او این‌است که آیا تداوی واجب است و یا مستحب و یا غیر از آن؟ به امید بیان این مطلب، الله سبحانه و تعالی در عمر شما برکت نهاده و تمام خیر‌ را بر دستان شما باز‌کند. پایان.

پاسخ

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

 پاسخ شما در کتاب کوچک استنساخ موجود است و آن‌چه در خصوص حکم تداوی در صفحه ۳۰ الی ۳۲ نسخه ورد این‌کتاب آمده برایت نقل قول می‌کنم: «... تا آن‌که حکم را به صورت روشن آن بگیریم، مجبوریم به دلائِل وارده در خصوص تداوی مراجعه کنیم. بخاری از طریق ابو هریرة روایت کرده است که رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم فرموده است:

«ما أنزل الله داءً إلاّ أنزل له شفاءً»

ترجمه: الله سبحانه و تعالی هیچ دردی را نازل نکرده مگر این‌که شفاء هم برایش داده است.

و مسلم از جابر بن عبدالله از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت کرده گفت:

«لكل داء دواء، فإذا أُصيب دواءُ الداءِ برئ بإذن الله عز وجل»

ترجمه: برای هر درد دواء است و وقتی دواء درد برسد، به اذن الله (سبحانه و تعالی) درد شفاء پیدا می‌کند.

و در مسند احمد از حدیث ابن مسعود مرفوعا روایت‌است که رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم فرموده است: «إن الله عز وجل لم ينزل داءً إلاّ أنزل له شفاءً علمه من علمه، وجهله من جهله».

ترجمه: الله (سبحانه و تعالی) هیچ دردی را نازل نکرده است مگر این‌که برای شان شفاء نازل کرده است؛ دانست کسی‌که دانست و ندانست کسی‌که ندانست.

پس این احادیث سه‌گانه اخبار به این دارد که الله سبحانه و تعالی درد و دواء درد را آفریده و چنین دانسته می‌شود که برای هر دردی دواء آفریده است و این‌که شخص به دواء برسد انشاء الله شفاء یاب می‌گردد. دانست کسی‌که دانست و ندانست کسی‌که ندانست، در این احادیث رهنمائی بر این‌است که برای هر دردی دواء است که شفاء می‌دهد تا این رهنمائی، تشویق باشد، برای سعی و تلاش تداوی کردن آنچه‌ منجر به شفاء درد می‌شود. پس درد از جانب الله‌سبحانه و تعالی است و دواء هم از جانب الله‌سبحانه و تعالی است، و شفاء به اذن الله‌سبحانه و تعالی بوده؛ نه به سبب دواء؛ اما در دواء خاصیت شفاء قرار داده شده آن هم وقتی‌که دواء به درد برسد و این ارشاد و رهنمائی است نه واجب.

احمد از انس روایت کرده که گفت: رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرموده است:

«إن الله عز وجلّ حيث خلق الداء خلق الدواء فتداووا»

ترجمه: الله عز وجل همان‌طوری‌که درد را خلق کرده دواء را نیز آفریده است پس تداوی کنید.

ابوداود و ابن ماجه از اسامه ابن شریک روایت نموده که گفت: من در نزد رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم بودم و مردان بادیه نشین آمدند و گفتند: یا رسول‌الله آیا تداوی کنیم؟ رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرمود:

«نعم، يا عباد الله تداووا، فإن الله عز وجل لم يضع داءً إلاّ وضع له شفاءً...»

ترجمه: بلی ای بنده‌گانه الله! تداوی کنید، زیرا الله (سبحانه و تعالی) هیچ دردی را نیافریده مگر این‌که برایش شفاء داده است.

در حدیث اول امر به تداوی بوده و در این حدیث جواب اعرابی بر این است که تداوی کنند، و این حدیث می‌رساند که مردم تداوی کنند؛ زیرا الله‌سبحانه و تعالی هیچ دردی را نیافریده، مگر این‌که با آن شفاء داده است. خطاب این دو حدیث به صیغۀ امر بوده و امر افادۀ طلب مطلق را داشته نه افادۀ وجوب؛ مگر این‌که امر جازم باشد؛ پس در آن صورت افادۀ وجوب را می‌نماید. جزم نیاز به قرینۀ دارد که دال بر آن باشد که در این دو حدیث کدام قرینۀ که دال بر وجوب باشد دیده نمی‌شود. سه حدیث سابق تنها اخبار و ارشاد است، چیزی‌که تداوی را در این دو حدیث وجوب نساخته است، علاوه برآن احادیث دیگری وارد شده که بر ترک تداوی دلالت داشته و این احادیث افادۀ وجوب را از احادیث اول نفی می‌کند.

مسلم از عمران بن حصین روایت نموده است که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:

«يدخل الجنة من أمتي سبعون ألفاً بغير حساب، قالوا من هم يا رسول الله؟ قال: هم الذين لا يَسْتَرْقون، ولا يتطيّرون، ولا يكتوون، وعلى ربهم يتوكلون»

ترجمه: هفتاد هزار نفر از امتم بدون حساب وارد جنت می‌شوند، گفتند این‌ها چی کسانی اند یا رسول الله! رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: ایشان کسانی‌ اند که رقیه نمی‌کنند، فال بد نمی‌زنند، داغ نمی‌کنند؛ بلکه بر پروردگار شان توکل می‌کنند.

بخاری از ابن عباس روایت نموده است که گفت: این زن سیاه نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم آمد و گفت: من به زمین می‌خورم و برهنه می‌شوم؛ پس در نزد الله (سبحانه و تعالی) برای من دعا کن، رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

()مه:وحادیث دیگری وارد شده است «إن شئتِ صبرتِ ولكِ الجنة، وإن شئتِ دعوتُ الله أن يعافيك»

ترجمه: اگر می‌خواهی صبر کن و برای تو جنت است، و اگر می‌خواهی از الله (سبحانه و تعالی) برایت دعا کنم و عافیت پیدا کنی.

 آن زن گفت: صبر می‌کنم ولی از الله‌سبحانه و تعالی بخواه که برهنه نشوم، پس رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم برای آن زن دعا کرد، این دو حدیث بر جواز ترک تداوی دلالت دارد.

در حدیث اول آن‌هائی‌که بدون حساب وارد جنت می‌شوند، به این صفات توصیف شدند که آن‌ها رقیه نمی‌کنند که رقیه یک نوع تداوی است ایشان تداوی نمی‌کنند؛ بلکه مریضی را به الله‌سبحانه و تعالی می‌گذارند و در تمام امور به الله‌سبحانه و تعالی توکل می‌کنند. رقیه و کی هر دو تداوی است. رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم به تداوی رقیه تشویق کرده و خود رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم را جبرئیل رقیه کرده است چنانچه وی فرموده است:

«الشفاء في ثلاثة: في شَرْطَةِ مِحْجَم، أو شَرْبة عسل، أو كَيّةٍ بنار، وأنهى أمتي عن الكَيّ»

ترجمه: شفاء در سه چیز است، در شاخ حجامت، شمیدن عسل، یا داغ به آتش، من امتم را از داغ کردن منع می‌نمایم. (این حدیث را بخاری از طریق ابن عباس روایت نموده است.)

در حدیث دوم رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم آن زن سیاه را بین صبر و مریضی صرع مخیر گذاشت و گفت اگر صبر کنی برایت جنت است و اگر می‌خواهی برایت دعا کنم شفاء یاب گردی. این حدیثی است که دلالت به ترک تداوی دارد. لذا این دو حدیث، معنی امر را از وجوب به تداوی وارده در حدیث اعرابی و حدیث قبل آن نفی می‌کند و به دلیل شدت تشویق رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم به تداوی، امر به تداوی در احادیث رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم برای استحباب است.» پایان.

برادر‌تان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

به محمد الهاج

پرسش

السلام علیکم و رحت الله و برکاته!

به هم‌کاری یکی از دوستانم از شباب حزب التحریر به همین نزدیکی از صفحۀ شما مطلع گردیدم و برایم واضح شد که روشن‌بینی در طرح مسائل و قوت دلیل شما مخصوصاً در جواب سوالات فقهی مرا متعجب ساخت! از الله بلندمرتبه و توانا می‌خواهم که برای انجام عمل خیر عمر طولانی و فراخ علم را برای شما نصیب فرموده و مرا به طریقی هدایت کند که باعث رضایت الله سبحانه وتعالی و رسولش گردد.

امیدوارم بر این سوال جواب دهید و او این است؛ سپاس و شکر الله سبحانه و تعالی را که چندین سال است که من مکلف به ادای نماز شدم، سوالم این است که آیا نمازهای‌که از نزدم فوت شده است، بالایم قضای آن واجب است و یا این‌که الله سبحانه وتعالی مغفرتش می‌کند؟

پاسخ

 و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

ابتداء الله سبحانه وتعالی را سپاس می‌گویم که ترا به سوی خیر رهنمائی و هدایت نموده و به نماز پای‌بند شده و حرص به ادای نماز دارید! از الله سبحانه وتعالی می‌خواهم که یاری و پایداری را نصیبت فرماید.

اما نسبت به نمازهای‌که اداء نکردید، در حالی‌که بالغ و مکلف شرعی بودید؛ یقیناً که این نمازها بر ذمه‌ات باقی بوده و قضای آن بر‌تو لازم است. لذا بر تو لازم است‌که مدت زمان بلوغ خود را محاسبه نموده و از زمانی‌که نماز بر تو لازم شده است، حساب کنید؛ به طور مثال: اگر نمازهای قضائی تو به مقدار سه سال است، بر تو لازم است که نمازهای سه سال را اداء کنی! نمازهای پنچ‌گانه یعنی نمازهای مفروضه را اداء کنید؛ اما قضای سنت‌ها لازم نیست.

برای تنظیم و سهولت کار می‌توانی که بعد از هر نماز فرضی، یک نماز قضائی را بخوانی اگر خواستی که بعد از هر نماز بیشترنماز بخوانی، باز هم بهتر است تا نمازهای فوتی‌ات که حساب شده قضاء آورده شود. از الله سبحانه وتعالی می‌خواهم که قضای نمازهای فوتی را برایت آسان ساخته و حرص ادای نمازها را در وقت معیین آن برایت نصیب فرماید!

برای بیان دلائِل شرعی این مسئله بعضی از موارد ذکر شده در کتاب احکام نماز علی‌راغب را برایت بیان می‌کنم: تأخیر ادای نماز از وقت معین آن به صورت قصدی و بدون عذر شرعی حرام قطعی بوده که در نص قرآن کریم ذکر شده است:

﴿فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ (4) الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ﴾ [ماعون: 4-5]

ترجمه: پس وای برای آن نماز گذارانی‌که در نمازشان سهل‌انگاری می‌نمایند!

﴿فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاَةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيّاً﴾ [مریم: ۵۹]

ترجمه: پس از آنان کسانی‌که جانشین شدند، نماز را قدر نشناختند و پیرو هوس‌های خویش گشتند آن‌ها به زودی به بیراهه و تباهی خواهند رسید.

این مسئله در مفهوم حدیث متواتر که در خصوص بیان وقت‌ها آمده نیز واضح شده است. الله سبحانه وتعالی برای هر نماز فرض وقت مشخصی تعیین نموده که دو طرف وقت مشخص شده که در وقت مشخص داخل شده و در وقت مشخص باطل می‌شود. رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرموده است:

«من فاتته صلاة العصر فكأنما وُتر أهله وماله»

ترجمه: کسی‌که نماز عصر از نزد آن فوت شد، مثل آ‌ است که اهل و مالش را از دست داده است.

و هم‌چنان در مورد تأخیر نماز از وقت‌آن چنین گفته است:

«ليس التفريط في النوم إنما التفريط في اليقظة»...

ترجمه: تفریط در خواب نیست؛ بلکه تفریط در بیداری است.

کسی‌که نماز آن فوت شد، باید قضاء بیاورد، خواه به اساس عذری باشد و یا بدون عذر؛ زیرا ذات قضاء آوردن در حدیث صحیح ذکر شده است، در صحیح بخاری و صحیح مسلم از عمران بن حصین روایت شده است که گفته است: ما همرای رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم در سفر بودیم و در شب رفتیم تا این‌که در اخیر شب در منطقه‌ی قرار گرفتیم که برای مسافر از این خوش آیندتر نبود تا این‌که گرمی آفتاب ما را از خواب بیدار کرد؛ وقتی رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم از خواب بیدار شدند همه در نزد رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم شکایت کردند، رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرمود:

«لا ضير ولا ضرر ارتحلوا فارتحلوا فسار غير بعيد ثم نزل فدعا بالوضوء فتوضأ ونودي بالصلاة فصلى بالناس»

ترجمه: ضرری نیست، این مکان را ترک کنید، پس آن مکان را ترک کردند. هنوز خیلی دور نشده بودند که در یک جای پائین شدند. پس از همراهانش خواست که وضوء کنند و خودش نیز وضوء ساخت و آذان داده شده و برای مردم نماز خواند.

و به دلیل این‌که جابر رضی‌الله عنه روایت نموده است که عمر ابن خطاب رضی الله عنه در روز خندق بعد از این‌که آفتاب غروب کرد، آمد در حالی‌که کفار قریش را دشنام می‌داد و گفت:

«يا رسول‌الله ما كدت أصلي العصر حتى كادت الشمس تغرب، فقال النبي ﷺ والله ما صليتها، فقمنا إلى بطحان فتوضأ للصلاة وتوضأنا لها فصلى العصر بعدما غربت الشمس ثم صلى بعدها المغرب»

ترجمه: یا رسول الله نماز عصر را نخوانده بودم و نزدیک بود که آفتاب غروب کند، رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت، من هم نماز عصر را نخواندم؛ پس به طرف بطحان استاده شدیم و رسول الله صلی الله علیه وسلم وضوء ساخت ما هم وضوء ساختیم پس رسول الله صلی الله علیه وسلم نماز عصر را بعد از غروب آفتاب خواند و سپس بعد از آن نماز شام را اداء کرد.

هم‌چنان از انس بن مالک روایت شده است که رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرموده است:

«من نسي صلاة فليصلها إذا ذكرها لا كفارة لها إلا ذلك»

ترجمه: کسی‌که نمازی را فراموش کرد، پس هرگاه به یادش آمد باید بخواند؛ ولی جز قضاء کفاره‌ای ندارد.

و هم‌چنان به دلیل این‌که از ابی سعید رضی الله عنه روایت شده است:

﴿وَكَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتَالَ وَكَانَ اللَّهُ قَوِيّاً عَزِيزاً﴾ [احزاب: ۲۵]

ترجمه: و الله مومنان را از جنگ کفایت کرد و الله (سبحانه وتعالی) همواره نیرومند و شکست ناپذیر است.

رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم بلال را خواست و سپس نماز ظهر را اقامه کرد و طوری به درستی اداء کرد که در وقت اش اداء می‌کرد؛ سپس بلال را دستور داد که نماز عصر را بخواند؛ پس نماز عصر را طوری با احسان خواندند که گویا در وقت‌اش می‌خواندند؛ سپس به ادای نماز شام امر کرد و نماز شام را نیز همان‌طوری خواندند که دو نماز دیگر را خوانده بودند و هم‌چنان به دلیل حدیثی‌که از او روایت شده است وقتی کنیز خثعمیه از آن سوال کرد و گفت یا رسول الله! پدرم را زمانی حج فرض شده است که پیر و افتاده شده و نمی‌تواند حج کند، اگر من در عوض آن حج کنم آیا کدام نفع و فایده دارد؟ رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرمود:

«أرأيت لو كان على أبيك دين فقضيته أكان ينفعه ذلك؟ قالت: نعم. قال: فدين الله أحق بالقضاء»

ترجمه: بگو اگر بر ذمه‌ای پدرت دینی باشد، اگر قضاء بیاوری آن را نفع می‌رساند؟ کنیز خثعیمه گفت: بلی فایده می‌رساند، رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود پس دین الله (سبحانه وتعالی) مستحق‌تر به قضاء آوردن است.

همه این‌احادیث صراحت به قضاء آوردن نماز دارد و دلالت بر این دارد که قضاء آوردن نماز واجب بوده و کفاره برای ترک نماز نیست خواه ترک نماز به اساس عذری باشد و یا به غیر عذر، زیرا این احادیث صریح است.

گفته نشود که همه‌این احادیث مقید به حوادث معین که همانا حالت خواب، فراموشی، جنگ و ناتوانی می‌باشد و همه این حالات اعذار شرعی هستند که کدام گناهی به ترک آن نبوده، پس قضاء آوردن نماز مختص به همین حالات می‌شود و حالت قصد را شامل نمی‌شود، زیرا هیچ نص به جواز قضاء در این خصوص نیامده است.

این‌چنین گفته نشود؛ زیرا در این حوادث صفت خواب، فراموشی، جنگ که در خصوص آن مقید شده وارد نشده بلکه این احادیث صفتی برای همان حادثه است، بدون این‌که وصف مقید تنها به آن حادثه شده باشد. آیا ندیدی که در حدیث جابر روایت شده است که عمر بن خطاب کفار قریش را دشنام داد و گفت یا رسول‌الله نماز عصر را نخواندم و حتی نزدیک بود که آفتاب غروب کند، رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم برایش گفت، من هم نماز عصر را نخواندم سپس وضوء کردند و نماز خواندند، حالا صفت قید کننده این حادثه کجا به چشم می‌خورد که خاص به آن حادثه شده باشد؟ و به همین ترتیب همه حوادث همین طور است، پس در لفظ چیزی به چشم نمی‌خورد که بتواند این حوادث را مقید و قضاء را در غیر این حالات ناجائِز بسازد، بلکه هریکی از این حوادث که در خصوص یک واقعه معین آمده است، به عنوان یک نص در واقعه معین ذکر شده نه به عنوان نص مقید در خصوص یک واقعه، در این نصوص سبب تخصیص دهنده برای قضاء نماز ظاهر نیست؛ چنانچه از خواندن این احادیث معلوم است.

اما احادیث‌ وارده‌ی‌که معنی وصف را افاده می‌کند مثل «من نام»، «أو نسيها» در تمام این احادیث وصف قید شده و در آن مفهوم مخالف اعتبار دارد؛ زیرا صفت است و در صفت مفهوم مخالف اعتبار دارد؛ زیرا اگر مفهوم مخالف در صفت اعتبار داده نشود پس ذکر صفت عبث و بیهوده می‌شود؛ در حالی‌که حدیث از عبث و بیهوده بودن منزه است؛ اما عمل کردن به مفهوم مخالف در این نصوص معطل به نصوص دیگر است. وقتی منطوق نصی برعکس نص دیگر دلالت داشت، در این صورت مفهوم معطل شده و منطوق نص گرفته می‌شود؛ زیرا دلالت لفظ نص بر معنی از دلالت مفهوم قوی‌تر است و مفهوم این احادیث معطل به احادیث وارده در خصوص قضاء آوردن نمازهای فوتی است؛ احادیثی‌که در خصوص غیر از حالت خواب و فراموشی یعنی در حالت جنگ آمده است.

در حدیث قضاء آوردن حج که ذکر شده است: «فدين الله أحق بالقضاء» یعنی دین الله سبحانه وتعالی به قضاء آوردن سزاوارتر است، این لفظ با عمومیت‌اش شامل همه‌ی دین‌ها می‌شود و نماز دین الله‌سبحانه وتعالی است که در تحت عمومیت کلمه "دَيْن الله" داخل می‌شود؛ زیرا دین الله اسم جنس مضاف و از صیغه‌های عمومی بوده و کسی‌که نماز را قصداً ترک نموده مخاطب قرار گرفته است؛ چنان‌چه همه‌ی مسلمانان مخاطب قرار داشته و ادای نماز بالای شان واجب است؛ پس نماز بر تارک نماز به صورت قصدی هم دین بوده و دین از ذمه‌ی شخص ساقط نشده؛ مگر این‌که اداء گردد. هم‌چنان نماز به فوت وقت آن ساقط نشده، مگر این‌که قضاء آورده شده و گناه ترک نماز در وقت آن بر ذمه شخص باقی است.» نقل از کتاب احکام نماز ختم شد.امیدوارم که در همین حد کفایت کند، الله سبحانه وتعالی عالم‌تر و با حکمت‌تر است.

برادر‌تان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش

السلام علیکم ورحمت الله برکاته!

می‌خواهم در مورد نت‌ورکینگ پرسان‌کنم. یکی از دوستانم نامه شغلی جدیدی را با معاش بیش‌تری برای من ارسال نمود که این کار از طریق انترنت می‌شود. من هم در برنامه تبلیغاتی مقدماتی آن شرکت نمودم؛ خلاصه‌ی این برنامه این‌بود که باید کار شود و ضرورت به عواید بیشتری در این مقطع زمانی‌ که زند‌گی می‌کنیم، یا داریم، مخصوصاً در این وقتی‌که مصیبت کرونا آمده و همه‌ی تعاملات از دور و الکترونیکی شده است.

کار با شرکت گنیس برای تولیدات زینتی و طبی است، قسمی‌که برای هرشخص یک دوکان الکترونیکی و یا کیف الکترونیکی است و لازم است تا این شخص بسته‌ای را از فراورده‌ها و یا تولیدات این شرکت خریداری نموده و قیمت آن بین یک هزار الی دو هزار دالر برسد و این کم‌ترین مبلغی است که باید قیمت آن به بانک سپرده شود و بعد از آن جنس به خانه می‌رسد.

نحوه‌ی کار فروش و ترویج جنسی نیست که این جنس ملک من باشد و یا فروش آن از طریق انترنت باشد و آن‌ها این‌طریقه را طریقه‌ی سنتی می‌پندارند. کار به دعوت اشخاص دیگری است تا در این کار شرکت کند و تعدادی را با خانواده و اقارب و دوستان‌شان از طریق انترنت قناعت داده و آن‌ها را برای تطبیق و عملی‌سازی این برنامه سهیم سازند و به این شکل اشخاص قدیمی و سابقه‌دار معاشات بیشتر و زیادی را به دست می‌آورند.

 این فائده از طریق فیصدی‌های است که مشتری اول مشتری و مراجعین جدید را تحت پوشش قرار داده و این مشتری‌های جدید بسته را خریداری و در نهایت این مشتری مورد استفاده شخصی قرار می‌گیرد و به این ترتیب به هر تعدادی‌که دیگران شرکت کند و این سلسله زیاد شود، فیصدی مشتری اول زیاد می‌شود. به این ترتیب آنانی‌که تو آن‌ها را دعوت می‌کنی آن‌ها اشخاص دیگری را دعوت می‌کنند و به این ترتیب آن‌ها نیز به فیصدی می‌رسند و تو هم از هرشخص جدید فیصدی بیشتری می‌گیری و به این ترتیب فیصدی به ۳۵ دالر می‌رسد. هم‌چنان هر قدر که شمار این گروه بالا برود، بر امتیازات و فیصدی بیشتری دست می‌یابم؛ این علاوه از آنست که بر عائد مادی ۴۰۰۰ دالر در هردو ماه دست می‌یابم، حالا در نزدم در خصوص این مسئله و مشروعیت آن شک است.

اولین سوالم این است که موقف شریعت، رأی و نظر علما در خصوص این کار چیست؟ به امید روشن شدن موضوع از طولانی شدن سوالم معذرت می‌خواهم.

پرسش عمار ابواویس:

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

امیدوارم که این موضوع را به زودترین وقت برایم واضح کنید، الله سبحانه وتعالی شما را جزای خیر دهد.

در این اواخر تجارت الکترونیکی مخصوصاً بازاریابی انترنتی نشر شده که نظریات در خصوص حل و حرمت این کار متفاوت است. سوالم این است که حکم بازاریابی انترنتی چیست؟ اجازه دهید که کار شرکت را واضح سازم تا شکل این معامله بیشتر واضح شود. ابتداء شرکت از کسی‌که می‌خواهد به آن بپیوندد، مقدار مشخص پولی را به این شرکت بپردازد تا به آدرس شرکت به آی دی خاص دست یابد که این دست یافتن به آدرس شرکت گویا که اجازه به وکالت است و این آی دی شرکت را ملزم می‌سازد؛ به‌همین دلیل مالی را از کارگرش می‌گیرد، بعد از این‌که شخص به شرکت پیوست کار را به دو گونه‌ی ذیل شروع می‌کند: اول کارگر به بازار یابی و فروش تولیدات شرکت شروع می‌کند که جنس مشخص به صورت واقعی وجود دارد و کدام فریبی در آن نیست و این معامله در برابر فیصدی ‌که شرکت برای کار‌گر از طریق فروش تولیدات آن برای آن‌ می‌دهد، به دست می‌آورد با درک این مسئله که کارگر معلومات مشتری را برای شرکت می‌دهد و شرکت معلومات تولیدات را برای مشتری می‌دهد و برای کارگرش فیصدی آن‌را می‌دهد؛ نه خود تولید را و این فیصدی را در ازای بازاریابی شخص به آن می‌دهد که در این‌صورت در قسمت بائِع کمی پوشیدگی‌ می‌آید.

قسم دوم و مهم‌تر این است که کارگر برای ترویج شرکت کار نموده و دیگر کارگران را استخدام می‌کند که این شکل از راست و چپ یعنی از دو زاویه رشد می‌کند؛ طوری‌که هر کارگری ۵۰۰ نقطه را در نظر می‌گیرد، هرگاه توانست این توازن از طریق فروش تولیدات شرکت و جلب اشخاص حاصل کرد که از دو طرف به ۱۰۰۰ نقطه رسید، این کارگر یک درجه‌ای را در شرکت حاصل می‌کند و بدین ترتیب فیصدی ثابتی مانند عوائِد ثابت به دست می‌آورد و هرچند که شمار این نقطه‌ها از راست و چپ اضاف شود، کارگر اول درجات و فیصدی او بلند می‌رود و به همین ترتیب دیگران هم عین کار را انجام می‌دهند تا درجات و فیصدی شان بلند برود. حالا سوال اینست که در این کار فریب و قماری است و یا این‌ کار در تحت قاعده‌ی اجیر می‌آید؟ به امید این‌که حکم شرعی را در خصوص این مسئله توضیح دهید. الله سبحانه وتعالی شما را بهترین پاداش خیر دهد!

پاسخ

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

هردو سوال شما مشابه است؛ قبلاً سوالات مشابه بازاریابی انترنتی آمده بود که ما به تاریخ‌های ۱۳ اوکتبر۲۰۰۷م، ۸ مارچ ۲۰۰۹م و ۱۹ اگست ۲۰۱۵م جواب داده بودیم که قسمتی از اجزاء این جوابات را برایت نقل می‌کنم: «عقود در اسلام واضح و آسان بوده و هیچ پیچیدگی در آن نیست که عمده‌ترین موضوع آن اینست که باید معامله از لحاظ واقعیت و شکل عقد خود معلوم باشد، سپس لازم است که نصوص مربوط به آن و فهم‌شان و استنباط حکم از این نصوص به اجتهاد صحیح باشد.

شرکت‌های‌که در سوالات شما ذکر شده است، به بازاریابی انترنتی بعضی تولیدات می‌پردازد؛ این شرکت‌ها بر بازار‌یاب خود شرط می‌گذارد تا چیزی را از تولیدات‌شان خریداری نماید؛ چنان‌چه در سوال اول شما ذکر شده بود که بازاریاب باید مبلغی را برای شرکت پرداخت کند و گویا‌که در آن و قت وکیل قرار می‌گیرد و در سوال دوم ذکر شده است و این بدین معنی است که این پول پرداخت می‌شود تا حق حضور به مشتری در شرکت داده شده و در مقابل برایش فیصده داده شود؛ یعنی دلال شرکت قرار گیرد که برای شرکت مشتری جذب نموده و در مقابل فیصدی بگیرد و تا زمانی مشتری جذب نکند، این فیصدی برایش داده نمی‌شود؛ یعنی باید مطابق به برنامه‌های شرکت که برای این مقصد ترتیب نموده باید مشتری جذب کند. به عبارت دیگر مشتری اول یا پرداخت کننده مبلغ اول فیصدی از حساب کسانی می‌گیرد که آن‌ها را جذب می‌کند و هم‌چنان فیصدی کم‌تر از کسانی‌ است که دیگران حاضر نموده است و باید کار بازاریابی یعنی دلالی را به این منوال ادامه بدهد.

این نوع از معاملات تجارتی خلاف شرع است که قرار ذیل قابل ذکر است:

v                درست نیست که فروشنده شرط خریدن را بر دلالی وضع کند؛ بلکه وقتی واقعیت دلالی مصداق پیداکند، جائِز است؛ یعنی جائِز است که فروشنده برای شخص بگوید هرگاه مشتری آوردی اجرت ترا پرداخت می کنم؛ اما طوری‌که شما در سوالات تان گفتید؛ نه این‌که بر دلال شرط بگذارد که چیزی از آن خریداری کند و یا مبلغ پولی را برای شرکت پرداخت کند تا شخص بتواند دلالی کند. این در حالی‌ست که در این مسئله شرکت خرید تولیدات خود را بالای بازاریاب، الزامی می‌کند؛ چنانچه در سوال اول ذکر شده است، باید شخص مالی را برای شرکت پرداخت کند؛ چنان‌چه در سوال دوم ذکر شده است تا بتواند به عنوان دلال در برابر فیصدی کار کند و برایش مشتری بیاورد؛ پس عقد خریداری، پرداخت مال و عقد دلالی دو عقدی است که در یک عقد جمع می‌شود، زیرا این دو یکی بر دیگری شرط شده که این عمل و معامله حرام است:

«نَهَى رَسُولُ اللهِ ﷺ عَنْ صَفْقَتَيْنِ فِي صَفْقَةٍ وَاحِدَةٍ»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه و سلم  دو معامله را در یک عقد نهی کرده است. (این حدیث را احمد از عبدالرحمن بن عبدالله بن مسعود از پدرش روایت کرده است)

این مانند این‌است که من برایت بگویم: وقتی برایم چیزی به فروش رساندی من برایت آن‌را به اجاره می‌دهم و یا برایت دلالی می‌کنم و یا چیزی از تو خریداری می‌کنم...

واضح است که معامله به این واقعیت به معامله مورد سوال شما مصداق دارد؛ پس فروش و دلالی در یک عقد قرار می‌گیرند یعنی لزوم خریداری از شرکت شرط عمل دلالی یعنی بازاریابی در برابر فیصدی مشتری‌های قرار می‌گیرد که دلال آن‌ها را جذب می‌کند.

دلالی و یابازاریابی عقدی در بین فروشنده و دلال است و فیصدی بازاریابی در این عقد از اشخاص لازم می‌شود که دلال برای شرکت جذب می کند؛ نه از اشخاصی‌که دیگران آن‌ها را حاضر می‌کند. این در حالی‌است که بازاریاب فیصدی دلالی در معاملات شرکت ذکر شده از کسانی‌که خودش جذب می‌کند و از کسانی‌که دیگران برای شرکت جذب می‌کند، می‌گیرد و این مخالف عقد دلالی است.

قیمت خرید شرکت غبن فاحش می‌شود؛ گرچه مشتری از این قیمت آگاه است؛ مگر این غبن از خدعه و فریب‌کاری طرح شده توسط شرکت خالی نیست، اسالیب فریببنده‌ای‌که شرکت برای عملی ساختن معاملات‌اش طراحی کرده است؛ چنان‌چه مشتری پولی ثمن بسیار زیادی‌را در برابر مال اندک پرداخت می‌کند، دلیل عمده‌ی این اعمال فریب‌کارانه‌ای است که شرکت تحت نام آینده روشن برای مشتری آمده کرده است؛ زیرا شرکت برای مشتری می‌گوید که به زودی از طریق همین بازاریابی مشتری و فیصدی فروش تولیدات شرکت به فایده زیادی می‌رسد؛ فیصدیی‌که خود مشتری را جذب می‌کند و می‌گیرد و یا دیگران حاضر می‌کند؛ اما وقتی مشتری نتواند مشتری دیگری را جذب کند؛ مخصوصاً کسی‌که در اخیر سلسله مشتری‌ها قرار داشته باشد، در این صورت است که فریب شرکت مشتری را از چهار اطراف فرا می‌گیرد و خساره ثمن هنگفت را در برابر مال اندکی برای شرکت می‌دهد که دهم فیصدی پول آن‌را این مال پوره نمی‌سازد؛ این در حالی‌ست که فریب‌کاری در اسلام حرام است.

رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است: «الخَدِيعَةُ فِي النَّارِ...» ترجمه: فریبنده در جهنم است. این حدیث را بخاری از ابن ابی اوفی تخریج نموده است.

رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم برای مردی‌که در معاملات‌اش فریب‌ می‌خورد، گفت: «إِذَا بَايَعْتَ فَقُلْ لاَ خِلاَبَةَ» ترجمه: وقتی معامله می‌کردی، پس بگو فریب‌کاری در کار نیست. بخاری این حدیث را از عبدالله  ابن عمر رضی عنهما روایت کرده است که منظور و مفهوم حدیث دلالت به حرمت فریب‌کاری دارد.

خلاصه این معامله به صورت و شکلی‌که در سوالات تان ذکر شد، مخالف شروط دلالی است که خالی از فریب‌کاری نیست؛ پس این معامله خلاف شرع است. من از الله سبحانه وتعالی می‌خواهم که به فضل و کرم خود ما را به اقامه خلافت و تطبیق نظام اقتصادی اسلام توفیق دهد؛ نظام اقتصادی‌که معاملات اقتصادی صاف و پاکی را برای زنده گی آرام و زنده‌گی صحیح برای همه‌ای رعیت اش آمده می‌سازد. بدون شک الله سبحانه وتعالی شکست‌ناپذیر و با حکمت است. این نظری است که من آن را در این مسئله ترجیح می‌دهم.

برادر شما عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

معنی این‌که حق تبنی احکام شرعی تنها از آن خلیفه است، چی می‌باشد؟

پاسخ

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

پاسخ سوال شما به طور مفصل در کتاب مقدمۀ دستور و سائر کتب حزب موجود است که در این‌جا بعضی از آن جواباتی را که در خصوص این موضوع در جزء اول کتاب مقدمۀ دستور ذکر شده است، نقل می‌کنم: در صفحه ۱۱۰ ورد این کتاب چنین آمده است: «اما قاعدۀ چهارم این است که حق تبنی احکام شرعی تنها از آن خلیفه بوده و این مسئله به اساس اجماع صحابه ثابت شده و اجماع صحابه واضح ساخته است که حق تبنی احکام شرعی تنها از آن خلیفه است، از اجماع صحابه قواعد شرعی مشهور گرفته شده است؛ مثل "امرالامام یرفع الخلاف" یعنی امر امام اختلاف را بر می‌دارد، "امرالاما نافذ" یعنی امر امام جاری است، "للسلطان ان یحدث من الاقضیة بقدر ما یحدث من مشکلات" یعنی صلاحیت ایجاد مسائل به اندازه مشکلات جدید حق خلیفه است.» پایان.

در شرح ماده ۳۶ صفحه ۱۴۶ و ۱۵۳ کتاب ورد این کتاب در خصوص این قضیه چنین آمده است: «فقره (۱) دلیل آن اجماع صحابه است، زیرا قانون لفظ اصطلاحی است و معنی آن این است که هرآنچه حاکم صادر می‌کند تا مردم وفق آن سیر و عمل کند، قانون چنین تعریف شده است: "قانون مجموع قواعدی است که حاکم مردم را بر پیروی از آن در روابط شان مکلف می‌سازد" یعنی وقتی حاکم، مردم را به انجام احکام معینی دستور داد آن احکام، قانون به حساب آمده پایبندی مردم بر آن‌ها لازم است و اگر مردم را دستور نداد، قانون محسوب نشده ولازم نیست که مردم آن‌ها را عملی نمایند، مسلمانان مطابق احکام شرعی سیر نموده نه بر اساس اوامر حاکم، پس مردم مطابق اوامر و نواهی الله سبحانه وتعالی زنده گی خود را سیر می‌دهند، نه بر اساس اوامر و نواهی حاکم. پس آنچه مردم بر اساس آن زنده گی خویش را سیر می‌دهند، احکام شرعی بوده نه اوامر حاکم، مگر صحابه در خصوص این احکام شرعی اختلاف کردند؛ طوری‌که بعضی شان از نصوص شرعی چیزی برداشت کردند که دیگران نکردند. هر کدام حسب فهم شان از احکام شرعی سیر می‌کردند و فهم آن در حق آن شخص حکم شرعی بوده، ولی احکام شرعی هم وجود دارد که ایجاب می‌کند تا همه مردم به صورت دسته‌جمعی بر یک نظر عمل کنند؛ نه این‌که هرکدام حسب اجتهاد شان عمل نماید. این چیزی است که عیناً اتفاق افتاده است. ابوبکر صدیق رضی الله عنه به این نظر بود که مال بین مسلمانان به صورت مساویانه توزیع گردد، زیرا این حق همه مردم است؛ ولی حضرت عمر رضی الله عنه به این نظر بود که نباید به کسی مال داده شود که علیه رسول الله صلی الله علیه وسلم جنگیده است و نباید به به غنی به اندازۀ فقیر داده شود. اما ابوبکر وقتی خلیفه بود، دستور به عمل کردن به نظر خودش را داد؛ یعنی تبنی توزیع مال را به شکل مساویانه داده و مسلمانان از این نظرش پیروی کردند و قضات و والی‌ها به این نظر عمل کردند و حتی حضرت عمر رضی الله عنه به این نظر تن داده و به این نظر ابوبکر عمل کرد و این نظر را جاری نمود. وقتی عمر رضی الله عنه خلیفه شد، نظری را تبنی کرد که خلاف نظر ابوبکر رضی الله عنه بود؛ یعنی مردم را به توزیع مال به تفاضل دستور داد نه به صورت مساویانه؛ باز هم مسلمانان آن را در این نظرش پیروی نموده و قضات و والی‌ها به این نظر سیر کرده و حسب سابقه بودن شان در اسلام و نیاز شان می‌داد که مسلمانان آن را پیروی کرده و قضات و والی‌ها به آن عمل کرد. پس اجماع صحابه طوری منعقد شده است که حق تبنی احکام شرعی برگرفته شده به اساس اجتهاد شرعی را برای امام داده و بر عمل‌کردن به آن دستور داده است و بالای مسلمانان اطاعت شان واجب است؛ هرچند بر اجتهادشان مخالف باشد و لازم است که آراء و اجتهادات خودشان را ترک کنند. پس همین احکام تبنی شده در اصل قوانین هستند، به همین دلیل است که تعیین قوانین تنها از صلاحیت و حق خلیفه بوده و غیر از آن کسی دیگری این حق را ندارد.» پایان.

امیدوارم حالا واضح شده باشد.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش

حکومت جدید امریکا به ریاست "بایدن" به‌حمله علیه چین و روسیه پرداخته و در عین زمان، به تحکیم مشارکت و تجدید پیمان‌های پیشین همراه برخی از کشورها اقدام نموده است. امریکا چه راه‌کاری را مخصوصاً در برابر این دو دولت (چین و روسیه) روی دست خواهد گرفت و اهداف آن چه خواهد بود؟ و آیا این حکومت از حکومت پیشین تفاوتی خواهد داشت؟

پاسخ

ابتداء به عمل‌کرد حکومت جدید امریکا پرداخته و در خلال آن، ماهیت سیاست امریکا و اهداف آن را بیان خواهیم نمود.

1- "بایدن" رئیس جمهور امریکا به‌تاریخ 13 مارچ 2021م کنفرانس انترنتی همراه سه رهبر از جمله "سکات موریسون" نخست وزیر استرالیا، "ناریندرا مودی" نخست وزیر هند و "یوشیهیده سوگا" نخست وزیر جاپان برگذار نمود. با این هدف که این کشورها، کشورهای محوری برای تلاش امریکا در رویارویی توان نظامی و اقتصادی روبه رشد چین قلم‌داد می‌گردند. "بایدن" در این کنفرانس گفت: «منطقۀ آزاد و باز در بحر هند و اقیانوس آرام به‌خاطر آیندۀ همۀ ما یک عامل ضروری می‌باشد. امریکا برای تحقق بخشیدن ثبات، در همکاری با شما و تمام هم‌پیمانان مان، خود را متعهد می‌داند.» (منبع: روزنامۀ خاور میانه 13 مارچ 2021م)

پس از آن، "لوید آستین" وزیر دفاع امریکا در 13 مارچ 2021م گفت: «در آینده‌ای نزدیک در سفری یک هفته‌ای به‌مقصد آسیا که ابتدا از "توکیو" و سپس از "دهلی جدید" دیدار خواهم داشت و رهسپار خواهم شد. این سفر به‌هدف گفت‌وگو بر سر راه‌های تحکیم همکاری منطقوی با هم‌پیمانان امریکا به‌منظور پایه‌گذاری مانعی مطمئن در رویارویی با چین، ترتیب شده است.»

وزیر دفاع آمریکا در "توکیو" و "سیول" با وزیر خارجه امریکا ملحق خواهد شد تا همراه همتایان خود در آن‌جا دیدار کنند و این دیدار پس از اولین نشست تیم "بایدن" با مسئولان وزارت خارجه چین ("یانگ گیشی" مسئول روابط خارجه از حزب کمونیستی چین و "وانگ یی" وزیر خارجۀ چین در "آلاسکا" صورت می‌گیرد. (منبع: خاورمیانه 14 مارچ 2021م)

آجندای نشست فوق، شامل اوضاع در هونگ کونگ و شینگیانگ (ترکستان شرقی)، تبت، تایوان و نقض حقوق بشر بود.

2- به‌تاریخ 20 مارچ 2021م "لوید آستین" وزیر دفاع امریکا گفت: «با تأکید خاطر نشان می‌کنم که ما تمام هم‌پیمانان خود را از خرید تجهیزات جنگی از روسیه و اجتناب از هرگونه عملی‌که منجر به تقویت این کشور شود، تشویق می‌کنیم. عملی غیر از این، تحریم‌های ما را در قبال خواهد شد.» (منبع: الجزیره 20 مارچ 2021م)

"مودی" نخست وزیر هند در سال 2018م همراه "پوتین" رئیس جمهور روسیه توافق‌نامه خرید سیستم پدافند هوایی S400 را به قیمت 5.4 ملیارد دالر به امضاء رساند و از این مبلغ 800 ملیون دالر را در سال 2019م به‌عنوان پیش پرداخت این قرارداد، پرداخت و انتظار می‌رود تا اولین محمولۀ این موشک‌ها در اواخر امسال تسلیم شود.

دیدار "آستین" از هند در چارچوب تلاش امریکا برای تشکیل ائتلاف توسط کشورهایی‌که منجر به جلوگیری از نفوذ چین در منطقه و فشار بر روسیه شود، می‌باشد. این در حالی است که شرکت‌های دفاعی امریکا قرار دادهایی به قیمت ملیاردها دالر برای مجهز کردن هند با تجهیزات نظامی به امضاء رسانده اند که از جمله خرید 150 فروند هواپیمای جنگی و هلیکوپترها در چارچوب برنامه "بروز نمودن نیروی مسلح هند" صورت گرفته است که بر اساس برنامه‌ریزی‌ها برای رسیدن به این مأمول، قرار است 250 ملیارد دالر مصرف گردد.

قابل ذکر است که هند بزرگ‌ترین خریدار سلاح از روسیه است و این کشور نگران آن است که در معرض تحریم‌های امریکا قرار گیرد چنان‌چه سرنوشت ترکیه به‌خاطر خرید S400 چنین شد.

از زمان روی‌کار آمدن دولت مودی در 2014م روابط هند و امریکا تحکیم یافته است، چون مودی همواره سیاست امریکا را تعقیب می‌کند. در سال 2016م امریکا هند را به‌عنوان "شریک اصلی دفاعی" قلم‌داد نمود و از آن زمان به بعد، امریکا همراه هند یک سلسله توافق‌نامه هایی را به منظور تسهیل انتقال دقیق اسلحه و عمیق نمودن هم‌کاری نظامی به امضاء رسانده است.

امریکا در نهایت از هند می‌خواهد تا از خرید سیستم پدافند هوایی S400 و سایر سلاح‌ها، از روسیه صرف‌نظر کند تا به این ترتیب، از خرید سلاح از خودش بی‌نیاز نگردد و این برعکس سیاست حزب کنگره هند می‌باشد که طرف‌دار انگلیس است؛ حزبی‌که ده‌ها سال را در هند حکومت نموده و در زمان اتحاد جماهیر شوروی و پس از آن همواره تلاش می‌نمود تا این‌که سلاح را از روسیه بخرد تا این‌که امریکا بر هند مسلط نگردیده و نفوذ خود را گسترش ندهد. مگر پس از آن‌که امریکا موفق شد تا مزدوران خود را از حزب "جاناتا" به قدرت برساند، تلاش نمود تا در حوزۀ سلاح و اردو، هند را به‌خود وابسته کند تا این‌که زمام امور سیاسی و نظامی این کشور را به‌دست گرفته و به وجود انگلیس در این کشور خاتمه بخشد.

3- امریکا در عین زمان که به گفت‎‌وگو همراه چین ادامه می‌دهد، به‌شکل مستقیم بر این کشور فشار نیز وارد می‌کند. پس از گشایش نشست بین وزارت خارجۀ امریکا و چین در آلاسکای امریکا به‌تاریخ 18 مارچ 2021م، آنتونی بلینکین وزیر خارجۀ امریکا در نشستی گفت: «عمل‌کرد چین نظام فعلی را که متضمن ثبات جهانی است تهدید می‌کند.» وی افزود: «نگرانی عمیق خود را در رابطه به عمل‌کرد چین در شینگیانگ (ترکستان شرقی)، هونگ کونگ، تایوان به‌علاوۀ حملات الکترونیکی علیه ایالات متحدۀ امریکا و اجبار اقتصادی علیه هم‌پیمانان خود را به بحث خواهیم گرفت... تمام این عمل‌کردها اساسات نظام فعلی را تهدید می‌کند نظامی‌که حافظ ثبات جهانی است.» این در حالی بود که یانگ گیشی مسئول روابط خارجۀ در حزب کمونیستی چین گفت: «چین به‌شدت مخالف مداخلۀ امریکا در امور داخلی چین می‌باشد... ما این مخالفت شدید خود را به‌خاطر چنین مداخلاتی ابراز نمودیم و اجراآت لازمه را برای پاسخ به این مداخلات روی دست خواهیم گرفت.. آن‌چه باید کنار گذاشته شود، ذهنیت جنگ سرد است.» (منبع: رویترز 19 مارچ 2021م)

امریکا می‌خواهد زیر نام گفت‌وگو در ضمن جنگ روانی و رسانه‌ای بر چین فشار مستقیم وارد کند؛ جنگ رسانه‌ای که برای از بین بردن حیثیت این کشور در برابر جهان به خاطر نقض حقوق بشر می‌باشد. امریکا این کار را نه به‌خاطر حرصی‌که به حقوق بشر دارد انجام می‌دهد، بلکه به‌عنوان ابزاری فشار علیه این کشور انجام می‌دهد؛ مگر در این کار موفق نبوده است. چون چینی‌ها از همان نقطه‌ای که امریکا حمله نموده است، پاسخ دادند؛ زیرا امریکا در داخل و خارج خود حقوق بشر را نقض می‌کند و خودش نیز همانند چین متهم به نقض حقوق بشر است. بر علاوۀ این، امریکا بر کشورهای دیگر تسلط داشته و برای تحمیل تسلط خویش، به تهدید و غارت دارایی‌های این کشورها می‌پردازد.

4- حکومت جدید امریکا به ریاست بایدن به استمرار جنگ تجارتی‌ای که حکومت ترامپ علیه چین به‌راه انداخته بود، اشاره نموده است، مگر با بسیج نمودن هم‌پیمانان و سایر قدرت‌ها در کنار خود. حکومت بایدن "بلینکین" را به‌خاطری به‌عنوان وزیر خارجه برگزید، چون موافق تحریم علیه چین بود. بلینکن در برابر کمیسیون روابط خارجه در مجلس سنا گفت: «آن‌چه در آن شکی نیست این است که چین بیش‌تر از هر کشوری دیگر، بزرگ‌ترین چالش برای ما قلم‌داد می‌گردد؛ آن‌هم چالش پیچیده و بر امریکاست تا تلاش کند خود را به چین نزدیک کند. البته بر اساس قوت و نه ضعف و بخشی از این قوت، کار با هم‌پیمانان و مشارکت با موسسات جهانی می‌باشد... برایم اجازه دهید تا فقط بگویم من نیز بر این باورم که رئیس جمهور ترامپ در اتخاذ موضع قاطع در برابر چین حق به‌جانب بود. ولی من زیاد با روشی که وی در چند زمینه تعقیب می‌کرد، موافق نیستم؛ اما از حیث مبدأ، اساسی درست بود و من بدین باورم که در عمل در سیاست خارجی ما نیز مفید بوده است.» (منبع: خبرگذاری آناتولی 20 جنوری 2021م)

این بدان معناست که سیاست امریکا در برابر چین از حیث اساس یکی است، مگر روش‌هایی را که یک حکومت تعقیب می‌کند با حکومت دیگر متفاوت است.

بر "سیاست مهار چین" نقطۀ پایان گذاشته شده و حال سیاست رویارویی با این کشور آغاز گردیده است تا در برابر گسترش آن در منطقه و خارج، اقدامات لازم اتخاذ گردد.

5- امریکا به‌طوری واضح از توسعه‌طلبی چین اظهار نگرانی کرده است. بایدن رئیس جمهور این کشور، با صراحت گفت: «اگر حرکت نکنیم، چینی‌ها صبحانۀ ما را خواهند خورد. چینی‌ها ابتکارات عمدۀ جدید در حوزۀ راه‌ آهن دارند... چین در حوزۀ تکنولوژی موترهای برقی پیش‌رفت سریعی داشته است.» رئیس جمهور آمریکا افزود: «چهار شنبه، 10 فبروری 2021م، همراه "شی جینگ پینگ" همتای چینی خود در مورد قضایای متعدد از جمله حقوق بشر، تجارت و امنیت دو ساعت را صحبت کرده ام.»

"جن ساکی" سخنگوی مطبوعاتی کاخ سفید گفت: «من باور دارم که دیدگاه رئیس جمهور این است که ما در یک رقابت با چین قرار داریم و وسعت عمق این چالش، واضح است.» (منبع: وال استریت ژورنال 12 جنوری 2021م)

بایدن یک بار دیگر نگرانی کشورش را با این گفته‌هایش ابراز نمود: «رقابتی شدید بین ایالات متحده امریکا و چین وجود دارد. چین تلاش می‌کند تا از لحاظ قدرت و نفوذ، ابرقدرت جهان باشد ولی من متعهدم تا وقتی در کاخ سفید وجود داشته باشم، اجازه نخواهم داد این اتفاق بیفتد.» وی همراه رهبران 27 کشور به‌خاطر هماهنگی در مورد قدم‌های آینده در برابر چین تلاش‌های خود را ادامه خواهد داد و متعهد به این شد که چین را محاسبه نموده و از این کشور بخواهد تا به مقررات خصوصاً در دریای جنوبی چین احترام بگذارد. (منبع: الجزیره 25 مارچ 2021م)

حکومت بایدن در ابتدای ماه جاری مارچ، وثیقه‌ای را تحت نام "رهنمود استراتیژی موقت برا ی استراتیژی امنیت ملی" ارائه نمود که این وثیقه شامل رهنمودهای حکومت جدید برای آژانس امنیت ملی است ‌که این آژانس را قادر سازد تا بر رویارویی با چالش‌های جهانی فایق آید این وثیقۀ کم حجم که فقط حاوی 20 صفحه می‌باشد، چین 15 مرتبه در آن ذکر شده است؛ این درحالیست که روسیه تنها 5 مرتبه ذکر شده است!

6- امریکا می‌داند که چین تا حال، قادر نشده است تا به دریای جنوبی چین و اطرافش تسلط یابد و دارد این تلاش را می‌کند به همین دلیل، امریکا می‌خواهد تا توسط کشورهای دیگر این منطقه، مانع این تسلط شود و نیز امریکا تلاش می‌کند تا چین را به‌عنوان کشور بزرگ منطقه‌ای که از هر طرف محاصره شده است، نگهدارد.

در دریای جنوبی چین کشورهای متعددی از جمله اندونیزیا، مالیزیا، فلیپین و ویتنام وجود دارند که امریکا تلاش می‌کند تا این کشورها را علیه چین تحریک کند و در نزدیکی این دریا در اقیانوس آرام، استرالیا قرار دارد که امریکا همراه این کشور نیز علیه چین هماهنگ می‌باشد. در دریای شرقی چین کشورهای جاپان، تایوان و کوریای جنوبی قرار دارند که این کشورها نیز از هم‌پیمانان امریکا تلقی می‌شوند.

امریکا الحاق تایوان به چین را مشروط بر این‌که به شکل داوطلبانه باشد، به رسمیت شناخت، مگر در دورۀ ترامپ از به رسمیت شناختن آن عقب‌نشینی نمود. پس از آن، چین تهدید به جنگ با تایوان نمود این موضوع ترامپ را واداشت تا تصمیم خویش را پس گرفته و دوباره وحدت چین را به رسمیت شناخت. "الحاق تایوان به چین" موضوع توافق‌نامه‌ای‌ست که امریکا همراه چین در سال 1979م به امضاء رساند تا این‌که این وحدت با تفاهم، تدریج و هم‌گرایی اقتصادی و سیاسی حل شود. مگر امریکا در راه محقق شدن این توافق‌نامه، موانع ایجاد می‌کند و تایوان را مسلح نموده و از لحاظ سیاسی و اقتصادی این کشور را حمایت می‌کند.

"فلیپ دیویدسون" فرماندۀ دریایی نیروهای امریکا در منطقۀ اقیانوس هند و اقیانوس آرام (آندوپام) به‌تاریخ 10 مارچ 2021م از این‌که چین در 6 سال بعد یعنی با فرا رسیدن سال 2027م با تایوان خواهد جنگید، سخن گفت. وی در برابر کانگرس امریکا گفت: «از این نگرانم که چینی‌ها در صدد تسریع روند پروژه‌ای اند که جای ایالات متحدۀ امریکا را به‌حیث بزرگ‌ترین نیروی نظامی در این منطقه با فرا رسیدن سال 2050م بگیرند.» (منبع: الجزیره 11 مارچ 2021م)

امریکا نگران آن است که چین تایوان را به کشور خود الحاق کند که با به رسمیت شناختن امریکا، تایوان نیز بخشی از چین محسوب می‌گردد. مگر امریکا در تحقق این کار وقت‌کُشی می‌کند و واضح است که چین نیز از این وقت کشی‌ها، بازی‌ها و چوب لای چرخ گذشتن امریکا خسته شده و می‌داند که امریکا این وحدت را نمی‌خواهد. به همین دلیل، تهدید جدی از طرف چین به تایوان متوجه است و چین توان انضمام آن‌را به زور دارد؛ مگر دیده می‌شود که این کشور، نمی‌خواهد تا با این عمل خود، روابط تجارتی خود را با امریکا و شاید با کشورهای زیاد دیگری‌که امریکا آن‌ها را تحریک خواهد نمود، از دست بدهد.  

7- موضوع روسیه از چین به‌نوعی متفاوت است؛ چون روسیه بر مناطقی از آسیای میانه، قفقاز و بخشی از شرق اروپا حتی اوکراین تسلط دارد. این‌ها مناطقی اند که در زمان اتحاد جماهیر شوروی نیز بر آن نفوذ داشته است و امریکا با روسیه رقابت نموده و در مناطق تحت نفوذ روسیه مزاحمت ایجاد می‌کند تا در آن مستقر شده و نفوذ خود را در آن مناطق گسترش دهد. موفق به عبور و مرور در برخی از این مناطق گردیده و تلاش نماید تا نفوذ خویش را در برخی از این مناطق توسعه دهد، مگر تا به‌حال موفق به این کار نشده است.

امریکا در عین زمان، در بیش از یک عرصه، در عرصه سیاسی، اقتصادی، رسانه‌ای و روانی فشارهای خود را بر روسیه وارد می‌کند. به همین دلیل، بایدن رئیس جمهور امریکا در مورد مسموم کردن "آلکسی ناوالنی" مخالف نظام روسیه که از وی سوال شد، پوتین رئیس جمهور روسیه را "قاتل" توصیف کرده و گفت: «مداخلات روسیه در انتخابات پیشین امریکا –هرچند که کرملین این مداخلات را انکار می‌کند– پیامدهایی را قبال خواهد داشت.» وی به پرداخت بهای این مداخلات هشدار داده گفت: «پوتین بهای این مداخله را خواهد پرداخت و نیز به این اشاره نمود که طی تماس طولانی‌ای که با پوتین در اواخر ماه فبروری گذشته داشتم، وی را از عکس العمل احتمالی هشدار داده ام.» وی در جواب به این سوال که هدف‌اش از عکس‌العمل امریکا دقیقاً چیست؟ گفت: « بزودی خواهید دید.» (منبع: ای بی سی امریکا 17 مارچ 2021م)

هدف بایدن از عکس العمل امریکا، معمولاً به تحریم‌های بیشتر علیه روسیه اشاره دارد. جالب این است که عکس العمل پوتین نه تنها بسیار ضعیف بود؛ بلکه به‌طوری ذلیلانه نرم بود. وی گفت: «مسکو روابط خود را با واشنگتن قطع نخواهد نمود؛ بلکه با درنظرداشت مصالح روسیه، همراه ایالات متحدۀ امریکا کار خواهد نمود.» (منبع: تلویزیون روسیه 18 مارچ 2021م)

این خود حاکی موضع ضعیف و نگرانی روسیه از تحریم‌ها، فشارها و حملات امریکا علیه روسیه در اوکراین، شبه جزیرۀ کریمه و اروپا می‌باشد. قابل ذکر است که "ویچسلاو والودین" رئیس مجلس دوما (پارلمان روسیه) حملۀ بایدن را بر پوتین رئیس جمهور و کشورش، توهین به تمام کشورش تلقی نموده گفت: «بایدن با این اظهارات خود، تمام هم‌وطنان ما را توهین نمود. این حمله‌ای ناشی از ضعف بود. پوتین رئیس جمهور ماست و هجوم بر او، هجوم بر تمام کشورما قلم‌داد می‌گردد.» (منبع: روسیه امروز 17 مارچ 2021م)

تمام آن‌چه که روسیه انجام داد، این بود که سفیر خود مقیم واشنگتن را فراخواند تا همراه وی مشوره کند! و نیز رئیس جمهور این کشور را واداشت که از بایدن بخواهد تا همراه وی دیدار کند ولی این درخواست وی از طرف امریکا رد شد که این خود توهینی دیگر محسوب می‌گردد.

وزارت خارجۀ روسیه بیانیه‌ای را ایراد نمود که در آن گفته شده است: «بسیار تأسف‌بار است که طرف امریکایی به درخواست اجرای گفت‌وگوی باز توسط ویدئو کنفرانس ولادمیر پوتین همراه جوبایدن رئیس جمهور امریکا در 19 و 22 مارچ جاری در بارۀ مشکلات متراکم در روابط دوجانبه و هم‌چنان موضوعات مربوط به ثبات استراتیژی پاسخ نداد. به این ترتیب، طرف امریکایی فرصت جدید برای گفت‌وگو در بارۀ راه بیرون رفت از بُن بست ایجاد شده در روابط روسیه و امریکا را که مقصر آن نیز امریکاست، از دست داد.» (منبع: تاس 22 مارچ 2021م)

8- به همین دلیل، امریکا از ترکیه می‌خواهد تا از سیاستی‌که بر اساس آن امریکا قبلاً برای وابسته‌گان خویش اجازۀ اتخاذ آن را همراه روسیه می‌داد، نه تنها کناره‌گیری کند، بلکه در کنار امریکا برای فشار آوردن بالای روسیه آن‌را بسیج کند. "بلینکن" وزیر خارجۀ امریکا پس از دیدار همراه "مولود چاووش اوغلو" همتای ترکی خود به‌تاریخ 23 مارچ 2021م در بروکسل گفت: «علی رغم اختلافات بزرگ ما همراه انقره، برای امریکا و پیمان ناتو مصلحت زیادی در ابقای ترکیه به‌شکل فعال در این پیمان وجود دارد و این کشور هم‌پیمان دیرینه و با ارزشی می‌باشد.» (منبع: رویترز 23 مارچ 2021م)

"ینس استولنبرگ" دبیرکل ناتو از ترکیه به‌خاطر خدماتش برای کشورهای ناتو و دفاع از اروپا ستایش نموده گفت: «ترکیه که از عضویت اتحادیۀ اروپا بهره‌مند نیست و کشوری‌که همراه سوریه و عراق هم‌سرحد است، نقش بسیار مهمی را در دفاع از ناتو در مرزهای جنوب شرقی ایفا می‌کند.» (منبع: خبرگذاری آناتولی 6 مارچ 2021م)

اردوغان از این توصیف اظهار خرسندی نموده در حساب تویتر خود در عقب اظهارات دبیرکل ناتو نوشت: «ترکیه به‌عنوان هم‌پیمان ناتو تمام تعهدات خویش و خدمت برای صلح و امنیت جهانی را ادامه خواهد داد.» امریکا که بالای ترکیه فشار می‌آورد تا از سیستم دفاعی موشکی روسی S400 چشم‌پوشی کند. ترکیه نیز آمادۀ پاسخ‌گویی در این زمینه است، البته پس از آن‌که در ابتدا امریکا برای ترکیه اجازۀ خرید آن را داد تا به این ترتیب، روسیه را تطمیع کند تا به‌خدمت امریکا برای حفاظت از نظام سوریه، در این کشور باقی بماند و حال از نقش روسیه در سوریه بی نیاز شده است، و این ادامۀ سیاستی است که در زمان حکومت‌داری ترامپ برای فشار آوردن بر ترکیه استفاده می‌شد. حکومت امریکا به ریاست بایدن در 5 جنوری 2021م اعلام نمود که امریکا از ترکیه می‌خواهد از خرید موشک‌های S400 صرف ‌نظر کند. "کیربی" سخن‌گوی وزارت دفاع امریکا گفت: «در موضع ما هیچ تغییری نیامده است و از ترکیه می‌خواهیم که از قرارداد خرید موشک‌های S400 صرف نظر کند.» دیده می‌شود که ترکیه نیز از موضع خویش تنازل نموده است و به این راضی شده است که همانند یونان عمل کند که موشک‌ها را در مخازن انبار نموده و از آن استفاده نکند. در این مورد "خلوصی اکار" وزیر دفاع ترکیه گفت: «ترکیه آماده است که برای کاهش تیره‌گی روابط با امریکا، به‌عنوان بخشی از معاملۀ احتمالی با این کشور، عدم استفاده از موشک‌های S400 را که از روسیه خریده است، متعهد شود.» و نیز افزود: «ما آماده‌ایم تا در مورد نمونۀ مشابه همانند روال کار موشک‌های S300 موجود در جزیرۀ کریت یونان گفت‌وگو کنیم.» (منبع: روزنامۀ آزادی‌های ترکیه 9 جنوری 2021م)

قبرص در سال 1999م این موشک‌ها را از روسیه خریداری نموده و ترکیه بر این امر اعتراض کرد و نهایتاً همراه یونان توافق بر این شد که این موشک‌ها در جزیرۀ کریت انبار شده و از جملۀ اموال یونان محسوب گردد؛ اموالی‌که از آن تاریخ هیچ استفاده نشده مگر در خلال تمرین‌های نظامی در سال 2013م.

9- واضح می‌گردد که امریکا برای حملۀ سیاسی، اقتصادی، رسانه‌ای و روانی علیه روسیه برنامه‌ریزی نموده است؛ چنان‌چه بر علیه چین نیز چنین برنامه‌ریزی‌ای را طرح نموده است. بلینکین وزیر خارجۀ امریکا در اظهارات خویش در برابر مجلس سنا گفت: «روسیه در صدر جدول کار قرار دارد.» وی افزود: «از چالش‌های متعدد سخن گفتیم؛ چالشی‌که روسیه از خلال یک سلسله از جبهات منظم طرح می‌کند، نیز یکی از چالش‌های بزرگ محسوب می‌گردد.» (منبع: آناتولی 20 جنوری 2021م)

"جین ساکی" سخن‌گوی کاخ سفید در این مورد گفت: «روسیه باید مسئولیت افعال خود را برعهده بگیرد، پس از آن‌که گمانه‌زنی های وجود دارد مبنی بر این‌که این کشور، از دیرباز تلاش نموده تا در انتخابات2020م امریکا دخالت کند و این را گذارش سازمان CIA نیز تأیید می‌کند.» وی افزود: «حکومت رئیس جمهور بایدن بر روشی در برابر روابط با روسیه بر آن تکیه نموده است که از آن‌چه ترامپ رئیس جمهور پیشین باور داشت، متفاوت است.» و نیز افزود: «مسلماً روسیه باید مسئولیت عمل‌کرد خود را بدوش بگیرد.» (منبع: رویترز 17 مارچ 2021م)

این عمل‌کرد، بخشی از جنگ روانیِ است که امریکا علیه روسیه به‌راه انداخته است تا این کشور را در برخی از قضایا تهدید نموده و خاصتاً این‌که از این کشور علیه چین استفاده کند. چنان‌چه قبلاً علیه اهل مردم مسلمان سوریه، مردمی‌که علیه امریکا و مزدوران وی قدعلم نموده بودند، استفاده نمود. به همین دلیل، "کارین ژان پییر" سخن‌گوی کاخ سفید گفت: «رئیس جمهور جوبایدن در وقت مناسب‌اش همراه رئیس جمهور پوتین دیدار خواهد کرد و رئیس جمهور از موضع خویش عقب‌نشینی نخواهد کرد. در مورد روابط با روسیه صریح و روشن خواهد بود.» (منبع: رویترز 19 مارچ 2021م)

امریکا در عین زمان که تماس دیپلوماتیک برای گفت‌وگو را ادامه می‌دهد، اسلوب حمله را نیز استفاده می‌کند تا این‌که نشان دهد در مرکز قدرت قرار دارد و می‌خواهد که دیگران در موضع ضعیف با وی گفت‌وگو کنند و تمام خواسته و یا تمام آن‌چه را که بر اساس منافع اش است، بر ای‌شان تحمیل کند. این همان روشی است که ترامپ نیز استفاده می‌نمود، مگر توأم با خشونت. وی دیگران را تهدید و ترهیب نموده و در عین زمان، تماس‌های دیپلوماتیک را نیز برای تحمیل اراده و خواست امریکا استفاده می‌نمود؛ چنان‌که همراه کوریای شمالی و چین چنین عمل نمود. بایدن در عین زمان می‌خواهد که در داخل نیز با نمایش این‌که دارای اراده‌ای قوی و نه ضعیف است، موضع خود را تحکیم بخشد.

10- این نیز از جملۀ سیاست‌های امریکاست که بین روسیه و چین موانع ایجاد کند تا این‌که نزدیکی بین این دو کشور را از بین ببرد. امریکا روسیه را به‌خود نزدیک کرده و علیه چین انگیزه می‌دهد.

 واضح است که امریکا این سیاست را ادامه می‌دهد، البته پس از به ذلت کشاندن روسیه. به همین دلیل، امریکا سیاست حمله بر روسیه را به پیش گرفته است تا این‌که بر وی فشار آورده و مجبورش کند که همراه خودش علیه چین گام بردارد. با در نظرداشت این‌که روسیه طمع این را دارد که امریکا این کشور را به‌خود نزدیک نموده و در ادارۀ امور جهانی وی را شریک دهد. مگر امریکا این را نمی‌خواهد بلکه می‌خواهد تا این کشور را پیرو سیاست خود گردانده و علیه چین و سایر قضایا از آن استفاده نماید، چنان‌چه در سوریه از آن استفاده نمود.

امریکا نمی‌خواهد که روسیه را به‌عنوان کشوری بزرگ در پیش‌بُرد امور جهانی و یاهم به امور برخی از مناطق سهیم سازد. به همین دلیل، منزلت این کشور را تنها به امور سوریه، در سطح کشور ترکیه تنزیل داده است، آن‌هم تنها اموری را می‌تواند انجام دهد که از طرف امریکا چراغ سبز نشان داده شود. امریکا هنوز کشوری است که غرور، توسعه‌طلبی و استکبار بر آن مسلط است؛ با درنظرداشت این‌که جایگاه جهانی‌اش تنزل نموده و در مرحلۀ سراشیبی فاحشی قرار دارد و از داخل (همانند کِرم لای درخت) خود را می‌خُورد.

11- روسیه تلاش می‌کند همراه چین موضع خود علیه امریکا را تحکیم بخشد و شاید می‌داند که امریکا می‌خواهد از وی علیه چین سوءاستفاده کند. به همین دلیل، در دام امریکا نیفتاده است. وزارت خارجه روسیه در بیانیه‌ای گفت: «قرار است که "لاوروف" فردا 23 مارچ 2021م همراه "وانگ یی" همتای چینی خود گفت‌وگوهایی را در رابطه به مسائل مربوط به هماهنگی استراتیژیک بین دو کشور و تنظیم روابط تا بالاترین سطح انجام دهد و هردو کشور متعهد به اتخاذ مواضع نزدیک و یا مواضع هماهنگ در حل اکثر قضایای جهانی می‌باشند و نیز مصمم بر تداووم هماهنگی مورد اعتماد‌ در اجراآت سیاست خارجی خود می‌باشند.» (منبع: نووستی 22 مارچ 2021م)

در خلال دیدار لاوروف وزیر خارجه روسیه با همتای چینی‌اش، وزارت خارجه این کشور اعلام نمود: «دو کشور توافق‌نامۀ حُسن هم‌جواری، دوستی و هم‌کاری را برای 5 سال دیگر تمدید نمودند.» وزیر خارجه چین گفت: «در خلال بیست سال پسین، این توافق‌نامۀ دو جانبه، به‌حیث اساس قانونیِ استوار و پایدار برای رشد متداوم روابط روسیه و چین عمل نموده و نیز در توسعۀ روابط دوجانبه کمک نموده است.» (منبع: نووستی 23 مارچ 2021م)

مگر با این همه، تا حال این توافق‌نامه به یک پیمان دوجانبه و کار مشترک جهانی برای رویارویی با امریکا مبدل نشده است. این توافق‌نامۀ قدیم از بیست سال قبل، عمل مشترک جدی علیه امریکا از آن حاصل نشده است. چون هرکدام از این دو کشور، تلاش می‌کند تا از طرف خویش برای دفاع از خود، همراه امریکا به تفاهم رسیده و به این کشور نزدیک گردد و ظاهراً روسیه نمی‌خواهد که با چین نزدیک گردد؛ در حدی‌که کاملاً مورد اعتماد این کشور قرار گیرد. چون با این کار، جایگاه جهانی‌اش را که می‌خواهد، دومین کشور قدرت‌مند در کنار امریکا باشد، از دست می‌دهد و نمی‌خواهد که با امریکا رودر رو قرار گیرد؛ بلکه می‌خواهد با این کشور مشارکت ورزیده و نیز با امریکا، تنش بیش‌تر نمی‌خواهد تا مبادا برایش در اوکراین، کریمه، آسیای میانه و قفقاز مشکل‌آفرینی کند.

12- امریکا می‌خواهد تا هم‌پیمانان خود را از نو در کنار خود بسیج کند و با این عمل خویش، رویارویی خود با روسیه و چین را اعلام می‌کند و در عین زمان می‌خواهد تا هیبت خویش را در دل هم‌پیمانان خود تجدید کند. بلینکین وزیر خارجه امریکا در خلال دیدار خود از مقر پیمان ناتو پس از نشستی‌که همراه "استولنبرگ" دبیرکل ناتو داشت، گفت: «آمدم تا از حمایت قاطع ایالات متحدۀ امریکا بگویم و این‌که ایالات متحدۀ امریکا می‌خواهد تا بنای مشارکت خود را تجدید کند. ما می‌خواهیم این پیمان را همراه شرکای خویش در ناتو به مقام اول برسانیم.» وی افزود: «پیمان به‌خاطر تهدیدات در نقاط مختلف جهان، در مرحلۀ حساس به‌سر می‌برد و امریکا همواره گزینه‌های خود در افغانستان را تجدید نظر می‌کند و به‌زودی در این باره با هم‌پیمانان خود مشوره خواهد کرد.» (منبع: فرانس 24، رویترز 23 مارچ 2021م)

امریکا می‌خواهد با یک تیر دو نشان را هدف گیرد: هم می‌خواهد تا هیبت خویش را در دل هم‌پیمانان خود تجدید کند و هم رویارویی خود را با روسیه و چین در اروپا را اعلام کند.

امریکا بر آلمان فشار می‌آورد تا از "جریان شمالی 2" برای انتقال گاز به خود و اروپا که از زیر دریای بالتیک بین روسیه و آلمان عبور می‌کند، صرف نظر کند. امریکا در ابتدای سال گذشته در ماه جنوری 2020م تحریم‌هایی را با وحشت و استکبار بر شرکت‌هایی که در این پروژه مشارکت ورزیده بودند، اعمال نموده و خواهان توقف لوله‌کشی شد و نیز می‌خواهد تا بر صندوق آلمانی‌ای که تمویل کنندۀ این پروژه است، تحریم اعمال کند. کابینۀ آلمان این موضوع را محکوم کرده گفت: «در پَس تحریم‌های یک جانبۀ خارجی علیه شرکت‌های آلمانی و اروپایی، حکومت آلمان نباید این‌طور فکر کند که این تحریم‌ها علیه صندوق نیست... برلین تحریم‌های امریکایی علیه خط لوله‌کشی  گاز "جریان شمالی 2"را به‌خاطر هتک سیادت اروپا محکوم می‌کند...» (منبع: اسپوتنیک 1 مارچ 2021م)

"نید برایس" سخن‌گوی وزارت خارجۀ امریکا گفت: «بلینکین وزیر خارجه همراه "هایکو ماس" همتای آلمانی خود در حاشیۀ گفت‌وگو های وزرای خارجۀ ناتو در بروکسل دیدار کرده و بر تعهد ایالات متحدۀ امریکا به کار همرای هم‌پیمانان و شرکا برای مانع شدن تلاش‌های روسیه که به قصد نابود کردن امنیت عمومی ما صورت می‌گیرد، روشنی انداخت و در این زمینه، بر مخالف ایالات متحدۀ امریکا به "جریان شمالی 2" تأکید کرد.» (منبع: د ب ا 24 مارچ 2021م)

این سیاستی است که امریکا از زمان حکومت‌داری ترامپ تعقیب می‌کند و در حکومت بایدن نیز این سیاست تعقیب می‌شود. امریکا می‌خواهد که روسیه را از لحاظ اقتصادی مورد هدف قرار دهد و روابط این کشور همراه اروپا را تنش‌زا کند و نیز آلمان را مجبور کند تا گاز امریکایی را با کیفیت پایین و با قیمت گزاف خریداری کند!

13- در اخیر باید گفت: امریکا کشوری است که خود را ابرقدرت جهان می‌داند... جهان را با ستم وفشار خویش احاطه نموده است و همواره بدی‌ها را به سرزمین و اهل خود به ارمغان می‌آورد و اللهَ قوی و جبار چه نیکو فرموده است:

﴿أَفَأَمِنَ الَّذِينَ مَكَرُوا السَّيِّئَاتِ أَنْ يَخْسِفَ اللَّهُ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لَا يَشْعُرُونَ (45) أَوْ يَأْخُذَهُمْ فِي تَقَلُّبِهِمْ فَمَا هُمْ بِمُعْجِزِينَ﴾ [نحل: 45-46]

ترجمه: آيا توطئه‌گران بدكردار (از اين عذاب الهي) ايمن گشته‌اند كه ممكن است الله آنان را (هم‌چون قارون) به دل زمين فرو برد (و نابودشان گرداند)، يا اين‌كه عذاب الهي از آن‌جا كه انتظارش ندارند و به گونه‌اي كه به دل‌شان خطور نمي‌كند، به سراغ‌شان بيايد؟‏ يا اين‌كه به هنگام رفت و آمدشان (براي بازرگاني و داد و ستد، گريبان) ايشان را بگيرد (و به ناگاه هلاك‌شان گرداند)؟ به هر حال آنان نمي‌توانند (الله را) درمانده كنند (و از دست عذاب و مرگ او خويشتن را برهانند).

امیر حزب التحریر

مترجم: اسماعیل نصرت

     

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!

امیر و شیخ بزرگوارم! آن دسته از اصناف و اقلام زراعتی و میوه‌هایی‌که در آن‌ها زکات واجب می‌باشد کدام‌ها اند؟ مثلاً کسانی هستند که از روغن زکات بیرون می‌کنند، حکم شرعی در زمینه چیست؟

این مشخص است که در رکاز (مال مدفون در زمین )، خمس‌اش زکات می‌باشد، پرسش من اینگونه است: بعضی از مردم به املاک و دارایی‌های عصر عثمانی دست یافتند(صندوق‌های موادعذایی ارتش)، آیا کسی‌که این را یافته بعد از خارج نمودن خمس آن، مالک‌اش می‌شود؟ یا این‌که این دارایی‌ها و ثروت مربوط دولت اسلامی است که یابنده باید آن را منحیث امانت حفظ نموده و به دولت خلافت که إن شاءالله به زودی تأسیس خواهد شد، برگرداند؟ الله سبحانه وتعالی به شما برکت دهد.

پاسخ

وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته!

نسبت به انواع اقلام زراعتی و میوه‌های که در آن‌ها زکات واجب می‌شود، نظر به آنچه در احادیث وارد گردیده است، عبارت اند از: گندم، جو، خرما و کشمش. این همان چیزی است که در احادیث به شکل انحصار بیان شده، و دیگر کشت‌ها و اقلام زراعتی در تحت این حکم داخل نمی‌باشند. برای اثبات این موضوع به دلایل زیر توجه نمایید:

الف) موسی بن طلحه از عمر رضی الله عنه روایت نموده که گفته است:

«إنّما سنّ رسول الله صلى الله عليه وسلم الزكاة في هذه الأربعة: الحنطة، والشعير، والتمر، والزبيب» (رواه الطبرانی)

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم زکات را در همین چهار چیز مشخص نمودند: گندم، جو، خرما و کشمش.

هم‌چنان از موسی بن طلحه روایت است که گفت:

«أمر رسول الله صلى الله عليه وسلم معاذ بن جبل - حين بعثه إلى اليمن - أن يأخذ الصدقة من الحنطة والشعير، والنخل، والعنب»  (رواه أبو عبيد)

ترجمه: هنگامی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم، معاذ بن جبل را به یمن فرستاد برایش امر کرد که از گندم، جو، خرما و انگور صدقه(زکات) گیرد.

احادیث فوق این را بیان می‌کنند که زکات در کشت و زراعت و میوه‌ها، ازهمین چهار نوع (گندم، جو، خرما و کشمش) گرفته می‌شود و غیر از این‌ها از دیگر انواع کشت و میوه‌جات، زکات گرفته نمی‌شود. از این جهت که احادیث ذکر شده، بر انحصار موضوع دلالت می‌کنند.

ب) حاکم، بیهقی، و طبرانی از حدیث أبی موسی اشعری و معاذ ابن جبل، هنگام که رسول الله صلی الله علیه وسلم آن‌ها را به یمن جهت تعلیم امور دین مردم فرستاد، و برای‌‌شان فرمود: «زکات اخذ نکنید مگر ازاین چهار چیز: جو، گندم، کشمش و خرما»؛ استنباط نمودند. بیهقی پیرامون این حدیث گفته است: راوی‌هایش ثقه و متصل است. در این حدیث حصر واضح است که گرفتن زکات از کشت و میوه‌ها تنها از هیمن چهار نوع می‌باشد؛ چون لفظ «إلا» هرگاه بعد از ادات نفی و یا نهی واقع شود، افاده‌ی حصر ما قبل به مابعدش را می‌کند. یعنی حصر گرفتن زکات بر همین چهار نوع ذکرشده که عبارت از: جو، گندم، کشمش و خرما می‌باشد.

ج) الفاظ گندم، جو، خرما و کشمش که در احادیث وارد شده، اسمای جامد اند و لفظ‌‌شان غیر از خود، دیگری را احتوا نمی‌‌کند، نه از لحاظ نطق و نه از لحاظ مفهوم؛ زیرا این اسماء نه اسمای صفات اند و نه هم اسمای معانی؛ بلکه مقصور برآن چیزهای اند که مسمی شده‌اند و به آن‌ها اطلاق می‌گردند و بس. از همین خاطر از الفاظ شان معنی خوردن،‌ خشک بودن و ذخیره کردن‌شان گرفته نمی‌شود. چون الفاظ‌ شان به این معانی و صفات دلالت نمی‌کنند و این احادیثی‌که وجوب زکات را در انواع چهارگانه از کشت و میوه حصر نموده، تخصیص کننده‌ی الفاظ عموم وارد شده در احادیث می‌باشند:

«فيما سقت السماء العشر، وفيما سقي بغرب، أو دالية، نصف العشر»

ترجمه: در آنچه توسط باران آبیاری  می‌شود، عشر(ده یک) است. و در آنچه توسط غرب و دلو آبیاری  شود، نصف عشر است.

د) پس زکات در غیر این انواع چهارگانه در دیگر اشیایی زراعتی و میوه‌جات، واجب نمی‌باشد. از همین خاطر از ارزن، برنج، باقلا، نخود، نسک وغیره حبوبات و پنبه زکات گرفته نمی‌شود. هم‌چنان که از سیب، آلو ، شفتالو، زردآلو، انار، مالته، کیله وغیره انواع میوه‌جات زکات گرفته نمی‌شود. به دلیل آن‌که هیچ یک از الفاظ گندم، جو، خرما و کشمش؛ در برگیرندۀ حبوبات، ومیوه‌جات نمی‌باشند و نص صحیح و معتبری هم در زمینه وارد نشده که به آن استدلال کرده شود. اجماعی هم در این مورد منعقد نشده است و قیاس هم در این شامل نمی‌شود؛ چون زکات ازجمله عبادات بوده و در عبادات قیاس صورت نمی‌گیرد و به آنچه در نص آمده اکتفاء شده توقف می‌شود. هم‌چنان از سبزیجات مانند: تره، بادرنگ، کدو، بادینجان، شلغم، زردک وغیره زکات گرفته نمی‌شود. از عمر، علی، مجاهد وغیر از این‌ها روایت شده که، در سبزیجات زکات نیست. هم‌چنان این را ابوعبید، بیهقی وغیره روایت نموده‌اند.

اما در قسمت پرسش‌ دوم تان که پیرامون رکازاست، باید گفت: هرشخصی‌که رکاز را می‌یابد، در آن خمس (پنج یک) زکات می‌باشد که باید به دولت اسلامی تسلیم نماید تا دولت آن را در مصالح مسلیمن به مصرف برساند و چهار خمس دیگر‌ش از آن کسی می‌باشد که رکاز را یافته است؛ به شرط این‌که رکاز یافته شده از زمین غیرش نباشد. اما اگر دولت اسلامی مانند امروز قائم نبود، کسی‌که رکاز را می‌یابد، باید خمس‌اش را برای فقراء و مساکین و مصالح امت بیرون نماید و در رسیدن به حق تلاش نهایی خود را به خرچ دهد، و باقی‌اش برای خودش می‌باشد. دلائل موجود در زمینه:

رکاز عبارت از مال مدفون در زمین می‌باشد، برابر است که نقره باشد یا طلا، سنگ‌های گرانبها باشد یا مروارید و یا هم غیر آن از زیورات و سلاح. هم‌چنان برابر است که رکاز کنزهای مدفون از اقوام گذشته مانند مصری‌ها، بابلی‌ها، آشوری‌ها، ساسانی‌ها، رومی‌ها، یونانی‌ها و یاهم غیر از این‌ها باشد، مانند سکه‌های پول، زیورات و جواهر که در قبرهای پادشاهان و بزرگان شان یافت شود و یا در تپه‌های شهرهای خراب شده.

هم‌چنان رکاز می‌تواند سکه‌های از طلا باشد و یا هم نقره، و برابر است که در کوزه گذاشته شده باشد و یا در غیر آن، به این‌گونه‌ که در زمینی پنهان کرده شده باشد که متعلق به عصر جاهلیت باشد و یا عصری از عصوری گذشتۀ اسلامی، تمام این‌ها رکاز تعبیر می‌‌شوند و در حکم رکاز داخل هستند.

رکاز مشتق از رَکَزَ یَرکُزُ، مانند غَرَزَ یَغرُزُ می‌باشد، یعنی پنهان کرد. چنانچه گفته می‌شود: رَکَزَ الرمح، یعنی نیزه را به زمین زد، وقتی‌که نیزه را در زمین ثابت واستوار داخل نماید. هم‌چنان الَّرکز صدای آهسته و پنهان را گویند. الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِكْزًا﴾ (مریم: 98)

ترجمه: آیا از آن‌ها صدای آهسته و پنهان میشنوی؟!

اما معدن آن چیزی است که الله سبحانه وتعالی، از همان روزی‌که زمین و آسمان‌ها را آفریده است؛ آن را در بطن زمین جابجا نموده است، برابر است که طلا باشد و یا هم نقره، مس، سرب وغیر از این‌هاٰ، پس معدن مشتق از عَدَنَ می باشد، في المكان يعدن‌ (درمکانی اقامت می‌نماید)، زمانی‌که در آنجا قائم کرده شود. از همین جهت است که جنت به عدن مسمی شده است. چرا که آن‌جا جای اقامت و همیشه‌گی است. پس معدن ازخلق الله بوده، نه از دفن بشر. از همین جهت است که با رکاز مخالف است؛ چون رکاز از دفن بشر می‌باشد.

اصل در رکاز و معدن، آن است که ابوهریره رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه وسلم، روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموند:

«العجماءُ جرحها جُبار، وفي الركاز الخمس» (رواه أبو عبيد)

ترجمه: زخم چهار پایان هدر بوده (در آن غرامت و تاوان نمی‌باشد) و در رکاز خمس‌اش زکات است.

و آنچه که ازعبدالله بن عمرو روایت شده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم از مال که از خرابه‌های عادی یافت می‌شود، سؤال کرده شد، فرمودند: «در چنین مال ودر رکاز خمس‌اش زکات می‌باشد.» و آنچه که از طریق علی بن ابی طالب رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت شده است که فرمودند: «در سیوب خمس است و فرمودند: سیوب عبارت از ریشه و رگ طلا و نقره‌ای‌ست که در زیر زمین باشد.» این را ابن قدامه در المغنی ذکرنموده است.

از همین خاطر، هرمال مدفون از طلا، نقره، زیورات و غیر از این‌ها که در قبرها، تپه‌ها، و یاهم در شهرهای اقوام گذشته یافت می‌شود، یا این‌که در زمین مرده (غیر قابل استفاده برای زراعت که در ملکیت کسی داخل نباشد)، یا در ویرانه‌های عاد، یا از هرآن چیزی قدیمی که نسبت‌اش به قوم عاد داده شود، یا این‌که از دفن جاهلیت باشد، یا از دفن کرده‌های مسلمین، در عصرهای اسلامی گذشته باشد، این همه در ملکیت پیدا کننده می‌باشد که خمس آن را به بیت المال پرداخت می‌نماید.

هم‌چنان هرمعدن کم و اندک است، در صورت که غیر منقطع نباشد، یعنی مقدارش محدود باشد، از طلا باشد یا از نقره، برابراست که ریشه‌ای باشد یا سطحی، در زمین مرده یافت شود که در ملکیت کسی نباشد، پس آن در ملکیت پیدا کننده است که از آن خمس‌اش را به بیت المال تسلیم می‌کند. اما اگر زیاد باشد، یعنی معدن باشد، نه یک کمیت محدود مدفون، پس این حکم ملکیت عامه را به خود می‌گیرد، که برایش تفصیلی دیگری می‌باشد.

خمس که از پیدا کننده رکاز و از پیدا کننده معدن گرفته می‌شود، حیثیت مال فیء را دارد و حکم آن را به خود می‌گیرد. به این معنی که در بیت‌المال، در دیوان فیء و خراج گذاشته شده، مانند فیء وخراج مصرف کرده می‌شود و امرش موکول به خلیفه بوده که آن را در رعایت امور امت و رفع نیازمندی‌های آنان؛ بنابر نظر و اجتهاد‌ش، آنچه که در آن خیر و صلاح امت بوده باشد، به مصرف می‌رساند.

کسی که رکاز و یا معدن را در ملک، زمین، یا ساختمان خود یافت، آن شخص مالک آن می‌باشد، برابر است که زمین و یا ساختمان را به وراثت برده باشد، یا این‌که از کسی دیگری خریداری نموده باشد. اما کسی‌که رکاز یا معدن را در زمین یا ساختمان کسی دیگری یافت، رکاز و معدن یافت شده از صاحب زمین و از صاحب ساختمان بوده نه از کسی‌که رکاز و معدن را یافته است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

سوال خوبی پرسیده شده، آن این‌که چرا الجزایر، تونس و المغرب را مستعمره فرانسه می‌نامند و چرا مسلمانان برای آزادسازی کشورشان صدهاهزار شهید دادند؟ و چرا لیبیا مستعمره ایتالیا محسوب می‌شود و عملکرد عمر المختار علیه دولت وقت، تمرد و سرکشی محسوب نمی‌شود؟ آیا دولت نباید او را به دلیل پیمان رابطه با یک کشور متحد تحت تعقیب قرا ر می‌داد؟ تونس و مراکش با یک پیمان بلند مدت استراتیژی مبتنی بر "مبارزه با تروریزم" و هم‌چنان حفاظت از کشور یعنی حفاظت از تجاوز و ادغام اقتصادی بین دو کشور به فرانسه متصل می‌شوند، آیا نوشتن اصطلاحات و تغییر معانی امکان پذیر نیست؟

پس پایگاه‌های نظامی اگر گسترش پیدا کند، در طول و عرض کشور این کار حمایت از کشور در مقابل هر دشمن خارجی شمرده می‌شود، شرکت‌های که نفت و طلا را استخراج می‌کنند، ثروت‌های ظاهری و پنهانی کشور را می‌برند و نیز ارتش و نیروهای امنیتی که بخاطر حفظ امنیت در مقابل خراب کارانی که نمی‌خواهند این هم‌پیامانی ادامه داشته باشد، آموزش می‌دهند، در حقیقت بیانگر تمکین دولت مستعمره (دولت هم‌پیمان) بر ثروت‌های آن کشور بوده که به فکر آن‌ها مسأله استعمار نیست، بلکه پیمانی است که امنیت، ثروت و سیادت کشور را از دشمنان داخلی و خارجی حفظ می‌کند. نتیجه قسمی می‌شود که استعمار با تغییر اصطلاحات این همکاری را نوع ازاتحاد می‌نامد که کشورها در آن کار می‌کنند. یا اگر بخواهیم که از بعضی مواد آرایشی برای تزئین اصطلاحات استفاده کنیم، ممکن است آن را همکاری و اتحاد مشترک بنامیم، به خواننده پیشنهاد کنیم که هردو کشور باهم مساوی هستند؛ مانند وزیر دفاع امریکا همتای وی در این توافقنامه، وزیر دفاع بحرین، لبنان یا اردن است و بانک فدرال آلمان یا جاپان همتای آن از بانک مرکزی کویت یا سودان وغیره است.

پس اگر بازی با اصطلاحات شود، دقیقاً استعمار دولت هم‌پیمان می‌شود و پیمان اسلو به صلح حدیبیه و وادی عربا به صلح رامله تبدیل می‌گردد.

بعد ازاین‌که افلاطون و ارسطو علم منطق را پایه‌گذاری و وضع کردند، به نزد دانشمندان در گذشته ثبت و نوشتن اصطلاحات جریان داشت و مسلمانان از آن بهره بردند و این بهره بردن‌شان ثبت و نوشتن اصطلاحات و معانی بود و همه به این دلیل که اصطلاحات و تعاریف با یک دیگر داخل  نشوند.

بناءً کِشت افکار، معناها و اصطلاحات رسانه‌ها را به شدت مشغول نموده است؛ لذا استعمار می‌خواهد شکست را به عنوان پیروزی و انقیاد و بزدلی را سیاست و استعمار را به عنوان همکار و هم‌پیمان به تصویر بکشد، که این کار را با دستگاه رسانه‌ای خود پمپاژ می‌کند و این پمپاژ را ادامه می‌دهد تا زمانی‌که مفاهیم و معانی مردم را تغییر دهد. به عنوان مثال: زمانی‌که سادات تنها وی به خاطر آشتی با یهودیان صلح کرد و معانی که در آن زمان مصدر از مصادر قانون‌گذاری در سیاست بود، از این نگاه مصر و سادات شرف خود را فروخته و عمل شیطانی را مرتکب شده و با یهود صلح کرده است. دولت های عرب به خاطر شرف و مقاومت علیه این کار اقدامات را آغاز کردند که اجماع اعراب در اتحادیه عرب بدون مصر اتفاق افتاد و به خاطر این کار سادات که آرمان فلسطین را فروخته بود، صحبت‌های زیادی در رابطه به وی شد، دلیل قتل او (مزدور و خائن صهونیسم جهانی) را سر دادند.

وقتی سازمان آزادی‌بخش درهای خود را در اسلو باز کرد، رسانه‌ها در باره این موضوع اختلاف نظر داشتند که سیاست است یا خیانت؟ آیا این یک روش قانونی برای به دست آوردن حقوق مردم  فلسطین است یا فروش قضیه فلسطین؟ و رسانه‌ها در ترویج آنچه می‌خواستند، پیش قدم شدند و همه نظر خود را اعلام کردند؛ سپس به نظر می‌رسید که رژیم‌ها با طرح اسلو کنار می‌آیند و ماشین رسانه شروع به تعریف اصطلاحات جدید برای موضوع جدید نمود و از مردم افکار ثابت‌شان را سرقت کرد. در آن زمان گفته شد که نشستن با یهود در ذات خود خیانت نیست و خصوصاً اگر آن‌ها آماده باشند حقوق سرقت شده مردم فلسطین را باز گردانند -پس نشستن در ذات خود خیانت نیست، بلکه خیانت کوتاه آمدن خواسته‌ها است- سپس آن‌ها جمع شدند تا معنی خواسته‌ها را تعیین کنند و زمانی‌که به توافق نامه‌ رسیدند، توسط اتحادیه عرب و تحت نظارت عربستان سعودی در سال 2000 تصویب شد و به اتفاق آراء در میان حکام عرب علیه سادات به تصویب رسید. در نتیجه نشستن با رژیم یهودی فراخوان به قتل یا حتی خیانت نیست، بلکه انجام هر کاری تحت اصطلاح سیاست اشکالی ندارد. پس امارات بحرین، سودان، مراکش و قبل از آن مصر و اردن پس از دیگری اصطلاحات را تغیر دادند و این عمل را سادات و مصر انجام نداد، بلکه سادات خائن و مزدور وقت خود بود، چون جای اصلی خود را ترک کرد و تنها ماند و مجبور شد در مورد خیانت خود اجماع و تغییر اصطلاحات تنها برای خود جایز نداند و کشورهای دیگر عربی را به این سمت بکشد.

 توطئه علیه شام و انقلاب آن با هماهنگی بین اردوغان، روسیه و ایران دیگر انگار نمی‌شود که منکر خیانت آن شد و درخواست دولت افغانستان از نیروهای امریکایی برای نگهداشتن سربازان و ارتش آن در افغانستان در واقع خیانت است. اما آن‌ها طوری می‌پندارند که بخشی از سیاست‌های رئیس دولت افغانستان است؛ زیرا پایگاه‌های امریکا در قطر و ترکیه از طریق هماهنگی امنیتی بوده و همکاری استراتیژیک می‌باشد و اگر شما این مسئله را به بحث بگیرید، می‌گویند این سیاست است!

پس اگر موافقت در مورد شرایط و ضوابط وجود نداشته باشد، هیچ توافقی در مورد اصطلاحات و معانی جریان نخواهد داشت. بناءً مذاکره، عادی‌سازی و رضایت داشتن با نیمی از راه‌حل‌ها خیانت است و این طور نیست که رسانه‌ها آن را گامی در مسیر درست می‌نامند؛ پیمان نظامی و همکاری با امریکا و روسیه انتحار سیاسی و مخالف شریعت است. لذا نقش و نگار اصطلاحات در واقع چیزی را تغییر نمی‌دهد و چنیین قرادادهای اجتماعی با اسلام و احکام آن در تضاد است و توافق قانونی شمرده نمی‌شد.

همانا توجه و اهتمام به الفاظ و معانی قالب الفاظ می‌باشد و اسلام به دقت از آن‌ها مراقبت کرده است.  الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انظُرْنَا وَاسْمَعُوا ۗ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ [بقره: 104]

ترجمه: ای افراد باایمان! (هنگامی‌که از پیامبر تقاضای مهلت برای درک آیات قرآن می‌کنید) نگویید: «راعنا»؛ بلکه بگویید: «انظرنا». (زیرا کلمه اول، هم به معنی «ما را مهلت بده!»، و هم به معنی «ما را تحمیق کن!» می‌باشد و دستاویزی برای دشمنان است.) و (آنچه به شما دستور داده می‌شود) بشنوید! و برای کافران (و استهزاکنندگان) عذاب دردناکی است.

 و در آیه دیگر مشخص می‌شود وضعیت کفار که کلمات را دستکاری و معنا را از روی هوا و هوس خود منحرف کردند:

﴿وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ [نساء: 46]

ترجمه: و (به جای این‌که بگویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم»)، می‌گویند: «شنیدیم و مخالفت کردیم! و (نیز می‌گویند:) بشنو! که هرگز نشنوی! و (از روی تمسخر می‌گویند:) راعنا [= ما را تحمیق کن!]» تا با زبان خود، حقایق را بگردانند و در آیین خدا، طعنه زنند.

نگرانی اسلام از این امر فقط به دلیل تأثیر آن در شکل‌گیری ذهن و تغییر احکام بود و به این اساس در نوشتن و ثبت اصلاحات پیشگام بودند تا این‌که کلمه با دیگران اشتباه گرفته نشود؛ چیزی را که صاحب آن می‌خواهد. بنابر‌این آن‌ها منطق را برای کنترول تعاریف و اصطلاحات آموختند و الفاظ مشترک را دور کردند تا اصطلاحات با یک دیگر خلط نشوند و هنگامی‌که در مورد یک مسئله علمی بحث می‌کردند، ابتداء اصطلاحات را نوشته می‌کردند، چون مفرد به نزد ناطقیون غیر چیزی است که نحوییون دارند و مرکب به نزد نحوی‌ها غیر چیزی است که ناطقیون دارند و برداشت و تصدیق در نزد ناطقیون غیر چیزی است که اصولی‌ها دارند. ... بنابراین هر علمی اصطلاحات و الفاظ خود را دارد.

پس سیاست به باور مسلمانان عبارت است از رعایت و مراقبت امور مردم، طبق احکام اسلام می‌باشد و بی‌توجه بودن و منحرف شدن را سیاست نمی‌دانند. بناءً سیاستمدار کسی است که برای یافتن راه‌حل‌ها با توجه به زاویه خاص شریعت در بین مسلمانان می‌پردازد و این سیاست نیست که امور کشور خود را با اتحاد و توافق با غرب اداره کند و بازی روی طناب کند، درحالی‌که این بازی وظیفه یک آکروبات سیرک یا کسی است که با عقل کرایه داده شده خود تلاش می‌کند که بیشتر مدیر و همه کارمندان را راضی کند. پس وضع نمودن معانی ثابت و استاندرد و اصطلاحات محکم و ریشه‌دار خطوط قرمز اند، اما قرار گرفتن در طیف رنگ‌های مختلف و غیر ثابت بودن به ارزش‌ها، این سیاست نیست، بلکه به حشره آفتاب‌پرست می‌ماند که هر جای درخت بنشنید به رنگ آن در می‌آید و این دستکاری و بازی با الفاظ را مسلمانان نمی دانستند؛ مگر در زمان رویبضات از حکام و فضای سیاسی آن‌ها و از سفیه عقلان و علمای دربار که با آن‌ها یکجا شدند. حتی این‌ها معروف را منکر و منکر را معروف به معرفی گرفتند؛ هم‌چنان خیانت را سیاست و سیاست را خیانت گفتند و شناخت ارزش‌ها و ایستادگی به خاطر ارزش‌ها را عقب ماندگی و فاقد دانش سیاسی تلقی کردند. مطلوب این است که عالم یا شیخ برای حاکم، حکم شرعی را واضع سازد و اگر حاکم توافق‌نامه عجز و ذلت را امضاء می‌کرد، توسط شریعت خیانت وی ثابت شود. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿...وَإِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا...  [انفال: 61]

ترجمه: ...و اگر تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح درآی...

 اگر مجلس را به نام دیموکراسی پیش می‌بردند، به این آیه تزئین می‌کنند: ﴿وَأَمْرُهُمْ شُورَىٰ بَيْنَهُمْ و اگر با کافر عقد و پیمان کردند و سرزمین خود را از داخل و خارج و آسمان کشورش را برای هواپیماها و موشک‌های شان گشود و این آیه را اثتنباط می‌کند:

﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ[نساء: 59]

ترجمه: اطاعت کنید الله را! و اطاعت کنید پیامبر الله و اولو الأمر [= اوصیای پیامبر] را!

بنابراین به جای استنباط از احکام شرعی، استدلال‌های شرعی برایش می‌تراشند و افراد ساده‌لوح تصور می‌کنند که کردار حاکم بر قرآن و سنت برابر است حتی در احکام قطعی.

در پایان به این قول الله سبحانه وتعالی ختم می‌کنیم که می‌فرماید:

﴿فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَٰذَا مِنْ عِندِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا[بقره: 79]

ترجمه: پس وای بر آن‌ها که نوشته‌ای با دست خود می‌نویسند، سپس می‌گویند: «این، از طرف الله است.» تا آن را به بهای کمی بفروشند.

و اگر این مفهوم برای یهود باشد؛ یهودی‌که حرف و سخن‌های را ساختند و به خالق نسبت دادند و کلمات را تغییر و حذف کردند؛ پس چگونه بدانیم که این از علما که قرآن را بخاطر دنیا طلب کردند صادر شده است؟

بناءً فهم هرگز بر حقیقت نوشته نمی‌شود؛ چنانچه یهود چیزی را ساختند و گفتند که این از جانب الله سبحانه وتعالی است و آیه را جایگزین کردند تا به فروش آن قیمت اندکی را به دست آورند. در حقیقت حق را کتمان و آنچه را می‌دانستند، پنهان کردند که همه این کارها تغییر و تحریف است.

از الله سبحانه وتعالی می‌خواهیم که ما را از کج‌روی و گمراهی پاک بگرداند و آنچه خوب است به ما اعطا کند، به درستی که او حافظ و بر هر چیز توانا است.

نویسنده: خالد الأشقر (أبو المعتز بالله)

مترجم: پارسا «امیدی»

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه